بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۳۱ مطلب با موضوع «احادیث» ثبت شده است

بررسى کامل سخنانى که رسول مکرم اسلام(ص) به مناسبتهاى مختلف در باره صدیقه کبرا علیها السلام فرموده است فرصتى ویژه میطلبد که این مقام را گنجایش آن نیست. ما در این مبحث‏ به منظور تبرک به کلام نورانى نبوى به چند مورد اشاره‏مى‏کنیم.

1- فاطمه پاره تن من است.
رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین نموده است. (1)
و فرمود: هر آنچه او را اندوهگین کند، مرا هم اندوهگین مى‏کند. هر آن‏چه او را بیازارد ... و خسته کند، مرا نیز آزرده مى‏سازد. هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مى‏نماید. (2)
برخى از اهل تسنن به این حدیث استدلال کرده‏اند که هر کس به فاطمه زهرا بد بگوید کافر مى‏شود. (3)

2- غضب فاطمه غضب خداست.
فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مى‏کند و به خاطر رضاى تو خشنود مى‏شود. (4)

3- فاطمه سرور زنان جهان است.
و سرور زنان با ایمان است. (5)

 

قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم قاله لعلی و فاطمة و الحسن و الحسین»

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام فرمودند: من دشمن کسی هستم که با شما دشمنی کند و یار و سلم کسی هستم که با شما از در مسالمت وارد شود.

عن النبی صلی اللَّه علیه و آله: «من احب هولاء فقد احبنی، و من ابغضهم فقد ابغضنی. یعنی الحسن و الحسین و فاطمة و علیا.» (1)

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در مورد حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام فرمودند: هر کس اینان را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته و هر کس آنان را دشمن بدارد در حقیقت مرا دشمن داشته است.

عن ابی بکر بن ابی قحافه قال: رایت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله خیم خیمة و هو متکئ علی قوس عربیة و فی الخیمة علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السلام فقال یا معشر المسلمین؟ انا سلم لمن سالم اهل الخیمه و حرب لمن حاربهم، و ولی لمن والاهم.... (2)

خلیفه اول اهل سنت می گوید: رسول خدا را دیدم که خیمه ای را برپا کرده و خودش بر یک کمان عربی تکیه نموده و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نیز در داخل آن می باشند. آن حضرت خطاب به مسلمانان فرمودند: من دوستدار کسی هستم که اهل خیمه را دوست بدارد و دشمن کسی هستم که با آنان دشمن باشد....

عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«احبونی بحب اللَّه و احبوا اهل بیتی لحبی». (3)

ابن عباس از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نقل می کند که فرمودند: مرا به جهت خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به احترام من.

علامه احمد بن علی عسقلانی گفته است: (4) قال رسول اللّه صلی اللّه علیه:

«اتانی جبرئیل فقال یا محمّد انّ ربّک یحبّ فاطمة فاسجد فسجدت ثم قال ان اللّه یحبّ الحسن والحسین فسجدت ثم قال ان اللّه یحبّ من یحبّهما»؛

رسول خدا صلی الله علیه فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت ای محمد! به درستی که پروردگار تو فاطمه را دوست می دارد پس سجده کن خدای را پس سجده کردم. بعد از آن گفت خدا دوست می دارد حسن و حسین را پس سجده کردم پس از آن گفت که خدا دوست می دارد کسی را که آنها را دوست بدارد.

 


(1) کنزالعمال، ج 12، ص 103، ح34194.

(2) فرائد السمطین، ج 2، ص 40، ح 373.

(3) فرائد السمطین، ج 2، ص 292، ح 550 ؛ کنزالعمال، ج 12، ص 95، ح 34150.

(4) در کتاب لسان المیزان جزء سوم صفحه 275 چاپ حیدرآباد.

 

 


پیش از پرداختن به احادیث حضرت رسول در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها به دو مطلب اشاره می نماییم:

مطلب اول:

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هنگامی که درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها سخن می گوید، از جایگاه عطوفت پدری سخن نمی راند، که خداوند عزوجل درباره او فرموده است:

«و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی» (1)

یعنی: «از روی هوا و هوس سخن نمی گوید، بلکه این وحی است که به او می رسد»

و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، در همه سخنانش درباره اشخاص، چیزی را به خاطر عاطفه اش، بیش از استحقاق نمی دهد حتی اگر آن انسان، دخترش باشد. زیرا اگر ما چنین مطلبی را بگوییم، در این صورت نبوت و کلمات مقدس آن حضرت را مورد ایراد قرار داده ایم که همگی معتقدیم معصومین حجتی بدون انحراف و دور از هوا و هوس هستند... عبداللَّه بن عمروعاص گفت: «من هر چه را از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله می شنیدم، می نوشتم، پس قریش مرا نهی کرده گفتند: هر چیزی را که از رسول خدا می شنوی می نویسی، در حالی که وی بشری است که حال خشم و خرسندی سخن می گوید؟

من دست از نوشتن بازداشتم و این مطلب را به پیامبر گفتم. حضرت با انگشت به دهان خود اشاره فرمود و گفت: «بنویس که سوگند به آنکه جانم در دست اوست، جز حق چیزی از آن خارج نشده است».

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله جز به راستی و دادگری سخن نمی گوید. پس، سخنان آن حضرت درباره حضرت زهرا را در برابر چشمان خود قرار دهیم آنگاه که موضع گیری هایش را پس از وفات آن حضرت می خوانیم و برای شیطان راهی را باقی نگذاریم که از آن نفوذ کند زیرا که اگر این نکته را متوجه شویم، راه فهمیدن موضع گیری حضرت فاطمه علیها السلام برای ما باز می شود.

مطلب دوم:

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در شخصیت حضرت فاطمه سلام الله علیها، قداست و خلوص وی برای خدای تعالی و نزدیک بودن نسبت به آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله را مرکزیت داد بطوری که تو را در وضعی قرار داده است که احساس می کنی که وی جزیی از آن حضرت است که هر چه به وی رسد، گویی به آن حضرت رسیده و وی نمایانگر موضع گیری آن حضرت است،... از آن حضرت تعبیر می کند و حضرتش بیان کننده اراده خدای تعالی می باشد و این در بیشتر سخنانش در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها است که «هر کس فاطمه را ناخشنود سازد، مرا ناخشنود ساخته است»، «هر کس فاطمه را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر کس مرا به خشم آورد، خدای را به خشم آورده است» و بر همین منوال.

محور کلام حضرت رسول درباره دخترش انسان را به تأمل وا می دارد، که پیرامون خشم و ناخشنودی و رضایت وی دور می زند و گویی آن حضرت اشاره ای به امت دارد درباره مصیبت و مورد آزمایش قرار گرفتنش نسبت به موضع گیری در برابر حضرت زهرا... و این امر بر خردمندانی که عقلی باز و دل هایی مالامال از دوستی پیامبر و آل او دارند، هیچ گاه پنهان نبوده است، پس مرکزیت دادن به این محور برای چیست؟ آیا معقول است که بدون علت باشد؟ آیا این امر در درون خویش دلالت های عمیق و اشارات واضحی را به همراه ندارد.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هنگام سخن گفتن، بلیغ ترین فرد عرب بوده و هنگامی که امری را بیان می فرمود حکیمانه ترین کلام را داشت همچنان که منصف ترین فرد برای مردم بود.

حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله مردم را آماده ساخت تا حضرت زهرا را هنگام سخن گفتن، تصدیق نمایند و آنان را مهیا کرد تا از به خشم آوردن آن حضرت پرهیز کنند و به آنان خبر داد که رنجاندن وی، اذیتی برای آن حضرت است و چنین است وظیفه پیامبران در تربیت امت ها بطور مستقیم در حیاتشان، و مهیا ساختن آنان برای استقبال از حوادث آینده پس از رحلتشان... و پیامبر که عظیم ترین آنان بوده است، حضرت زهرا را با هاله ای از قدسیت که هتک آن بر دیگران حرام است، مخصوص گردانید و او صادق امین است، که این امر بخاطر خویشاوندی نزدیک وی با آن حضرت نبوده بلکه برای این است که وی نسبت به حق اخلاص داشته و در بوته آن ذوب گردیده و مقیاس و معیاری برای کسانی بوده است که بعد از پدرش صلی اللَّه علیه و آله می آمدند.

حکمت پیامبر در احادیث مختلفش برای امت متجلی شد که ناظر بر واقعیت آینده بوده و در لابلای خود بصیرت هایی را به همراه داشت که از خلال آنها، نگاهش به آینده روشن باشد و بر همه حوادث پیش آمده در هر زمان و مکانی حکم صادر نماید.

مثال ها در این مورد فراوان است، پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله درباره علی بن ابیطالب علیه السلام سخن گفته آنگاه که فرمود: «علی همراه قرآن است و قرآن همراه علی». زیرا که معاویه روزی خواهد آمد و قرآن ها را بر نیزه ها برخواهد داشت و خواهان داوری به قرآن خواهد شد، آنگونه که در صفین پیش آمد.

در آن وقت امت خواهد دانست که جهت حق و راستی کجاست زیرا که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله معیار را مشخص کرده بود: علی و قرآن از هم جدا نمی شوند... همچنین است وقتی که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله خطاب به عمار فرمود: «گروه ستمگر تو را می کشند» زیرا که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله مجالی برای عذرخواهی کسانی که در کنار معاویه بر ضد علی که عمار بن یاسر همراه او بود، می جنگیدند، باقی نگذاشت و بدین ترتیب احادیث پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از حال صادر می شدند تا بیماری امت را در آینده، مشخص سازند.

همه این موارد ما را بر آن می دارد که با قدسیت به خشم زهرا و با تعقل به موضع گیریش بنگریم، زیرا که آن خشم به خاطر حق و موضع گیری راستینی بر ضد انحراف بوده است.

ما حضرت زهرا را منزه می دانیم از اینکه برای چیزی غیر از حق به خشم آید. این خشمی مقدس و فریاد حق سهمگین است که اندکی بعد، پرده ها به کناری می روند و تو خواهی دید که این خشم، برای چه بوده است.

اینک بخشی از گفتار حضرت مصطفی صلی اللَّه علیه و آله در مورد دخترش، دست پرورده وحی، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام تقدیمتان می شود:

- گفتار رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است». (2)

- «فاطمه پاره ای از من است، مرا می آزارد هر چه وی را بیازارد».

مسلم در صحیح خود، (3) آن را روایت نموده است و در روایتی «فاطمه پاره ای از من است، مرا آزرده خاطر می سازد هر چه او را آزرده خاطر نماید، و مرا شاد می کند هر چه وی را شاد کند» (4)

- رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیها السلام فرموده است:

«خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود می شود» و حاکم در المستدرک علی الصحیحین (5) آورده و درباره آن گفته است حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند. (6)

- در صحیح بخاری (7) به سند از عایشه آورده است که گفت: فاطمه سلام الله علیها پیش می آمد و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نداشت، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا در سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبی را محرمانه به او گفت و وی به گریه افتاد. به او گفتم چرا گریه می کنی؟ پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم مانند امروز ندیده ام که شادی به اندوه نزدیکتر باشد. از او پرسیدم درباره آنچه گفته بود، پس گفت: من راز پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله را فاش نمیکنم. تا اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله وفات یافت، از او پرسیدم، گفت: به من محرمانه گفت که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه می داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمی بینم جز اینکه اجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق می شوی پس من به گریه افتادم پس گفت: آیا نمی پسندی که سیده زنان اهل بهشت باشی و من از این جهت بود که خندیدم. (8)

و ترمذی در سنن خود کتاب مناقب، از حذیفه روایت نموده که گفت: «نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رفتم و نماز مغرب را با وی به جای آوردم، پس نماز خواند تا اینکه نماز عشا را به جای آورد، پس خارج شد و من به دنبال او رفتم. صدایم را شنید و فرمود: این کیست، حذیفه است؟ گفتم: آری. گفت خواسته تو چیست، خداوند تو را بیامرزد و مادرت را؟ سپس گفت: این فرشته ای است که قبل از امشب هرگز به زمین فرود نیامده، از پروردگارش اجازه گرفت که بر من سلام کند و مرا مژده دهد که فاطمه سیده زنان اهل بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند» (9)

و در مستدرک (10) به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه سلام الله علیها گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله شنیدم که می گفت: «سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم» و حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند (که مقصود وی بخاری و مسلم است) و در کنز العمال (11)، آمده است که «فاطمه سیده زنان بهشت است».

حدیث چهار زن برتر را که خداوند آنان را برتری داده است، در ذخائر العقبی (12)، آورده و اضافه نموده است که برترین آنان فاطمه است.

- از عایشه است که هر گاه از فاطمه سلام الله علیها دخت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله یاد می کرد، می گفت: کسی را راستگوتر از او ندیده ام مگر آنکه او را زاده است (13)

- سیوطی در الدرالمنثور در ذیل تفسیر فرموده خدای تعالی:

«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام» (14) .

یعنی: «پاک است آنکه شبانه، بنده اش را از مسجد الحرام حرکت داد»، گفته است: و طبرانی از عایشه روایت کرده که گفته است: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: «هنگامی که در معراج به آسمان برده شدم، مرا به بهشت بردند و در کنار درختی از درختان بهشت ایستادم که در بهشت از آن بهتر و برگ هایی از برگ های آن سفیدتر و میوه ای از میوه اش خوشبوتر نیافتم، پس میوه ای از میوه آن گرفتم و آن را خوردم و آن، نطفه ای در صلب من شد و هنگامی که به زمین فرود آمدم با خدیجه مواقعه نمودم و او به فاطمه سلام الله علیها باردار شد، پس هر گاه به بوی بهشت مشتاق شوم، فاطمه را می بویم» و حاکم در مستدرک (15) ، به سند خود از سعد بن مالک، روایت کرده که گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: جبرئیل برای من یک دانه به از بهشت آورد و آن را در شبی که به معراج رفتم، خوردم پس خدیجه به فاطمه باردار شد و من هر گاه به بوی بهشت مشتاق می شدم گردن فاطمه را می بوییدم» (16)

- از ابن عباس است که گفت: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دخترم فاطمه، حوریه است آدمی که حیض و طمث ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است، ابن حجر آن را در صواعق خود (17) آورده و نیز نسائی آن را روایت کرده و در تاریخ بغداد نیز (18) آمده است.

- در صحیح ترمذی (19) از عایشه، که گفت: کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت، «از فاطمه» به رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله، شبیه تر باشد... گفت: وی هر گاه بر پیامبر وارد می شد، به سوی او برمی خاست و او را می بوسید و در جای نشستن خود می نشاند و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هر گاه بر وی وارد می شد، از جای نشستن خود برمی خاست و آن حضرت را می بوسید و در جای نشستن خود می نشاند، که حدیث (معروفی) است.

ابوداود نیز در صحیح خود (20) آن را روایت کرده و حاکم نیز در مستدرک صحیحین (21)، آن را روایت کرده است.

- در مسند احمد بن حنبل (22) آمده است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هر گاه به مسافرت می رفت، آخرین دیدارش را با فاطمه سلام الله علیها قرار می داد و هر گاه مراجعت می کرد، اولین کسی که به دیدارش می رفت، فاطمه بود... و حاکم در مستدرک (23) آن را بیان نموده و بیهقی در سنن خود آن را روایت کرده است.

- رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به علی و فاطمه و حسنین فرمود: «من در صلح هستم با کسی که با شما در صلح است و در جنگ هستم با کسی که با شما در جنگ باشد». احمد بن حنبل این حدیث را در مسند خود (24) و حاکم در مستدرک (25) و ابن اثیر در اسد الغابه (26)، روایت کرده اند.

- در صواعق محرقه ابن حجر (27) می خوانیم، که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هنگامی که روز قیامت فرارسد، منادی از درون عرش ندا سر می دهد: «ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد صلی اللَّه علیه و آله بر صراط بگذرد. پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین، همچون برق می گذرد». این حدیث را حاکم در مستدرک (28) آورده است.

 


(1) سوره نجم، آیه 3- 4.

(2) الصواعق المحرقة، ص 188؛ صحیح بخاری، باب مناقب اقربای رسول، ج 5، ص26.

(3) کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه سلام الله علیها، ج4، ص1902.

(4) ابن حجر نیز آن را در الصواعق المحرقة ص190 آورده و این حدیث به صورتهای مختلفی که همین معنی را می رساند در بسیاری از منابع مانند مسند احمد بن حنبل؛ کنز العمال و الامامة و السیاسة ابن قتیبه... و دیگر منابع آمده است.

(5) کتاب مناقب الصحابه، ج3، ص154.

(6) ابن اثیر آن را در اسد الغابة، ج5، ص522، و ابن حجر در الاصابه، ج8، ص256 آورده و در میزان الاعتدال و دیگر منابع نیز آمده است.

(7) کتاب آغاز آفرینش، باب علامت های نبوت، ج4، ص248.

(8) باب مناقب قرابة الرسول صلی اللَّه علیه و آله، ج5، ص26؛ صحیح مسلم، ج4، ص1904، حدیث 97 و 98 و 99.

(9) سنن ترمذی، ج5، ص619، حدیث3781؛ الصواعق المحرقة، ص191، مستدرک حاکم، ج3، ص151، کتاب مناقب الصحابه.

(10) مستدرک ج2، ص594.

(11) کنزالعمال ج11، ص605 ، حدیث 32925.

(12) ذخائر العقبی ص44.

(13)مستدرک حاکم، ج3، ص160؛ استیعاب، ج4، ص1896.

(14) سوره اسراء، آیه1.

(15) حاکم، مستدرک ج3، ص156.

(16)درالمنثور، ج5، ص218.

(17) صواعق ص160.

(18) تاریخ بغداد در جلد 12، ص331.

(19) صحیح ترمذی ج5، ص657، حدیث 3872.

(20) صحیح ج4 ، ص355، حدیث5217، در باب آنچه در مورد برخاستن آمده است.

(21) مستدرک صحیحین ج3، ص154.

(22) مسند احمد بن حنبل ج5، ص275.

(23) حاکم، مستدرک ج1، ص489.

(24) احمد بن حنبل مسند ج2، ص442.

(25) حاکم، مستدرک ج2، ص442.

(26) ابن اثیر در اسد الغابه، ج3، ص11 و ج5، ص523.

(27) صواعق محرقه ابن حجر ص190.

(28) حاکم، مستدرک ج3، ص153.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله:

«و لوکان الحسن شخصا لکان فاطمة، بل هی اعظم، ان فاطمة ابنتی و خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما»؛ (29)

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اگر حسن و نیکویی در قالب یک شخص و یک چهره در می آمد آن شخص فاطمه بود، بلکه فاطمه از آن هم بزرگتر بود، مطمئناً دختر من فاطمه بهترین افراد روی زمین از نظر شخصیت، شرافت و کرامت است.

 


(29) فرائد السمطین: ج2، ص68.


کلماتی که از طریق اهل بیت از رسول الله نسبت به آن بزرگوار نقل شده است

«یا خدیجة، هذا جبرئیل یخبرنی (یبشرنی) انها انثی، و انها النسلة الطاهرة المیمونة، و ان الله- تبارک و تعالی- سیجعل نسلی منها، و سیجعل من نسلها ائمة، و یجعلهم خلفائه فی ارضه بعد انقضاء وحیه»؛ (32)

ای خدیجه! این جبرئیل است که به من خبر می دهد (یا بشارت می دهد) که کودکی که در رحم داری دختر است و اینکه نسل پاکیزه و با میمنتی است، و بزودی خداوند- تبارک و تعالی- نسل مرا از او قرار می دهد، و بزودی از نسل او امامانی قرار خواهد داد که بعد از انقطاع وحیش آنان را جانشینان روی زمین می گرداند.

«ففاطمة حوراء انسیة: فکلما اشتقت الی رائحة الجنة، شممت رائحة ابتنی فاطمة»؛ (33)

پس فاطمه حوریه بشر گونه است، لذا هر زمان مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم فاطمه را می بویم.

«فما قبلتها قط الا، وجدت رائحة شجرة طوبی منها»؛ (34)

هرگز فاطمه را نمی بوسم، مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او استشمام می کنم.

امیرالمومنین علی علیه السلام به رسول الله صلی الله علیه و آله عرض کرد:

«نور فاطمة من نورنا؟»

آیا نور فاطمه از نور ما است؟

حضرت فرمود:

«اولا تعلم؟!»

مگر نمی دانی؟!

آنگاه علی علیه السلام به جهت شکر این نعمت، به درگاه الهی سجده کرد. (35)

«إن الله لیغضب لغضب فاطمة، و یرضی لرضاها»؛ (36)

خداوند به غضب فاطمه، غضب می کند و به خشنودی او خشنود می شود.

«إن الله تعالی اختار من النساء أربع: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمة...»؛ (37)

خداوند متعال از میان زنان، چهار زن را برگزید، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه...

«الحسن والحسین خیر اهل الارض بعدی و بعد ابیهما، و امهما افضل نساء اهل الارض»؛ (38)

حسن و حسین، بهترین اهل زمین بعد از من و پدرشان هستند، و مادرشان افضل زنان روی زمین است.

«فاطمة سیدة نساء اهل الجنة من الاولین و الاخرین»؛ (39)

فاطمه، سیده و سرور زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است.

«فاطمه سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین»؛ (40)

فاطمه، سیده و سرور زنان عالمین از اولین تا آخرین آنهاست.

«انت منی و انا منک»؛ (41)

تو از منی، و من از توام.

«ان فاطمة شجنة منی، یسخطنی ما أسخطها و یرضینی ما ارضاها»؛ (42)

فاطمه، شاخه و پاره ای از من است، آنچه او را به غضب آورد مرا به غضب آورده است و آنچه او را خشنود کند مرا خشنود خواهد کرد.

«یا فاطمة، من صلی علیک، غفر الله، والحقه بی حیث کنت من الجنة»؛ (43)

ای فاطمه! هر کس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را آمرزیده و در بهشت، هر کجا باشم، به من ملحق خواهد کرد.

«و لولا علی ما کان لفاطمة کفو ابداً»؛ (44)

اگر علی علیه السلام نبود همتایی برای زهرا سلام الله علیها نمی بود.

«اللهم، انهما احب خلقک الی فأحبهما، و بارک فی ذریتهما، و اجعل علیهما منک حافظا. و انی اعیذهما بک و ذریتهما من الشیطان الرجیم»؛ (45)

بارالها! این دو (علی و فاطمه علیهما السلام) محبوبترین و مخلوقات تو نزد من می باشند، تو نیز ایشان را محبوب خود قرار ده، و نسلشان را مبارک گردان و در حفظ و حراست خود قرار ده. من این دو، و فرزندان آنها را از شر شیطان رجیم در حفظ و حراست تو پناه می دهم.

«اللهم، هذه ابنتی و أحب الخلق الی. أللهم، و هذا اخی و احب الخلق الی»؛ (46)

خداوندا، این دخترم و محبوبترین مخلوقات نزد من است، بار الها، این برادرم و محبوبترین مخلوقات نزد من است.

«یا علی، هذه بنتی، فمن اکرمها فقد اکرمنی، و من اهانها فقد اهاننی»؛ (47)

ای علی! این دختر من است، هر کس به او احترام بگذارد مرا گرامی داشته است، و هر که به او اهانت کند به من اهانت کرده است.

«یا علی، اما علمت ان فاطمة بضعة منی و انا منها؟ فمن آذاها فقد آذانی، (و من آذانی فقد آذی الله)، و من آذاها بعد موتی کان کمن آذاها فی حیاتی، و من آذاها فی حیاتی کان کمن آذاها بعد موتی»؛ (48)

ای علی! مگر نمی دانی که فاطمه پاره تن من است و من نیز از اویم؟ پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است، (و هر که مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است)، و هر کس بعد از مرگ من او را آزار دهد، مثل کسی است که در حال حیاتم او را اذیت کرده باشد، هر کس او را در حیاتم اذیت کند، مثل کسی است که بعد از وفاتم او را آزار دهد.

«علی (منی) و ابنای منه، والطیبون منی و انا منهم، و هم الطیبون بعد اُمهم، و هم سفینة، من رکبها نجی، و من تخلف عنها هوی: الناجی فی الجنة، و الهاوی فی لظی»؛ (49)

علی (از من است) و دو پسرم (حسن و حسین) از اویند، و پاکیزگان از من هستند و من از ایشان هستم، و ایشان پاکیزگانند بعد از مادرشان. آنان کشتی نجاتند، هر کس بر آن سوار شد نجات یافت، و هر کس از آن باز ماند ساقط شده و هلاک گردید. نجات یابنده در بهشت، و سقوط کننده در آتش جای دارد.

امام حسین علیه السلام از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله روایت کرده است که فرمود:

«فاطمة بهجة قلبی و ابناها ثمرة فؤادی و بعلها نور بصری»؛ (50)

فاطمه علیها السلام مایه سرور و خوشحالی من می باشد، همچنین دو فرزندش میوه دلم و همسرش نور چشمم می باشد.

و از جمله بیانات و سفارش هایی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در حال احتضار به علی داشت این بود: علی جان! فاطمه علیها السلام امانت خدا و رسولش در نزد تو می باشد، پس، از این امانت خوب نگهداری کن و می دانم که چنین خواهی کرد، بدان که او مریم کبری است. (51)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا خداوند که سپاس و ستایش ویژه او است، محبت علی و فاطمه و فرزندانشان را بر تمام مخلوقات عرضه فرمود، هر یک از آنان که زودتر پذیرفتند پیامبران را از بین آنان قرار داد و کسانی را که بعد از آنان اجابت کردند شیعه و پیرو ایشان نمود. خداوند همه آنان را در بهشت جمع می کند». (52)

 


(32) بحارالانوار، ج43، ص2، ح1.

(33) بحارالانوار، ج43، ص4، ح2.

(34) بحار الانوار، ج43، ص6، ح6.

(35) بحارالانوار، ج43، ص8، ح11.

(36) بحارالانوار، ج43، ص19، ح2.

(37) بحارالانوار، ج43، ص19، ح3.

(38) بحارالانوار، ج43، ص19، ح5.

(39) بحارالانوار،ج43، ص21، ح10.

(40) بحارالانوار، ج43، ص26، ح25.

(41) بحارالانوار، ج43، ص33.

(42) بحارالانوار، ج43، ص54.

(43) بحارالانوار، ج43، ص55.

(44) بحارالانوار، ج43، ص58.

(45) بحارالانوار، ج43، ص93، ح4.

(46) بحارالانوار، ج43، ص96، ح5.

(47) بحارالانوار، ج43، ص141، ح36.

(48) بحارالانوار، ج43، ص202، ح31.

(49) بحارالانوار، ج77،ص278، ح1.

(50) مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص59.

(51) بحارالانوار، ج22، ص484.

(52) علامه کشفی، «المناقب المرتضویه»، ص98.


سیما و سیره ریحانه پیامبر در آیینه شفاف و حقیقت نمای امیر والایی ها و راستی ها بسیار جالب، پرجاذبه، شکوهبار، پرقداست، فداکارانه، پرمعنویت، وصف ناپذیر، درس آموز، الهام بخش و تماشایی است؛ برای نمونه:

- بهترین یار:

در بامداد آغاز زندگی مشترک امیر والایی ها با فاطمه سلام الله علیها بود که پیامبر به خانه آنان آمد و دوستانه از هر کدام از دو همسر جوان، دیدگاهش را در مورد دیگری پرسید.

از دخت گرانمایه اش فاطمه سلام الله علیها پرسید که همسر و شریک زندگی اش را چگونه می نگرد و دیدگاهش در مورد او چیست؟

فاطمه علیها السلام که او را در رفتار و گفتار و زندگی و عملکرد، نسخه دوم پیامبر، جانشین راستین و برادر او و عزیزترین انسان ها نسبت به پیامبر می دید، او را بهترین و برترین مرد زندگی خواند؛ همان گونه که پدرش بی هیچ کم و زیاد او را معرفی کرده بود که:

«نعم البعل علی علیه السلام»؛

او برترین همسر برای زندگی است.

و نیز فرمود:

«خیر بعل.» (1)

آن گاه به آرامی دست علی علیه السلام را گرفت و پرسید:

«یا علی کیف وجدت اهلک؟»؛

همسرت فاطمه را چگونه دیدی؟

امیرمؤمنان شگفت پاسخی گفت، پاسخی به راستی برازنده او.

فرمود:«نعم العون فی طاعة الله.»

او برترین همسر و همکار و مشاور و معاون و شریک زندگی در راه هدف های والا و خداپسندانه و توحیدی است. درست همان گونه که در آغاز او را یافته بود.

همان گونه که در نخستین روزهای خواستگاری او را می دید، همان سان که وقتی پیامبر دست آن دو جوان پاک باخته و خداجو و پرواپیشه را به هم داد و در معرفی آن دو، واقعیت را در میان نهاد و فرمود: علی جان! این دخت گرانمایه ام فاطمه است و امانت من در خانه تو، و فاطمه شایسته ترین و برازنده ترین انسان برای زندگی مشترک و خداپسندانه و هدفدار است.

«... یا علی، نعم الزوج فاطمة، و یا فاطمة، نعم الزوج علی.» (2)

- از نعمت های شکوهمند خدا بر من:

در گرماگرم زندگی مشترک و اوج ابتلاها و آزمایش های بزرگ، و به هنگامه وزش گردبادهای سهمگین، و کوران ها و توفان ها و بحران های بنیان کن، و فراز و نشیب ها، و فقر و فشار ها نیز، دیدگاه امیرمؤمنان نسبت به شخصیت پرشکوه او بسان آغاز زندگی مشترک بود.

او در اوج سخن از نعمت های گران خدا بر خویشتن فرمود:

«و زوجتی خیر نساء الامة». (3)

از نعمت های گران خدا بر من- که باید سپاس او را همواره بجای آورم- این است که برترین بانوی هستی را به خانه من روانه ساخته و به همسری من برگزیده است.

- پدر و مادرم فدایت باد!

برای امیرمؤمنان، چون دیگر مسلمانان مجاهد و فداکار و پاک باخته، مشکلی پیش آمد. فاطمه سلام الله علیها به خانه پدر و پیشوای امت شتافت تا از او کمک بگیرد اما هدیه پیامبر، معنوی بود و علمی، و نه مادی. (4) چرا که زندگی ساده او بسان زندگی مردم جامعه اش بود، آن هم بسان زندگی محروم ترین های آنان؛ و سوگند خورد که فاطمه جان! اینک یک ماه است در خانه محمد آتش برای فراهم آوردن غذای گرم بر نیفروخته اند.

آنگاه این هدیه معنوی را به او آموخت که فرشته وحی برای او آورده بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، یا رب الاولین و الاخرین، یا ذالقوة المتین، یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین».

فاطمه سلام الله علیها بازگشت اما مسرور و شادمان و در اوج خشنودی. امیرمؤمنان او را استقبال کرد که گرامی همسرم! چه آورده ای؟

پاسخ داد: «ذهبت للدنیا و جئت للاخرة.»؛

برای دنیا رفته بودم اما آخرت را آورده ام.

علی علیه السلام فرمود:

«بابی أنت و امی خیر امامه.»؛

پدر و مادرم فدایت باد! خوش آورده ای، خیر پیش... .

- و راستی که چقدر شکوه بار است !

در فرجام این زندگی درخشان و به هنگامه فراق و غروب خورشید وجود فاطمه سلام الله علیها از این سرای فانی نیز آنگاه که همسر جوان و توحیدگرایش او را به شنیدن آخرین سخنانش فرا خواند، دگربار شخصیت شکوهمند فاطمه سلام الله علیها در آیینه گفتار و عملکرد او نشان داده شد و راستی که چقدر شکوهبار است.

فاطمه سلام الله علیها در آخرین ساعات، امیرمؤمنان را فرا خواند و با دنیایی ادب و عظمت و مهر و صفای هماره اش با او چنین گفت: علی جان! گویی لحظات فراق از راه می رسد، اجازه می خواهم وصیت کنم.

امیرمؤمنان فرمود: «فاطمه جان! دخت فرزانه پیامبر! هر آنچه دوست داری سفارش کن خدای عمرت را به بلندای خورشید گرداند!»

و آنگاه کنار بستر او نشست تا بشنود... «علی جان! در زندگی ام هرگز زبان به دروغ نگشودم و اندیشه ناپسند به مغزم راه ندادم و هرگز با تو مخالفت نکردم و جز به خشنودی خدا و انجام وظایف در برابر خدا و بندگان او و خویشتن و ایفای نقش خداپسندانه، نیندیشیدم. علی جان! آیا به راستی این را گواهی می کنی و می پذیری؟»

امیرمؤمنان در حالی که موج غم و اندوه کران تا کران وجودش را در بر گرفته بود و احساس فراق قلبش را سخت می فشرد، فرمود:

«معاذ الله! انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتی و قد عز علی مفارقتک، الا انه لابد منه، والله لقد جددت علی مصیبه رسول الله و قد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله...»؛ (5)

گرامی همسرم! فاطمه جان! پناه به خدای می برم که تو بانوی خداساخته و پرورش یافته دامان رسالت و برترین بانوی بهشت، از وظایف خویش تخلف نموده باشی.

فاطمه جان! راستی که تو خداشناس ترین، شایسته کردار ترین، پروا پیشه ترین، گرامی ترین و خداترس ترین انسان ها هستی؛ و این ویژگی های والای تو برتر و بالاتر از آن است که با من از در مخالفت در آیی و من تو را مورد انتقاد قرار داده و سرزنش کنم.

و بدین سان، با پنج ویژگی که ریشه و مادر ارزش ها و فضیلت ها و قداست ها و والایی ها و عظمت هاست، شکوه و شخصیت ممتاز و بی همانند دخت گرانمایه پیامبر را در چشم انداز حق طلبان قرار داد.

و رمز و راز زندگی موفق و سرشار از پیروزی و سرفرازی را به همه آموخت؛ همان گونه که دخت گرانمایه پیامبر و برترین آموزگار شایستگان آموخت.

و آن گاه پس از برشمردن ویژگی ها و ارزشهای اخلاقی و انسانی فاطمه علیها السلام، شراره های دل و شعله های غم و اندوهش از وداع یار، زبانه کشید و فرمود:

فاطمه جان! راستی که جدایی تو برای من سخت گران است.

به خدای سوگند! بار گران مصیبت و اندوه غروب غمبار رسالت را تجدید می کند....

- در گستره قلب امیرمؤمنان:

و پس از غیبت جسمی اش از خانه علی علیه السلام همچنان در دل او زنده و نورافشان بود و کران تا کران قلب او را جایگاه خود ساخته بود که امیرمؤمنان بارها فرمود:

«فوالله مااغضبتها و لا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا، و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان»؛ (6)

«به خدای سوگند من در زندگی خود با ریحانه پیامبر، هرگز او را به خشم نیاوردم و او را به کاری که برایش خوشایند نبود نخواندم، تا او جهان را بدرود گفت و مرا در فراغ خویش گرفتار ساخت؛ و آن عزیز سفر کرده نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و جز در انجام خواسته هایم نکوشید و با من هماره هماهنگ بود او به گونه ای بود که من هر گاه به او نگاه می کردم، شکوه و عظمت و صفایش، همه غم و اندوه را از دلم می زدود.»

- مباهات به وجود ریحانه پیامبر:

آن حضرت بارها به مناسبت های گوناگون، مراتب قدردانی و حق شناسی خویش را از ریحانه پیامبر اعلان می کرد و به وجود او مباهات می نمود. در این مورد از جمله این گونه سرود:

و لی الفخر بفاطم و ابیها

ثم فخری برسول الله اذ زوجنیها؛ (7)

«و برای من در وجود گرانمایه فاطمه و پدر ارجمندش، بسی مایه فخر و مباهات است و باز هم افتخاری است که پیامبر خدا ریحانه اش را به همسری من درآورد.»

 


(1) بحارالانوار، ج43، 117- 133؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، 355؛ کوکب الدری، ج1، ص166.

(2) بحارالانوار، ج43، ص143.

(3) بحارالانوار، ج43، ص143.

(4) بحارالانوار، ج43، ص153.

(5) بحارالانوار، ج43، ص191.

(6) عوالم العلوم، ص178؛ فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد، ص142.

(7) احتجاج طبرسی، ص171.

 


ریحانه سرفراز پیامبر از دیدگاه حسین علیه السلام و در آیینه دل او، نه تنها افتخار انگیزترین زن و افتخار آفرین ترین مادر گیتی است، که آگاه ترین، مترقی ترین، شایسته ترین و الهام بخش ترین پیشوای عصرها و نسل ها و بزرگ پرچمدار آزادی و آزادگی و عدالت خواهی و دفاع از حقوق بشر و پرچم هماره برافراشته ستم ستیزی و مبارزه با حق کشی و استبداد است؛ و درست از این دیدگاه است که پیشوای شایستگان حضرت حسین علیه السلام را می نگریم که:

در سوگ جانسوز ستایش انگیزترین مادر تاریخ، به گونه ای می سوزد و می گدازد که فقدان سهمگین او و غیبتش را از جامعه، بسان غیبت و رحلت پیامبر ارزیابی می کند و با دلی پردرد رو به آرامگاه نورافشان نیای گران قدرش می گوید:

هان ای نیای بزرگ! ای پیامبر خدا! امروز با شهادت جانسوز دخت ارجمندت، مصیبت غم بار رحلت تو برای ما تازه شده است. (10)

و با بوسه باران ساختن چهره و دست و پای سرد مادر در بستر شهادت، ندا می دهد که: هان ای مام ارجمند حسین! با من سخن بگو پیش از آن که قلبم از غم فراق تو شکافته شود، پاسخ مرا بده!

نام دختران ارجمند و بافضیلت خویش را «فاطمه» بر می گزیند تا این واژه مقدس و این یاد الهام بخش و بلندآوازه، مشعل فروزان زندگی آنان و همه دختران و زنان ترقی خواه گردد. (11)

بر چنین مام گرانقدری در زندگی و پس از شهادتش هماره عشق می ورزد و آرامگاه او را زیارتگاه، مقتدا و محبوب و الهام بخش خویش در سخت ترین لحظات و حساس ترین تصمیم گیری ها می نگرد. (12)

و در سخت ترین شرایط و هنگامه انتخاب و حساس ترین پیچ های سرنوشت ساز تاریخ، بر چنین رویشگاه و خاستگاه و مام بلند جایگاه و الهام بخش، بر آزادگی و کرامت و شجاعت و ستم ستیزی او تکیه می کند و می خروشد که: «الا و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین: بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة، یأبی الله ذلک لنا و رسوله، و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیة و نفوس ابیة ان نوثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام....»؛ (13)

هان ای مردم! ای عصرها و نسل ها! به هوش! که این فرومایه و فرزند فرومایه، اینک مرا میان دو راه و دو انتخاب قرار داده است:

بر سر دو راهی ذلت پذیری و تسلیم خفت بار در برابر فرومایگان و بیدادگران حاکم، و مرگ پرافتخار و باعزت و سرفرازی.

و چه قدر دور است از ما که ذلت و خواری را برگزینیم. خدا و پیامبر او و ایمان آوردگان راستین و آگاه و دامان های مادران پاک و رگ و ریشه های پاکیزه و مغزهای غیرتمند و جانهای ستم ستیز و باشرافت، نمی پذیرند که ما فرمانبرداری فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادتگاه رادمردان و آزادمنشان، مقدم بداریم.

 


(10) جلاء العیون، ص272.

(11) جلاء العیون، ص271.

(12) درست همان گونه که پیش از حرکت از مدینه به سوی مکه و کربلا به سوی تربت الهام بخش او می شتابد.

(13) تحف العقول، 174؛ مقتل خوارزمی، ج2، ص6.



ریحانه پیامبر در آیینه شفاف دومین امام نور، حضرت مجتبی علیه السلام دارای روحی بزرگ و قلبی خدادوست و مردم خواه است و کیفر دشمنی با او، آتش شعله ور دوزخ.

او در اشاره به این روح توحیدگرایانه و بشر دوستانه مام ارجمندش، از نماز و نیایش شبانه و دعاهای خیرخواهانه و درس آموز او سخن دارد و روشنگری می کند که آن حضرت هماره درس رعایت حقوق و حرمت دیگران را می داد و می فرمود: پسرم! باید نخست در اندیشه آسایش و آرامش دیگران بود و آن گاه خویشتن.

«الجار ثم الدار....» (8)

و نیز آورده اند که آن حضرت به یکی از سرکردگان سپاه شوم سقیفه فرمود:

«هان ای مغیره! تو همان تیره بخت و بیداد پیشه ای هستی که در یورش بی رحمانه دژخیمان استبداد به کانون وحی و رسالت شرکت داشتی؛ پس در انتظار آتش شعله ور دوزخ باش!»

«و انت ضربت فاطمة بنت رسول الله حتی ادمیتها و القت ما فی بطنها... و قد قال لها رسول الله: انت سیده نساء اهل الجنة، والله مصیرک الی النار.» (9)

افزون بر این، امام مجتبی علیه السلام در بسیاری از نامه های سیاسی- اجتماعی و سخنان روشنگر و مناظره های خویش با باند پلید اموی، بارها به شکوه و عظمت چنین مادری افتخار می کند و او را برترین مادر گیتی می شناسد و می شمارد.

 


(8) وسائل، ج2، ص511؛ بحارالانوار ج 43، ص 81؛ المحجة البیضاء، ج4، ص208.

(9) احتجاج طبرسی، ص137.


ریحانه ارجمند پیامبر در نظرگاه ششمین امام نور، جایگاهی پرفراز و موقعیتی وصف ناپذیر و بسیار شکوهبار دارد و نام و یاد مقدس و والایش برای آن حضرت، دوست داشتنی و بسیار عزیز است.

آن حضرت در تفسیر آیه شریفه «مرج البحرین یلتقیان...» (18) فرمود:

منظور از دو دریا در این آیه، امیرمؤمنان و مام گرانمایه ام، فاطمه، می باشد؛ و منظور از مرز و حد فاصل میان آن، نیای گرانقدرم پیامبر خداست؛ و منظور از «لؤلؤ» و «مرجان» که از آن دو دریا بیرون می آید، دو نور دیده فاطمه حسن و حسین می باشند که جهان را به نور دانش و کمال و معنویت و آزادگی خویش نورباران ساخته اند. (19)

و نیز در بیان دیگری می فرماید: «ریحانه پیامبر، صدیقه بزرگ تر و پرشکوه تر است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و مهر او چرخیده است.»

«هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی.» (20)

و می فرماید: مهر و عشق به آن حضرت، از صفات برین است؛ و آسیای قرون و اعصار گذشته و آغاز آفرینش بر محور دوستی او در حرکت بوده است.

«و حبها من الصفات العالیة، علیه دارت القرون الخالیة...» (21)

و در همه زندگی در سوگ آن حضرت سوگوار بود و در اشاره به ستم ستیزی و حق طلبی او می فرمود:

«و کان سبب وفاتها أن قنفذا مولی عمر لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا.»

«عامل و باعث مرگ نابهنگام و شهادت جانسوز مام ارجمندم فاطمه این بود که «قنفذ»، برده عمر، به دستور او با پشت و غلاف شمشیر به گونه ای بی رحمانه و وحشیانه او را زد که آن حضرت فرزندش محسن را سقط نمود و سخت بیمار شد و پس از چندی به شهادت رسید.»

 


(18) سوره رحمن، آیه22- 19.

(19) جلاء العیون، ج2، ص141.

(20) بحارالانوار، ج43، ص105.

(21) بهجة قلب المصطفی، ص28 و 37.


او در اندیشه پنجمین امام نور، حضرت باقر علیه السلام، پرشکوه و وصف ناپذیر است. بزرگ بانویی است در اوج دانش و پروا، ایمان و اخلاص، عصمت و قداست، پاکی و طهارت، سرفرازی و سربلندی، برازندگی و زیبندگی، آراسته به والایی ها و شایستگی ها، و پیراسته از هر نقطه منفی؛ به گونه ای که نه تنها پیشوایی است معصوم و برگزیده برای انسانهای کمال جو و حق طلب و آزاد منش، که فرمانبرداری از آن حضرت بر همه آفریدگان نیز لازم و واجب است.

«لقد کانت علیها السلام مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن و الانس و الطیر و الوحش و الانبیا و الملائکة.» (15)

و نیز «ابوحمزه ثمالی» از آن گرامی آورده است که: در تفسیر و تأویل این آیه شریفه که می فرماید:

«انها لاحدی الکبر نذیرا للبشر» (16)

فرمود: منظور از این بزرگ بزرگان و بیم رسان به انسانها در آیه شریفه، ریحانه سرفراز پیامبر است. (17)

 


(15) عوالم، ج11، ص190؛ دلائل الامامة، ص28.

(16) سوره مدثر، آیه35.

(17) تفسیر قمی، ص23.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم