بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با موضوع «حضرت زهرا در قرآن» ثبت شده است

زمخشری گوید: هنگامی که این آیه نازل شد:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛ (1)

سؤال شد: ای رسول خدا! این خویشاوندان تو که مودت و محبت نسبت به آنها بر ما واجب شده، چه کسانی می باشند؟

فرمود: علی و فاطمه و دو پسران او... رسول خدا در مورد محبت به اهل بیت فرمود:

هر کس به محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است،

آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، آمرزیده شده از دنیا رفته است،

هر کس بر محبت آل محمد بمیرد، ملک الموت مژده ورود به بهشت به او می دهد.

آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد همان گونه که تازه عروس به خانه داماد قدم بر می دارد، او به سوی بهشت گام بر می دارد.

آگاه باشید هر کس بر محبت آل محمد بمیرد خداوند در قبرش دو در به بهشت قرار می دهد،

آگاه باشید هر کس بر دشمنی آل محمد از دنیا برود، در روز قیامت در حالی وارد محشر می شود که بر پیشانی و بین دو چشمش نوشته شده است: مأیوس از رحمت خدا.

آگاه باشید هر کسی بر دشمنی و بغض آل محمد بمیرد، کافر از دنیا رفته است،

آگاه باشید هر کس بر کینه و بغض نسبت به آل محمد بمیرد بوی بهشت به مشامش نمی رسد. (2)

احمد بن حنبل در کتاب مناقب، طبرانی در معجم، ثعلبی در تفسیر، ابونعیم در حلیه، بغوی در تفسیر و ابن مغازلی در مناقب به سندهای خودشان از ابن عباس روایت کرده اند که گفت:

«لمّا نزلت هذه الایة قیل یا رسول اللّه من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم فقال علی و فاطمة و ابناهما»؛

چون این آیه نازل شد گفته شد ای رسول خدا! خویشان تو کیانند که دوست داشتن آنها بر ما واجب شده؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: علی و فاطمه و پسران ایشان.

و نیز از کسانی که این حدیث را روایت کرده اند محب الدین طبری است در کتاب ذخائر و زمخشری در تفسیر و علامه حموی در کتاب فرائد السمطین و ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول و آن را خبر صحیح دانسته اند.

قسطلانی در مواهب بعد از نقل حدیث گفته است:

الزم اللّه مودّة قرباه کافّة بریّته و فرض محبّة جملة اهل بیته المعظم و ذریّته فقال اللّه تعالی قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فی القربی؛

خداوند دوستی خویشاوندان او یعنی پیغمبر را بر همه خلق خود ملزم کرده است و محبّت آنها همگی را که اهل بیت معظم و ذریّه آن حضرتند واجب گردانیده پس خدای تعالی فرموده بگو ای حبیب من که مزد رسالتی بر هدایت شما از شما نمی خواهم مگر دوستی و محبت در حق خویشاوندان من.

 


(1) شوری، آیه 23.

(2) تفسیر کشاف، ج 4، ص 225.

«کوثر» بر وزن «فوعل» وصفی اخذ شده از «کثرت» و به معنای «خیر کثیر و فراوان» است. (1) گستره معنایی این واژه چنان وسیع و جامع است که مصادیق بی شماری از جمله «خیر بی نهایت» را نیز می تواند شامل شود. در تفاسیر شیعه و سنی معانی بسیاری برای «کوثر» ذکر شده است که جملگی، از مصادیق همین «خیرکثیر» می باشند؛ مصادیقی چون:

حوض و نهر کوثر در جنت که تعلق به پیامبر دارد و مؤمنان به هنگامه ورود به بهشت، از آن سیراب می شوند. (2) .

مقام شفاعت کبری در روز قیامت

نبوت

حکمت و علم به حقایق اشیا.

قرآن

کثرت اصحاب و پیروان

کثرت معجزات

کثرت علم و عمل

کثرت معرفت در توحید

کثرت نعمتهای دنیا و آخرت

نسل کثیر و ذرّیه فراوان که در گذر زمان باقی مانند و بیتردید این فراوانی ذرّیه و باقی ماندن نسل از وجود دختر والا گهر پیامبر، فاطمه زهرا علیها السلام نشأت گرفته است. (3) .

آری، خداوند متعال به حبیب خویش، «خیر کثیر» و «فضل عظیم» و فضایل بیرون از حد و حصر عطا فرموده است که مصادیق آن، حتی از حیطه شمار نیز خارج است:

اما بنا بر عقیده بسیاری از علمای شیعه و پاره ای از علمای اهل سنت، بارزترین مصداق «کوثر» وجود نازنین حضرت زهرا علیها السلام می باشد.

در شأن نزول این سوره می خوانیم:

«عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند،

هنگامی که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می کردی؟

گفت: با این مرد «ابتر»!

این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفته بود، و عرب کسی را که پسر نداشت «ابتر» (یعنی بلاعقب) می نامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر برای حضرت انتخاب کرده بود. سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به نعمت های بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند.

توضیح این که، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله دو فرزند پسر از بانوی گرامی اسلام، حضرت خدیجه علیها السلام داشت: یکی قاسم و دیگری طاهر که او را عبداللَّه نیز می نامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمه «ابتر» را برای حضرتش انتخاب کردند. پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله در سال هشتم هجری در مدینه از ماریه قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگری به نام ابراهیم شد، ولی او نیز قبل از آنکه به دو سالگی برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را آزرد.

آنها طبق سنت خود برای فرزند پسر اهمیت فوقالعاده ای قائل بودند و او را تداوم بخش برنامههای پدر می شمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر می کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله برنامههای او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.

سوره کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجاب آمیزی به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتی که در این سوره داده شد از یک سو ضربه ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام و از سوی دیگر تسلی خاطری برای رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدّر شده بود. (4) .

کوثر یک معنی جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه وجود مبارک فاطمه زهراء علیها السلام را یکی از روشن ترین مصداقهای آن دانسته اند، چرا که شأن نزول آیه می گوید: آنها پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را متهم می کردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفی سخن آنها می گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می شود که این خیر کثیر، همان فاطمه زهرا علیها السلام است، زیرا نسل و ذریّه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت، نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیامبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بیت علیهم السلام، بلکه هزاران نفر از فرزندان فاطمه علیها السلام در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علمای بزرگ، نویسندگان، فقها، محدّثان، مفسّران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.

در اینجا به بحث جالبی از فخر رازی اشاره می کنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر می گوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله خرده می گرفتند، بنابراین معنای سوره این است که: خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند. ببین! چه تعداد از اهلبیت را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این در حالی است که از بنی امیّه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» (5) و...» (6).

 


(1) مجمع البیان، ج 5، ص 548.

(2) مجمع البیان، ج 5، ص 548.

(3) ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 27، ص 309.

(4) تفسیر نمونه، ج 27، ص 368 ـ 369.

(5) نفس زکیه لقبی است برای «محمد بن عبداللَّه» فرزند «امام حسن مجتبی» که به دست «منصور دوانیقی» در سال 145 هجری به شهادت رسید.

(6) تفسیر نمونه، ج 27، ص 375- 376 به نقل از تفسیر فخر رازی، ج 32، ص 124.

ترجمه سوره کوثر:

به نام خداوند بخشنده مهربان. ما به تو کوثر دادیم. پس به درگاه پروردگارت نماز بگزار. آن کس که با تو دشمن است، ابتر است.

کوثر از ریشه «کثر» است و در لغت به معنای فراوانی و خیر زیاد است. کوثر، بسیار از هر چیز، اسلام، نبوت، مزد زیاد خیر بسیار و...معنا می دهد. (7) .

«شیخ طبرسی (ره)» در تفسیر خود می نویسد:

«گفته اند: مراد از کوثر، نسل و ذرّیه حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که از فاطمه زهرا علیها السلام، دختر آن حضرت، به وجود آمد و تعدادشان تا روز قیامت بیرون از شمار است.» (8) .

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر همین سوره می نویسد:

«ظاهراً آیه انا أعطیناک الکوثر، همان کثرت ذرّیه پیامبر صلی الله علیه و آله است و گرنه آیه انّ شانئک هو الأبتر، خالی از فایده است و این که آیه اول این سوره به صورت متکلم مع الغیر بیان شده، دلیل بر عظمت و اهمیت این امر است. با توجه به اینکه جمله را با کلمه «انّ» تأکید بیان فرموده و نیز کلمه اعطا به معنای تملیک است- یعنی ما به تو کوثر را تملیک کردیم- روی هم رفته، آیه دلیل است بر اینکه فرزندان فاطمه علیها السلام ذرّیه پیغمبرند و خداوند، نسل آن حضرت را بی شمار گردانیده، با آنکه دچار همه گونه سختی، ناراحتی و کشتار شدند.

وقتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از انجام مراسم تدفین قاسم به خانه باز می گشت در میان راه «عاص بن وائل» با آن حضرت روبرو می شود و می گوید: تو ابتر هستی.

خداوند، سوره کوثر را در رابطه با همین قضیه، نازل فرمود که: دشمنان پیامبر ابتر هستند.» (9) .

نیشابوری، صاحب تفسیر «غرائب القرآن» می نویسد:

«گفته اند که کوثر به فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاق می شود، زیرا که این سوره در مقابله با کسانی نازل شد که گفته اند پیامبر صلی الله علیه و آله ابتر است و معنی کوثر، آن است که با به دنیا آمدن فاطمه علیها السلام نسل آن حضرت تا دنیا باقی است، برقرار و جاویدان است و با آن همه کشتار که در خاندان نبوت رخ داد، جهان از فرزندانش پر شده از بنی امیه هیچ کس در دنیا باقی نماند.» (10)

شیخ ابوالفتوح رازی (ره) در تفسیر خود می نویسد:

«کوثر بر وزن فوعل بر کثرت و فراوانی دلالت می کند و این گفته مطابق شأن نزول سوره است. یعنی ای پیغمبر! دلتنگ مباش از آنکه تو را ابتر خوانند که ما تو را کثرتی دهیم (در عقب و نسل و فرزندان) که بر زمین هیچ بقعه و خطه(ای) نماند، مگر آنکه جماعتی از فرزندان تو آنجا باشند. خواهی دید که روزی در کربلا آن جماعت، اهل بیت را بکشند و از فرزندان امام حسین علیه السلام کسی جز زین العابدین نماند. خدای تعالی از نسل او، به تنهایی، عالم را پر کند. اکنون، تو شکر کن خدای را و نماز کن و روز عید، شتر بکش که دشمنان و عیّابان تو ابتر و دنباله بریده خواهند بود. از آنانکه این گفتند در جهان، اثر نماند ایشان را و اعقاب ایشان را بر این قول. سوره از اول تا آخر، یک حدیث باشد.» (11) .

ملا فتح الله کاشانی در تفسیر «منهج الصادقین» می نویسد:

«ابن عباس و ابن جبیر و مجاهد تفسیر کرده اند آن را به خیر بسیار. یعنی به درستی که ما عطا کردیم تو را خیر بسیار که آن اولاد و اعقاب بی شمار و کثرت نسل و ذریّه اطهار از فاطمه زهرا علیها السلام است. یعنی ای محمد! خاطر شریف را اندوهگین مگردان که تو را کثرتی دهیم در عقب نسل که در زمین، هیچ بقعه ای و خطّه ای نماند که از فرزندان تو در آن جا نباشد و این مشهور و معروف است که بعد از شهادت امام مظلوم معصوم، اباعبدالله الحسین علیه السلام، به غیر از حضرت امام زین العابدین علیه السلام مذکر از اهل بیت او کسی نمانده بود. حق- سبحانه و تعالی- انجاز وعده خود فرموده، از نسل او عالم را پر گردانید.» (12) .

در «مجمع البحرین» آمده است: «گویند: کوثر، کثرت نسل و ذریّه است و نمودار آن، نسل پیامبر صلی الله علیه و آله از اولاد فاطمه علیها السلام است که تعدادشان بی شمار و تا آخر روزگار، برقرار است.» (13).

 


(7) منتهی الارب فی لغه العرب، ج 4، ص 1081.

(8) تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 525.

(9) تفسیر المیزان، ج 20، ص 522.

(10) تفسیر غرائب القرآن، ج 3، جزء سی ام.

(11) تفسیر ابوالفتوح، ج 10، ص 371- 372.

(12) تفسیر منهج الصادقین، ج 10، ص 340.

(13) مجمع البحرین، ص 3.

إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ (3)

روایات بسیار زیاد آمده که تأکید دارد مقصود از «اهل بیت» در آیه تطهیر، اهل کساء هستند. این روایات را دانشمندان و عالمان حدیث مذاهب مختلف نقل کرده اند و گذشته از این که از طریق شیعه متواتر است، از طریق اهل سنت هم به تواتر روایت شده است. اهل کساء عبارتند از: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام.

محقق کرکی رحمه الله می گوید: «گذشته از روایات شیعه، که از شمار بیرون است، این مسأله به تواتر رسیده، مفید یقین می باشد. کدام حدیث در سنت از این روایت محکم تر است که روایات اهل سنت و رجال شیعه امامیه- پیروان حقیقت که یاران خاص و خالص اهل بیت می باشند- بر نقل آن اتفاق نظر دارند و اگر قرار باشد که از راه سنت آن را رد کنند، هیچ روایتی در سنت نمی ماند مگر این که مردود باشد.(4)

قندوزی حنفی پس از نقل گفته مودةالقربی که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فرود آمدن آیه:

« وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا» (5)

مدت نه ماه به در خانه فاطمه می آمد و می گفت:

«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».

چنین گفته: «این خبر از سیصد تن از صحابه روایت شده است.» (6)

نکته جالب این که آن مرد حنفی هم که تلاش دارد بیشتر روایاتی را که در فضایل آنان آمده انکار کند، راهی جز اعتراف به صحت حدیث کساء نیافته است. وی می گوید: «اما حدیث کساء صحیح است.» (7)

 


(3) احزاب، آیه 33.

(4) الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ الفصول المهمة، ص 8؛ ینابیع المودة، ص 108، 260 و 193؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 121 و 168.

(5) طه، آیه 132.

(6) شواهد التنزیل، ج 2، ص 28، 51- 50؛ کفایة الطالب، ص 376؛ ینابیع المودة، ص 260؛ نور الابصار، ص 112.

(7) شواهد التنزیل، ج 2، ص 50؛ ینابیع المودة، ص 260.

به تصریح عموم راویان و تواریخ و تفاسیر، زهرا علیهاالسلام یکی از پنج نفری است که در مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران شرکت داشته و این موضوع اضافه بر آنکه خود فضیلتی بزرگ محسوب می شود از قوی ترین دلایلی نیز می باشد که روشن می سازد، اهل بیت معصوم، پیامبر صلی الله علیه و آله، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند و دیگر وابستگان و ازواج پیامبر در این خصوصیت شرکتی ندارند.

خلاصه ای از داستان مباهله چنین است:

گروهی از مسیحیان نجران نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و در مورد عیسی علیه السلام با آن حضرت گفتگو کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را بر آنان خواند:

«إنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَاللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلقَهُ مِنْ تُرابٍ»؛ (13)

مثل (خلقت) عیسی (که بدون پدر خلق شده) نزد خدا همچون مثل (خلقت) آدم است که خدا او را (بدون پدر و مادر) از خاک آفرید.

مسیحیان قانع نشدند و اعتراض کردند، و آیه مباهله بر پیامبر نازل شد و خداوند فرمان داد:

«فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»؛ (14)

هر کس پس از آنچه از دانش، به تو رسیده در مورد عیسی با تو محاجّه کرد بگو بیائید فراخوانیم پسرانمان را و پسرانتان را و زنانمان را و زنانتان را و جان هایمان را و جان هایتان را آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

مباهله آن است که دو طرفی که با هم در موضوعی اختلاف و تخاصم دارند علیه هم نفرین کنند و از خدا بخواهند که لعنت و عذاب را بر طرفی که باطل است فرود آورد.

مسیحیان نجران ابتدا پذیرفتند و قرار شد فردای آن روز مباهله شود، اما وقتی از نزد پیامبر رفتند در میان خود به گفتگو پرداختند، و اسقف شان به آنان گفت: اگر فردا با فرزندان و اهل بیتش آمد از مباهله با او بپرهیزید و اگر با اصحابش آمد چیزی نیست (و پیامبر واقعی نخواهد بود).

فردای آن روز پیامبر همراه امیرمؤمنان علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم برای مباهله آمد و در برابر مسیحیان بر خاک نشست و به اهل بیت فرمود هنگامی که من دعا کردم شما آمین بگوئید. مسیحیان از مشاهده هیأت او بسیار بیمناک شدند و اعتراف کردند که روش او همانند سایر انبیای راستین است و از او خواستند که از مباهله منصرف شود و با آنان مصالحه نماید و با پرداخت اموالی به عنوان مصالحه بازگشتند. (15)

 


(13) آل عمران، آیه 53.

(14) آل عمران، آیه 54.

(15) کشف الغمة، ج 1، ص 425- 426؛ منتهی الآمال، ص 114- 117 و 176- 177 و نیز در صحیح مسلم، و مسند احمد بن حنبل، تفسیر زمخشری و در بسیاری دیگر از تألیفات علمای اهل تسنن و تشیّع و در اکثر تفاسیر قرآن موضوع مباهله و این فضیلت ذکر شده است.

مفسرین در این باره اختلاف نظر دارند:

- سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده که مردم در مورد اهل بیت، اختلاف نظر دارند، برخی هم چون عکرمه و ابن سائب و مقاتل، زنان پیامبر را به سبب آنکه در خانه او زندگی می کنند، اهل بیت دانسته اند. زمخشری نیز گوید: زنان پیامبر، جزء اهل بیت او محسوبند.

2- فخر رازی در تفسیر خود (8) و زمخشری در کشاف و ابن حجر عسقلانی در اصابه (9) و قرطبی در تفسیر خود و محمد بن علی شوکانی در کتاب فتح القدیر و طبری در تفسیر آیه کریمه فوق و سیوطی در کتاب در المنثور (10) و حاکم در مستدرک و ذهبی در تلخیص (11) و امام احمد حنبل (12) به اتفاق اعلام کرده اند که: منظور از عنوان «اهل بیت»، علی و فاطمه و زهرا و حسن و حسین رضی اللَّه عنهم، می باشد.

ایشان برای نظر خود از جمله به روایت زیر از ابوسعید خدری استدلال کرده اند که گفت: پیامبر خدا فرمود: «این آیه، در شأن من و علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است» ام سلمه گوید: آیه مزبور در خانه من نازل شد و در آن وقت، فاطمه و علی و حسنین نیز در آنجا بودند، رسول خدا عبایی را که بر تن داشت، به روی ایشان افکند و آنگاه گفت: «اینان اهل بیت منند، خداوندا! پلیدی را از ایشان بزدای و پاک و پاکیزه شان فرما» و باز ام سلمه در روایتی دیگر، گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در خانه من و در جای مخصوص خویش نشسته بود و عبایی خیبری بر تن داشت، در همین اثناء فاطمه با ظرفی که در آن خوراکی تهیه کرده بود، وارد شد، پیامبر به او فرمود: شوهر و فرزندانت،حسن و حسین را نیز صدا کن، چون همگی حاضر شدند و به خوردن آن غذا سرگرم گشتند، آیه کریمه تطهیر بر آن حضرت نازل شد، پیامبر قسمتی از عبای خود را به روی ایشان کشید و دستها را به جانب آسمان برداشت و گفت: «بار الها! اینان، اهل بیت من و از منند، خداوندا! رجس و پلیدی را از ایشان بزدای و پاک و پاکیزه شان فرمای.» و تا سه مرتبه دعا و خواهش خود را تکرار نمود، ام سلمه گوید: من نیز سر درون عبا کردم و گفتم: ای پیامبر خدا! من هم با شما باشم و آن حضرت فرمود: «تو حتماً سرانجام کارت بخیر و خوبی خواهد بود».

ابن جریر و ابن دویه از ابی الحمراء نقل کرده اند که گفت:

من هشت ماه در مدینه مراقب رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بودم، هرگز اتفاق نیفتاد که برای نماز صبح به مسجد رود، مگر آنکه به در خانه علی می رفت و دو دست بر چارچوب در می گذاشت و بانگ بر می داشت: نماز، نماز و آیه کریمه «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا» را تلاوت می فرمود.

انس بن مالک نیز گوید:

شش ماه بود که می دیدم، هر وقت پیامبر خدا برای ادای نماز صبح می رفت، به در خانه فاطمه می آمد و می گفت: «ای اهل بیت! نماز».

- دسته سوم از مفسران، آیه تطهیر را شامل زنان پیامبر و همچنین علی و فاطمه و حسن و حسین دانسته اند، ایشان بر نظر خود، چنین استدلال کرده اند که زنان پیامبر از سیاق آیات قبل و بعد آیه تطهیر فهمیده می شوند، زیرا این آیات، ایشان را مورد خطاب قرار داده است، علاوه آنکه زنان پیامبر، ساکن خانه پیامبر بودند و بناچار، اهل بیت اویند و مؤید این نظر، مطالبی بود که از ابن عباس و دیگران نقل نمودیم و دلیل آنکه آیه علاوه بر زنان رسول خدا، شامل علی و فاطمه و حسن و حسین نیز می گردد آن است که ایشان خویشان نزدیک و اهل بیت نسبی پیامبرند و مؤید این نظر، مطالبی است که پیش از این یاد کردیم و مضافاً روایاتی که از ام سلمه نقل شده و ایشان را سبب و شأن نزول آیه شریفه معین نموده است. به اعتقاد این گروه از مفسران، کسانی که آیه تطهیر را، تنها به زنان پیامبر اختصاص داده اند و هم آنانکه آن را، مخصوص علی و فاطمه و حسنین دانسته اند، هر دو گروه به راه غلط رفته و بخشی از مفهوم آیه را پذیرفته و بخش دیگر آن را، بدون دلیل رها نموده اند. این نظریه، عقیده دسته ای از محققان چون قرطبی و ابن کثیر و طبری و دیگران می باشد.

- دسته چهارم، کسانی هستند که بنی هاشم را از اهل بیت دانسته اند.

از زید بن ارقم روایت شده که: روزی، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از جا برخاست و سه بار فرمود:

«خدا را در رعایت از اهل بیت خود، به یاد شما می آورم» از زید پرسیدند منظور پیامبر از اهل بیت چه کسانی است؟ گفت: «اهل بیت کسانی هستند که پس از پیامبر خدا، صدقه بر ایشان حرام است» پس از آن پرسیدند: مقصودت از چنین کسانی چیست؟ گفت: ایشان عبارتند از «آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس». این گروه از مفسران برآنند که منظور از کلمه «بیت» همانا بیت نسبی و مقصود، خویشاوندان نسبی پیامبرند.

ولی ابن تیمیه نیز در اواخر کار، پذیرفت که مقصود آیه شریفه تطهیر، از عنوان «اهل بیت»، اختصاصاً، علی و فاطمه و حسنین است.

 


(8) تفسیر فخر رازی جزء ششم، ص 873

(9) اصابه، ابن حجر عسقلانی جزء چهارم، ص 407

(10) در المنثور سیوطی، جزء پنجم، ص 169

(11) تلخیص ذهبی جزء سوم، ص 146

(12) جزء سوم، ص 259

 

امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه جمعی از اصحاب به عیادت آنها آمدند و به علی علیه السلام گفتند: خوب است برای شفای فرزندانت نذر کنی. علی و فاطمه و فضه خادمه آن حضرت نذر کردند که اگر آن دو از بیماری شفا یافتند سه روز، روزه بگیرند و شکر نعمت سلامتی آن دو عزیز را به جا آورند.

طولی نکشید که حال آن دو به بهبودی رفت و شفا یافتند. در این هنگام در خانه امیرمؤمنان علی علیه السلام چیزی برای خوردن یافت نمیشد، به همین خاطر علی علیه السلام از شمعون خیبری یهودی سه صاع (که هر صاع سه کیلو است) جو قرض کرد. فاطمه علیها السلام پس از آسیاب کردن جو، یک سوم آن را به اندازه تعداد افراد خانواده، یعنی پنج قرص نان پخت.

علی علیه السلام پس از پایان نماز به امامت رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه برگشت. اینک سفره غذا در حالی که طعام اول و آخرش نان و نمک است، آماده پذیرایی از بهترین خلق خداست. آنها آماده افطار می شوند، اما هنوز شروع به افطار نکردند که صدای کوبه در بلند می شود.

آری صدای فقیری است که تقاضای غذا دارد و می گوید:

السلام علیکم یا اهل بیت محمد، (انا) مسکین من مساکین المسلمین، اطعمونی اطعمکم الله من موائد الجنة؛

درود بر شما ای خاندان محمد، من مسکینی از مسکینان مسلمین هستم غذایی به من بدهید، خدای تعالی از غذاهای بهشتی به شما بخوراند.

علی علیه السلام صدا را که شنید، خطاب به دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین فرمود: فاطمه جان! ای بزرگوار اهل یقین! ای دختر بهترین خلق روی زمین! آیا به بیچاره ای که دست نیاز به خانه ات آورده، نظری داری؟ به خدا شکوه می کند و حاجت می طلبد. با گرسنگی و غم به سوی ما آمده است و تمام امور در دست خداست و همه خوبی ها از او نشأت می گیرد. بهشت دلپذیر به شما وعده می دهد، همان بهشتی که بر بخیل حرام است.

حضرت زهرا علیها السلام در جواب همسرش فرمود: به آن گرسنه خوراک می دهم و به سیر شدن او امیدوارم، به راستی که حق برای نیکان است و به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.

آن پنج تن، شخص مسکین را بر خود مقدم داشته و سهم خود را به فقیر دادند و آن شب را با آب افطار کردند.

روز دوم نیز حضرت فاطمه علیها السلام بخش دیگری از جو را آسیاب کرد و به اندازه تعداد افراد، نان پخت. چون هنگام افطار شد، یتیمی بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد صلی الله علیه وآله! من یتیم و گرسنه ام، پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزی داده به من دهید تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.

حضرت علی علیه السلام فرمود: هر کس که بخشش کند برای او خواهد ماند و آب و غذای بهشتی به او داده می شود.

حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ به دعوت همسرش چنین سرود: حتماً او را بر فرزندانم مقدم می دارم و او را سیر می کنم، زیرا آنها که گرسنه اند فرزندانند.

این بار هم مثل شب قبل، تمام افراد خانه غذای خود را به آن یتیم دادند.

فاطمه علیها السلام روز سوم نیز باقیمانده جو را آسیاب کرده و نان پخت. هنگام افطار، اسیری آمد و از آنها تقاضای غذا کرد. امیرمؤمنان فرمود: فاطمه، دختر پیامبری است که سرور تمام انبیاء است. فاطمه جان! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار. هر کس امروز کار خیری انجام دهد و بذر را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد کرد. آنگاه همگی غذای خود را به اسیر دادند.

فردای روز سوم، علی علیه السلام دست حسن و حسین علیهما السلام را گرفته و بر پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شدند. پیامبر صلی الله علیه وآله وقتی آنها را دید مشاهده کرد که از شدت گرسنگی مانند جوجه ای می لرزند. فرمود: چقدر این منظره و این حالتی که در شما دیدم بر من ناگوار است! برخاسته، همراه ایشان به خانه علی علیه السلام آمد، دید که فاطمه علیها السلام در محراب عبادت ایستاده و آثار گرسنگی در چهره اش نمایان است و از شدت گرسنگی پوست شکمش به پشت او چسبیده و دیدگانش به کاسه سر فرو رفته است. مشاهده آن وضع، پیغمبر صلی الله علیه وآله را ناراحت کرد و فرمود: خدایا! بچه های پیامبرت از گرسنگی می میرند؟

در این وقت جبرئیل نازل شد و سوره هل اتی را بر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرود آورد و به او گفت:

خذها یا محمد هناک الله اهل بیتک؛

بگیر این سوره را، خداوند تو را در داشتن چنین اهل بیتی تهنیت می گوید. (26)

بسم الله الرحمن الرحیم

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِیرًا إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا عَیْنًا یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیرًا یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیرًا مُتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا وَدَانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِیلًا وَیُطَافُ عَلَیْهِمْ بِآَنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَکْوَابٍ کَانَتْ قَوَارِیرَ قَوَارِیرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِیرًا وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْسًا کَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِیلًا عَیْنًا فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلًا وَیَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَمُلْکًا کَبِیرًا عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاءً وَکَانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورًا (27)

 


(26) تفسیر کشاف، ج 3، ص 297؛ مجمع البیان، ج 10، ص 404.

(27) سوره انسان، آیات 1 تا 22.

فخر رازی در تفسیر کبیر خود می گوید:

«وقتی که پیامبر اسلام دلائل را بر نصارا ارائه کرد. آنها فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول نکردند؛ پیامبر اسلام فرمود: خداوند مرا امر فرموده است اگر شما حجت و دلیل و برهان را قبول نمی کنید با شما مباهله کنم ... پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از منزل خارج شد و بر شانه مبارکشان جامه ای از موی سیاه بود و حسین را بر دوش خود و دست مبارک حسن را گرفته و فاطمه پشت سر ایشان و علی علیه السلام پشت سر فاطمه به طرف مباهله می رفتند.

پیامبر اسلام فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید، سپس اسقف نجران چنین گفت: ای گروه نصارا! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جایش بردارد، حتماً آن را نابود خواهد ساخت، پس با آنان مباهله نکنید که همه هلاک خواهید شد و برای گستره زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی و مسیحی باقی نخواهد ماند».

تا اینکه فخر رازی می گوید: «پیامبر فرمود: اگر نجرانی ها مباهله می کردند، همه به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و کوههای آتش بر آنها نازل می شد و خداوند تمام نجران را مستأصل و خوار و ذلیل می کرد و حتی پرندگان روی درخت را نابود می فرمود و سالی بر نصارا نمی گذشت که همه هلاک می شدند». (16)

مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب صحیح خود می گوید: وقتی که معاویه از سعد سؤال می کند چه سبب شده است که تو ابوتراب علی علیه السلام را دشنام نمی دهی؟

سعد می گوید:

«و لما نزلت هذه الآیة: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ دعا رسول الله صلی الله علیه و سلم علیا و حسنا و حسینا فقال: اللهم هؤلاء اهلی»؛ (17)

وقتی که این آیه نازل شد: «فقل تعالوا...» پیامبر اسلام علی و فاطمه و حسن و حسین را خواست و فرمود: خدایا! اینها اهل من هستند».

احمد بن حنبل می گوید:

وقتی که این آیه « نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و...» نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواند و فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند». (18)

طبری از محمد بن حسین و احمد بن مفضل و اسباط از سدی درباره این آیه می گوید:

«وقتی که آیه فمن حاجک الی آخر نازل شد، پیامبر اسلام دستان حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی علیه السلام فرمود: پشت سر ما بیا، پس وقتی که پیامبر اسلام با آنان از منزل خارج شده و برای مباهله تشریف بردند، نصارا در آن روز خارج نشدند برای مباهله نیامدند». وی روایات دیگری نیز در این خصوص نقل کرده است. (19)

حاکم در مستدرک نقل می کند:

«وقتی که آیه ندع ابنائنا و ابنائکم نازل شد، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله علی، فاطمه و حسن و حسین را خواند و سپس فرمود: بار خدایا! اینان اهل من هستند» و بعد حاکم می گوید این حدیث صحیح است. (20)

زمخشری در تفسیر کشاف می گوید:

«وقتی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهل نجران را به اسلام دعوت فرمود، و آنها قبول نکردند پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد مباهله را فرمود. طایفه نجران قبول کردند و زمان مباهله را اول صبح روز بعد قرار دادند، در وقت صبح پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر پیامبر راه می رفت و علی هم پشت سر فاطمه بود به محل مورد نظر آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: زمانی که من دعا کردم شما آمین بگویید.

اسقف نجران گفت: ای طایفه نصارا! همانا من چهره هایی را می بینم اگر از خدا بخواهند کوه را از مکانش ساقط کند، هر آینه زایل و ساقط می کند، پس مباهله نکنید که هلاک می شوید و اگر این کار را بکنید بر تمام گستره زمین تا روز قیامت نصرانی باقی نخواهد ماند و لذا مسئله منجر به صلح و جزیه شد و طایفه نجران حاضر به جزیه شدند و متن قرارداد نوشته شد و مقدار جزیه هم معین شد.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جانم به دست اوست همانا هلاکت بر اهل نجران نزدیک شده بود و اگر ملاعنه می کردند مسخ می شدند و همه به صورت میمون و خوک می گردیدند و آتش بر آنها می بارید و اهل نجران همه مستأصل و بیچاره می شدند و حتی پرندگان بر درخت هم نابود می شدند و بر همه نصارا سال نمی گذشت که هلاک می شدند». (21)

علامه ادیب ابی حیان اندلسی مغربی در کتاب خودش آورده است:

«نزول الآیة الشریفة فی حق النبی و علی و فاطمة و الحسن و الحسین سلام الله علیهم»؛ (22)

«آیه شریفه مباهله در شأن پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است».

سیوطی در تفسیر در المنثور می گوید:

«بیهقی از طریق سلمة بن یشوع او هم از پدرش و از جدش می گوید: همانا رسول خدا به اهل نجران نوشت: به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد فرستاده خدا به اسقف نجران، و مردم نجران تا اینکه حضرت فرمود: من شما را دعوت می کنم به پرستش خداوند از پرستش بندگان و به ولایت خداوند از ولایت بندگان خدا. تا اینکه مسئله به مباهله می رسد و پیامبر اسلام صبح بعد از آن که نجرانیها را خبر فرمود خود به مباهله رو آورد، در حالی که حسن و حسین را در جامه ای که برای خود بود پیچیده بود و فاطمه پشت سر پیامبر برای ملاعنه می رفت، در حالی که آن زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زن های زیادی داشت، ولی فقط فاطمه سلام الله علیها را برد. پس شرحبیل به رفیقش گفت: من می بینم حادثه ای دارد پیش می آید، اگر این مرد پیامبر مرسل باشد، با او ملاعنه نکنید، اگر ملاعنه کنید بر روی زمین از ما حتی موی و ناخن هم باقی نمی ماند که همه هلاک می شوند، تا اینکه جزیه را قبول می کنند».

سیوطی روایت دیگری را از جابر نقل می کند: در وقت صبح پیامبر اسلام در حالی که دست علی و فاطمه و حسن و حسین را گرفته بود به مباهله رفت و سید و عاقب دو بزرگ نجران را هم دعوت به مباهله فرمود، آنها از آمدن ابا کردند و به جزیه دادن اقرار کردند. (23)

علامه آلوسی در تفسیر روح المعانی می گوید:

«ابونعیم در کتاب دلائل از طریق کلبی از ابی صالح و از ابن عباس آورده است: به درستی که طایفه ای از نصارای نجران خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمدند سؤالات زیادی کردند و پیامبر پاسخ دادند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آنها را دعوت به اسلام فرمود و نجرانی ها نپذیرفتند، از طرف پیامبر اسلام پیشنهاد مباهله شد و طایفه نجران قبول کردند، در زمان مباهله، پیامبر از منزل خارج شد در حالی که با او علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بودند، اهل نجران که این هیئت را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دیدند به جزیه دادن حاضر شدند و از مباهله دست برداشتند.»

همچنین در تفسیر روح المعانی آمده است:

«روایت شده است که وقتی اسقف نجران رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید که به طرف مباهله روی آورده است در حالی که علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام با او بودند، گفت: ای گروه مسیحیان! همانا من چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند که کوه را از جایش زائل بکند هر آینه زائل خواهد کرد، پس مباهله مکنید که هلاک می شوید».(24)

طنطاوی اصل جریان نزول آیه مباهله و برخورد سران اهل نجران با پیامبر اسلام را در رابطه با خلقت حضرت عیسی علیه السلام و بعضی موضوع های دیگر و بحث و مناظره ی بین طرفین را و پیشنهاد مباهله پیامبر اسلام را در دو صفحه بحث می کند و سپس می گوید:

«روایت شده اهل نجران وقتی که از طرف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مباهله دعوت شدند گفتند: ما باید بررسی کنیم، سپس وقتی با خودشان خلوت و مشورت کردند و به کسی که صاحب رأی و بزرگشان بود گفتند: نظر شما درباره مباهله با پیامبر مسلمانان چیست؟ وی گفت: قسم به خدا شما نبوت پیامبری و حقانیت محمد را شناخته اید و او مسئله خلقت حضرت عیسی را برای شما مفصلاً بیان نموده و حقیقت را روشن کرده است.

صاحب رأی نجرانی ها به سخنان خود ادامه داد و گفت: قسم به خدا هیچ قومی با پیامبری مباهله نکردند مگر اینکه هلاک شدند، از مباهله دست بردارید و اگر اسلام را اختیار نمی کنید و دین مسیحیت را رها نمی کنید، مباهله نکنید و آن مرد (حضرت محمد) را رها بکنید، آنها از مباهله منصرف شدند و آمدند خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در حالی که صبحگاهان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله حسین را به آغوش و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و علی پشت سر فاطمه به محل مباهله می آمدند، پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به چهار نور مقدس فرمود: وقتی که من دعا کردم شما آمین بگویید.

پس اسقف نجران گفت: ای گروه نصاری! همانا من قیافه و چهره هایی را می بینم که اگر از خداوند بخواهند که کوهها را از جایشان متلاشی و تکه و تکه بکند، هر آینه خداوند به احترام آنان این را کار خواهد فرمود. پس مباهله مکنید که هلاک می شوید، سپس اذعان و اعتقادشان بر حقانیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ثابت شد و فهمیدند که محمد صلی الله علیه و آله پیامبر بر حق است و آن چه دین اسلام راجع به حضرت مسیح فرموده درست است و لذا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جزیه دادند.

متن قرارداد جزیه به این صورت نوشته شد: نصارای نجران باید دو هزار حله (لباس) به مسلمانان بدهند و سی هزار زره آهنی به پیامبر اسلام بدهند و بعد از امضای قرارداد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد به دست قدرت لایزال اوست اگر اهل نجران مباهله می کردند هر آینه همه مسخ شده و به صورت میمون و خوک می گردیدند و کوهها بر آنها آتش می بارید و خداوند سرزمین نجران و اهل او را خوار و ذلیل می ساخت». (25)

 


(16) تفسیر فخر رازی، ج 8، ص 85.

(17) صحیح مسلم، ج 7، ص 120.

(18) مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 185.

(19) تفسیر طبری، ج 3.

(20) مستدرک، ج 3، ص 150 و تلخیص شمس الدین الذهبی.

(21) تفسیر کشاف، ج 1، ص 193 و تذکره سبط ابن جوزی.

(22) البحر المحیط، ج 2، ص 479.

(23) الدر المنثور، ج دوم، ص 37 و 30.

(24) تفسیر روح المعانی، ج 3، ص 167.

(25) الجواهر فی التفسیر القرآن الکریم، ج 1، جزء دوم، ص 126 و 127.

جمعی از مفسّرین مثل «مرحوم فیض رحمه اللَّه» در «صافی» (28) و علّامه حلّی رحمه اللَّه در «کشف الیقین» (29) و ملا فتح الله رحمه اللَّه در «منهج الصّادقین» (30) و علّامه مجلسی رحمه اللَّه در «بحار الانوار» (31) و صاحب «مجمع البیان» در تفسیر خود (32) ، از حضرت صادق علیه السلام روایت می کنند که فرمود: مراد از بحرین در «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ» (33) علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهاالسلام است، و مراد از برزخ در «بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» (34) پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله است، و مراد از لؤلؤ و مرجان در «یَخْرجُ مِنْهُما الّلؤلؤ و الْمَرْجانُ» (35) حسن مجتبی و سیّدالشّهداء علیهماالسلام است.

یعنی چون علی علیه السلام که بحر آسمان علم و امامت و خلافت باشد، ملاقات و مباشرت فرمود با بحر زمین عصمت و طهارت، که حضرت صدّیقه باشد قطره هایی که در صلب علی بود در صدف رحم حضرت صدّیقه قرار گیرد و میانه آن دو بزرگوار برزخی است که مراد حضرت رسول بوده، چه آن حضرت میان آن دو بزرگوار برزخ و واسطه بود و در محاکمات رجوع به آن حضرت می نمودند.

چنانچه نقل شده که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله حکم فرمود میانه آن دو بزرگوار که بیرون خانه خدمتش با علی مرتضی باشد و خدمت درون خانه با صدّیقه کبری باشد. (36)

در حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیات کریمه نقل شده:

«عَلی وَ فاطِمةُ علیهما السلام بَحْران عَمیقان لایَبْغی اَحَدهُما عَلی صاحِبه، یَخْرُجُ مِنْهُماَ، الّلُؤلُؤ وَ الْمَرْجان، قال: الحَسَنُ وَ الَحُسین علیهما السلام»؛ (37)

علی و فاطمه دو دریای ژرف و عمیقند که هیچیک بر دیگری تجاوز نمی کند و از این دو دریای ژرف لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین خارج شده اند. آری منظور از بحرین، فاطمه بحر نبوت و علی بحر ولایت، برزخ، رسول خدا است. لؤلؤ امام حسن است و مرجان امام حسین سلام الله علیهم.

علامه سبط ابن جوزی می گوید:

«ثعلبی در تفسیر خود در تأویل و تفسیر آیه از سفیان ثوری و سعید بن جبیر نقل کرده است: مقصود از دو دریا علی و فاطمه و برزخ پیامبر صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا بیرون می آید، حسن و حسین علیهماالسلام می باشند». (38)

علامه خوارزمی از ابن عباس در قول خداوند: «مرج البحرین، قال علی و فاطمة بینهما برزخ لا یبغیان قال: ود لا یتباغضان، یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسین.»؛ (39)

«گفته است بحرین علی و فاطمه و برزخ دوستی است که غضب نمی کند و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج می شود حسن و حسین می باشند».

علامه سیوطی می گوید:

«ابن مردویه از ابن عباس آورده است: بحرین ملاقات کننده علی و فاطمه علیهما السلام و برزخی که بین آن دو هست و بر دیگری غلبه نمی کنند، پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا خارج می شوند، حسن و حسین علیهماالسلام می باشند». (40)

و خوارزمی نیز همین روایت را از مردویه و از انس بن مالک آورده است.

علامه شیخ سلیمان قندوزی می گوید:

«ابونعیم و ثعلبی و مالکی با سندهای خودشان آورده اند و سفیان ثوری همه آنها را از ابی سعید خدری و ابن عباس و انس بن مالک روایت کرده است و آنها گفته اند: دو دریای عمیق علی و فاطمه هستند که هیچکدام بر دیگری ظلم و غضب نمی کند، برزخ بین آن دو دریا، رسول خدا صلی الله علیه و آله و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریای عمیق خارج می شوند حسن و حسین می باشند».

باز هم قندوزی می گوید:

«در مناقب از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرموده است: ابوذر گفته است: همانا این آیه شریفه (دو دریای که با هم ملاقات می کنند و بین آنها برزخی است که بر یکدیگر غضب نمی کنند و از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج می شود) در شأن نبی اکرم صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است، آنان را دوست ندارد مگر مؤمن و غضب و دشمن نمی دارد مگر کافر، پس به دوستی آنان دوست باشید و به واسطه دشمنی آنان کافر نشوید در این صورت آتش را ملاقات کرده و داخل می شوید». (41)

 


(28) تفسیر صافی، ج 5، ص 109.

(29) کشف الیقین، ص 400.

(30) منهج الصادقین، ج 9، ص 122.

(31) بحارالانوار، ج 43، ص 32.

(32) مجمع البیان، ج 9، ص 201؛ دلائل الصدق، ج 2، ص 204؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 284، ح 918 و 919؛ مناقب، ج 3، ص 319.

(33) الرحمن، آیه 19.

(34) الرحمن، آیه 20.

(35) الرحمن، آیه 22.

(36) قرب الاسناد، ص 58، ح 160؛ بحار الانوار، ج 43، ص 81 ، ح 1؛ عوالم، ج 11، ص 217، ح 2.

(37) تفسیر نمونه، ج 23، ص 133 نقل از تفسیر قمی، ج 2، ص 344.

(38) تذکره سبط ابن جوزی، ص 245.

(39) مقتل خوارزمی، ص 112.

(40) الدر المنثور، ج 6، مناقب مرتضوی، ص 70.

(41) ینابیع المودة، ص 118.

فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (44)

از ابن عباس روایت شده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کلماتی که آدم از پروردگارش دریافت نمود و خداوند توبه او را پذیرفت پرسیدم، فرمود: از خداوند به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و خداوند هم پذیرفت. (45)

 


(44) بقره، آیه 37.

(45) کشف الغمة، ج 1، ص 465؛ العمدة، ص 379.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم