بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۸۱ مطلب با موضوع «بهشت ارغوان» ثبت شده است

آیا حضرت صدیقه طاهره و زینب کبری سلام الله علیها از چادر استفاده می کردند؟

چادر به صورتی که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا می رسد - در میان جامعه عرب ها معمول نبوده، ولی چیزی شبیه نیمه چادر رایج بوده که ظاهراً منظور از «جلباب» هم که در آیات قرآن آمده، اشاره به همین است. چیزی نه مثل مقنعه و روسری کوتاه و نه مثل چادر ما خیلی بلند؛ این چادر شاید تا کمر و کمی پایین تر می رسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده می کردند. عرب ها چیزی داشتند به نام «درع» که پیراهن وسیع است و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه.

از روایات استفاده می شود این بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر می کردند و درع هم پیراهن وسیع بوده که تا پشت پا می رسیده و آستین هایش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادری بوده که به خودشان می پیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب کاملی داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده کند.(1)


(1) پاسخ از آیت الله مکارم شیرازی.

آنها چفیه داشتند...... من چادر دارم

آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...

آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...

اگر به حجاب معتقد شدی،

در دینداری خود ثابت قدم و استوار باش و از تمسخر مخالفان نترس.

و در برابرشان بگو :


"ان تسخروا منا فانا نسخر منکم کما تسخرون" (1)

پ.ن: «امروز شما ما را مسخره میکنید و به زودی ما نیز شما را همینطور مسخره میکنیم »


(1) آیه 38 سوره هود

سلام بر خون خدا!
سلام بر رحمه الله الواسعه!
سلام بر نور چشم رسول اکرم(ص) !
سلام بر فرزند شهید امیر المومنین(ع) و بی بی فاطمه زهرا(س)!
سلام بر شافع روز جزا!
سلام بر آنکه ملائک در عزایش می گریند!
سلام بر کسى که بیعتش را شکستند!
سلام بر آقایى که حامى دیگران بود و خود بی یاور ماند!
سلام بر محاسن خضاب شده‏اش!
سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏اش!
سلام بر دندان کوبیده‏ مولا با چوب خیزران و چوب دستى عبیداله ملعون!
سلام بر سر مقدسی که بر فراز نیزه عدوان زده شد!
سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب
سلام بر حسین(ع) و فرزندان فرزانه و اصحاب عزیزش
...و سلام بر دشت تفتیده عشق!
سلام بر میدان عشق بازى یاران عاشق دلباخته کوى معشوق
سلام بر تو اى کربلا
سلام بر تو اى دشت پر بلا
سلام مرا با گلوى بغض فرو خورده‏ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دلتنگى‏ات و با جگر سوخته‏ات و قلب پاره‏پاره‏ات پاسخ گو.
کربــلا! مى‏خواهم که با تو سخن بگویم!
مى‏خواهم بقچه حرفهاى بردوش مانده‏ام را براى تو پهن کنم نمى‏دانم، نمى‏دانم تاب شنیدن حرفهایم را دارى یا نه؟ با تو سخن می گویم تویی که آن محزون ترین روز را در خود دیدی! تویی که از غم مولایت از ازل تا به ابد عزاداری!
کربلا از غروب عاشورا بگو...
براستی آن روز چه کشیدی؟ شنیده ام که غروب روز عاشورا براى تو سخت التهاب آور بود؟
یقین دارم که اگر در اسارت خاک نبودی هر آن لباس رزم بر تن می کردی و غران و آتشفشان بار، بر آن ملعونان و نفرین شده گان ابدی، حمله می بردی!
کربلا! بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه بسته‏ات میهمان بودند تا با آنان چه ها گفتى؟
کربلا برایم از اصحا ب بگو! آنانکه با وفاترین اصحاب تاریخ بودند. از چهره های برافروخته و هیجان زده شان برای تکه تکه شدن در راه حسین(ع) بگو...
کربلا از علی اکبر(ع) بگو که شبیه ترین بنی هاشم به رسول الله(ص) بود انقدر که آن ملعونان لحظه ای پنداشتند مبادا رسول خدا(ص) به میدان آمده! از داغ شهادت فرزند بگو چگونه قلب سید الشهدا(ع) را جریحه دار کرد! از آن لحظه ای بگو که آقا از روی اسب میدان را تماشا می کرد پی در پی با هر ضربه ی علی می گفت ماشاءالله!لا حول و لا قوه الا بالله! و به یکباره ذکر لبش شد:
"انا لله و انا الیه راجعون"!!
 از لحظه ای بگو که سر در کنار پیکر دردانه اش گذاشت و ملتماسانه منتظر بود تا فرزند بار دیگر پدر را صدا بزند! از پیکر مثله شده و اربا اربا شده عزیز زهرا(س) بگو! بگو برایم چگونه جوانان بنی هاشمی بدن علی اکبر(ع) را به خیمه ها بازگردانیدند! بگو...    
 کربلا از قاسم(ع) که امانت برادر بود بگو! از پسر بچه ای که خطاب به عمویش شهادت را "احلی من العسل" خواند! او که هیچ لباس رزمی اندازه تنش یافت نمی شد! از لحظه ی وداع برادرزاده با عمویی بگو که برایش پدر بود! از نبرد حیدری فرزند مجتبی(ع) بگو و از پیکر قد کشیده اش پس از شهادت...
کربلا از باب الحوائج 6 ماه، مظلوم ترین مظلوم تاریخ بگو! از علی اصغر(ع) آن طفل شیرخواره ای که آن دم که نوای "هل من ناصر ینصرنی" پدر را شنید خود را از گهواره بیرون پرت کرد تا به یاری پدر غریبش بپیوندد! بگو که چگونه تیر سه شعبه گلوی نازنینش را درید و او را در آغوش پدر شهید کرد...
کربلا بگو: «سقاى تشنه لب‏» یعنی چه؟ آیا عجیب نیست؟ مى‏دانم که در حافظه‏ات این تصویر مانده است آنجا که سقایى تشنه لب بر لب آب جان به جانان تقدیم کند. از ان لحظه ای بگو که فاطمه زهرا(س) ناله میزد: "وای پسرم!" ازاولین و آخرین باری بگو که قمر بنی هاشم، مولایش را برادر خطاب کرد! از داغ زاده ام البنین(س)  بگو که کمر مولا را شکست! از لحظه ای بگو که حسین(ع) دستان بریده عباس(ع) را در آغوش گرفته بود و می بوسید! از آن لحظه ای که آقا به سوی خیمه ها رفت و پرچم خیمه عمو را پایین کشید، ناله اهل حرم بلند شد و امیدشان نا امید! حرم...عمو...آب...عطش...!
کربلا بگو آیا یادت هست که خیل خصم سر کبوتر قافله سالار عشق را بر سر نیزه کردند و با خود بردند ولى هنوز دشت پر از نور و صفا بود؟ خیمه‏هاى اهل حرم را به آتش کشیدند تا شاید خشم و غضبشان فرونشیند و غافل از اینکه آه طفلان حرم باز آنان را به آتش خواهد کشانید!
کربلا از دل ام المصائب (س) بگو! از حرقه قلب دخت امیرالمونین(ع)! بگو که چگونه آتش گرفته بود و زبانه‏هاى جانسوز غم سنگین دل زینب (س) همچنان و پس از سال ها گذر از آن واقعه دل اهل ولاى على (ع) را به درد مى‏آورد.کربلا برایم از سخت ترین و عاشقانه ترین خداحافظی تاریخ بگو. آن دم که حسین(ع) برای آخرین بار به خیمه خواهر رفت.
کربلا می دانم درد کشیده و غم دیده ای ولی تو هیچ گاه سوخته آتش فراق مولا نبودی! کربلا تو تازیانه و سیلی نخورده ای!تو غم غربت نچشیده ای! تو سرپرست کاروان یتیمان و رنج کشیده ترین طفلان تاریخ نبودی! ای کربلا امان از دل زینب(س)! امان از دل زینب(س)! امان از دل زینب (س) که چه گذشت بر او!
این ها را من برایت میگویم میدانی درشام آن ملعون منحوس طلعت برای رقیه(س) چه هدیه ای فرستاد؟ می دانی...
آه! آه! آه! این ها را ندیدی ولی من طاقت ادامه ندارم! نمی خواهم روضه خوان تو باشم‌ که نه تو تاب شنیدن داری و نه من تاب گفتن!  
 کربلا تو از روز ازل از خورشید حسین(ع) سوختی و در عزایش خون گریستی، شاید به همین خاطر باشد که انقدر سوزانی و خشک!
ای کربلا تو بزرگ ترین مصیبت تاریخ را کشیده ای. مصیبتی به وسعت زمین و آسمان ها و به پاداش این داغ بزرگ خداوند بر تو منت نهاد و پیکر دردانه اش را در تو جای داد تا مرهم غمت باشد و تو افضل سرزمین های عالم شدی! و تو را با خاک تفوق داد!ای کربلا تو خاک نیستی اگر نه خوردنت مستحب نبود!
کربلا نامت را که بر زبان جارى مى‏کنم سیل اشک از دیدگانم جارى مى‏شود نمى‏دانم و واقعا هم نمى‏دانم چه سرى در میان نهفته است در حیرتم که کام جان تو از فرط تشنگى خشک خشک است ولى دل من از دورى روى تو و از زمزمه نام تو به دیدگانم فرمان سیل اشک مى‏دهد و...
تو خود بگو چه رازى در این میان نهفته است.
کربلا مدتهاست در آرزوى دیدار تو مى‏سوزم و مى‏سازم
کربلا عطش استشمام بوی سیب وجودم را ذوب می کند
کربلا تو خود عنایتى کن و مرا به آستانت ‏بخوان
کربلا جواب سلامم را بده با هر زبانى که تو را بیشتر رضاست !
و ای کربلا می دانم تو هم مثل ما منتظری! منتظر منتقم خون حسین(ع)!
 
الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم…
عجل لولیک الفرج
عجل لولیک الفرج
عجل لولیک الفرج!

 

از نظر اسلام زن حق حضور اجتماعی با رعایت حفظ حجاب را دارد و می تواند همچون مردان در فعالیت های جامعه اسلامی و رهبری آن مشارکت کند. اگر چنین است، پس چرا حضرت زهرا علیها السلام می فرمایند بهترین چیز برای زن این است که کسی در جامعه او را نشناسد؟
درباره با سؤال و روایت نقل شده از فاطمه زهرا سلام الله علیها نکاتی چند به عرض می رسانیم:
- این روایت در بردارنده یک حکم شرعی قطعی نیست، و در بیان یک حکم کلی استثناء ناپذیر نمی باشد. بسیاری از روایات شبیه روایت فوق وجود دارد که شاید در نگاه اول ظاهری مطلق و کلی دارند ولی با توجه به روایات و مستندات دیگر، حکم تخصیص خورده و یا مقید به قیودی میشود که یک بحث تفصیلی است.
- فرمایش حضرت زهرای مرضیه علیها السلام در روایت ذکر شده، به معنای الزام و وجوب نیست، به عبارت دیگر، در عین حال که خروج زن از منزل و حضور او در صحنه اجتماع با رعایت موازین و حدود شرعی جایز شمرده شده است، اما در مواقع غیر ضروری برای زنان بهتر آن است که از اختلاط با مردان اجتناب کنند و این امر منافاتی با حضور علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زنان (با حفظ شئونات و موازین اسلامی) ندارد. چنان که حضرت زهرا علیها السلام خود به جبهه جنگ میرفتند و در غزوه های متعددی همراه با پیامبر (ص) شرکت داشتند و در دفاع از ولایت حضوری فعال داشتند و حتی سخنرانی نمودند تا جایی که در همین راه به شهادت رسیدند.
- بعضی از قیود و محدودیت هایی که در احکام و روایات در مورد زنان وارد شده است به منظور پاسداشت حریم عفاف و سلامت جامعه و از همه مهمتر حفظ کرامت و شخصیت واقعی زن متناسب با رسالت همسری و مادری میباشد و تجربه جهان غرب در آزادی های نامحدود برای ارتباط زنان و مردان در جامعه (به اعتراف اندیشمندان جامعه غرب) تجربه بسیار تلخی است که زمینه انحطاط خانواده و به دنبال آن سقوط جامعه در منجلاب شهوات را فراهم نمود، که از این رهگذر بیشترین ضرر و زیان نصیب زنان جامعه شد و در نتیجه کرامت و شخصیت زن به پایین ترین حد خود تنزل نمود.

 
با توجه به اینکه بسیاری از روایات، ما را از آرزوی مرگ نهی کرده اند پس چرا از حضرت زهرا عبارت

«اللهم عجل وفاتی سریعا» نقل شده است؟ و آیا آرزوی مرگ داشتن معصیت است؟ اگر معصیت است پس چرا حضرت زهرا مرگ خود را از خداوند طلب کردند؟

اولا طلب مرگ نمودن از خداوند می تواند دلایل گوناگون داشته باشد.

اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد کاری قبیح و ناپسند است. اما اگر منشأ آن، ایمان قوی باشد نه تنها قبیح نیست بلکه ممدوح نیز می باشد.

امیر المومنین علیه السلام می فرمایند:

«هرگز آرزوى مرگ مکن، مگر آنگاه که صد در صد به رضایت الهى مطمئن باشى.»(1)

پس اگر کسی بداند خدا از او راضی است، آرزوی مرگ، مورد نهی نیست. به عبارت دیگر حضرت علی علیه السلام از آرزوی مرگ نهی فرمودند، به این دلیل که مبادا کسی قبض روح شود، در حالی که خدای متعال از او ناراضی باشد پس اگر مرگ مسبب جلب رضایت الهی و یا حتی سبب افزوده نشدن خشم و غضب او شود، آرزوی آن نه تنها مانعی ندارد بلکه مطلوب نیز می باشد.

 

نامه‏ای از حضرت امام به خانم فاطمه طباطبایی

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحیم
ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار

دختر عزیزم فاطی دیگر از ویژگی‏های تو آن است که یک مطلب را آنقدر تعقیب می‏کنی و اصرار در اجراء آن داری که هیچ عذری پذیرفته نیست و از یک پیر درمانده تهی‏دست از معارف و معالم الهی آنرا می‏خواهی که یک عارف بلند پایه و یک فیلسوف پرمایه از نزدیک شدن به آن عاجز است.

در باره شخصیتی که هزار بعد الهی دارد که معرفت به هر بعد آن از حیطه قلم و زبان خارج است چه می‏توان گفت و چه می‏توان فهمید. شخصیت زهرای مرضیه و صدیقه طاهره (ع) را کسی نشناسد جز آنانکه دارای ابعاد الهی تا آخرین نقطه آن باشند و آن نیست جز پیامبران اولی‏العزم و خُلّص اولیاء همچون معصومین علیهم صلوات‏اللّه‏. او از مرتبه غیب احدیت ظاهر و تا آخرین نقطه شهود جلوه‏گر و از ادنی مرتبه شهود تا مرتبه اعلاء غیب مُتیّم دائره است چون خُلّص اولیاء علیهم سلام‏اللّه‏ و هر عارف یا فیلسوف یا عالم که دعوی معرفت مقام مقدس او کند در خطا و اشتباه بسر می‏برد.

 

عنه علیه‏السلام :

تَسبیحُ فاطمةَ‏الزهراءِ علیهاالسلام مِنَ الذِکرِ الکثیرِ الذی قالَ اللّه‏ُ عز و جل : «اُذْکُرُوا اللّه‏َ ذِکْراً کثیراً » .

امام صادق علیه‏السلام :

تسبیح فاطمه زهراء علیهاالسلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عز و جل فرموده است : «و خدا را بسیار یاد کنید» .


الکافی : 2 / 500 / 4 منتخب میزان الحکمة : 214

 
 
آیا تنها دلیل بر جواز لعن دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها خشنودی ایشان است یا علت دیگری هم وجود دارد؟

اصل اولیه در انسان این است که دارای شخصیت و کرامت و خلیفه خداوند بر روی زمین است.

«لقد کرمنا بنی آدم»؛ (1)

«انی جاعل فی الارض خلیفة» ؛ (2)

و بر این اصل لعن و تحقیر هیچ کس جایز نیست. لکن هرگاه انسانی با افعال و کردار خود از ساحت انسانیت ساقط شد، حرمت و کرامت خود را نقض نموده، در این صورت لعن او چه بسا سزاوار باشد. به همین علت در قرآن کریم و روایات، گروه هایی مورد لعن خدا و پیامبر و اهل بیت قرار گرفته اند. که به بعضی از آنها اشاره می کنیم؛

با یادآوری این نکته که این آیات و روایات به ما قاعده کلی می دهد. در نتیجه هر فردی مصداق آن قاعده قرار گیرد، چه افراد مورد سؤال و چه افراد دیگر، لعنش جایز خواهد بود.

- کافران، «ان الله لعن الکافرین و اعد لهم سعیرا»؛ (3)

- ظالمین، «الا لعنة الله علی الظالمین» ؛ (4)

- کسانی که آیات خداوند را انکار و با پیامبر مخالفت کنند. (5)

- کسانی که پیمان شکنی می کنند، خصوصاً اگر طرف عهد خدا و رسول باشند.

- «فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة»؛ (6)

«پس چون پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم».

- «ان الذین یؤزون الله و رسوله لعنهم فی الدنیا و الاخرة»؛ (7)

کسانی که خدا و رسولش را آزار و اذیت کنند.

- کسانی که کتمان حقیقت کنند. (8)

- دروغگویان و کسانی که خود را در صف مقابل پیامبر و اهل بیت قرار دهند. (9)

البته گروه های دیگر هم هستند که ما به همین مقدار بسنده می کنیم(10)

حال با یک نگاه اجمالی به تاریخ صدر اسلام به روشنی معلوم می شود که این افراد استحقاق لعن دارند یا نه؟

آیا غصب و تجاوز به حقوق دیگران، خصوصاً اگر شخص معصوم باشد از مصادیق ظلم می باشد یا نه؟ آتش زدن احادیث پیامبر، تبعیض در حقوق، فرق گذاشتن میان مسلمانان عرب و عجم از مصادیق ظلم می باشد یا خیر؟ روشن است که اینها از نمونه های بارز ظلم هستند و تمام این موارد در تاریخ صدر اسلام توسط برخی واقع شده.

نکته دیگر آن که وقتی پیامبر اکرم (ص) اسامه را به فرماندهی لشکر معین فرمودند و افرادی را اسم بردند که در این جنگ شرکت کنند از آن جمله خلیفه اول و دوم، و آنها مخالفت کردند و از عمل به دستور پیامبر سرباز زدند. آیا این عمل مخالفت با دستور پیامبر و خدا نبود؟

لعن به خاطر، سرپیچی از فرمان خدا و رسول خدا است. زیرا تمرد، ایذاء خدا و رسولش می باشد و کسانی که خدا و رسولش را اذیت کنند در دنیا و آخرت مورد لعن هستند.

اما آزار پیامبر (ص) مفهوم وسیعی دارد و هرگونه کاری که او را آزار دهد شامل می شود. اعم از فکر و الحاد و مخالفت دستورات خداوند و نسبت های ناروا و تهمت و ایجاد مزاحمت به پیامبر، حتی از روایاتی که شیعه و سنی قبول دارند و نقل کرده اند، استفاده می شود که آزار خاندان پیامبر مخصوصاً علی و فاطمه نیز آزار خدا و رسولش می باشد. با توجه به موقعیت و شخصیت حقوقی علی علیه السلام در قرآن و نزد پیامبر، غصب حق آن حضرت، آزار خدا و رسولش می باشد.

پیامبر فرموده است:

«فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی»؛ (11)

فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم درآورد مرا به خشم درآورده است.

«ان فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها»؛ (12)

فاطمه پاره تن من است هر که او را آزار دهد مرا آزرده.

آنان فاطمه پیامبر را اذیت کردند و موارد مختلف دیگر که در کتب تاریخ آمده است پیامبر (ص) را نیز اذیت می کردند، چه در حال حیات و چه پس از رحلت.(13)


(1) اسراء، آیه 70.

(2) بقره، آیه 30.

(3) احزاب، آیه 63.

(4) هود، آیه 18؛ قصص، آیه 42؛ اعراف، آیه 44.

(5) هود، آیه 59.

(6) مائده، آیه 13.

(7) احزاب، آیه 57.

(8) بقره، آیه 159 و 89.

(9) آل عمران، آیه 61.

(10) و جهت آگاهی از روایات دیگری در این زمینه ر.ک:

به وسائل الشیعة، ج 4، کتاب الصلاة و بحار الانوار، ج 72، باب 106 و 107 .

(11) صحیح بخاری، جزء 5، ص 26.

(12) صحیح مسلم، ج 4، ص 1903، باب فضائل فاطمه.

(13) برای آگاهی بیشتر ر. ک:

اجتهاد در مقابل نص، علامه سید شرف الدین موسوی ترجمه استاد علی دوانی.

 

 

چه شب پر نوری بود...
شب ستاره و یاس و آیینه، شب نزول اجلال بانوی مادر لقب، به دامان پدر امت. آن شب ستاره گان به احترام فروغ چشمانت دیده فرو بستند که بهانه ی خلقت افلاک به دنیا آمد. همسر علی (ع) و مادر پدرش زمین را به قدم های آسمانی اش نور باران کرد. و آسمان و زمین این دنیا را مفتخر کرد برا ی هیجده بهار در خدمتش بودن.
وقتی محمد (ص) در معراج به دیدار خدا رفت، خدایی که موسی (ع) بانگ زد که هرگز مرا نخواهی دید در چشم محمد (ص) عیان بود و با صدای علی اعلی (ع) با او به نجوا نشست و همان سیب را که از آدم (ع) نهی شده بود به پیامبر اعظمش تحفه داد تا نطفه بسته شود از بوی سیب بهشت.
آری تو نتیجه ی چله نشینی محمدی (ص) ، زیرا خیر نساء باید تقدیم خیر البشر شود. ای کثر العلم، کثیر الفیض و کثیر الذریه تو تجسم انسانی کوثری که کوثر از دستان تو آب می نوشد . و همه ی آبهای جهان مدیون تو هستند. پیامبر باید برای تو قربانی کند ای اسماعیل مؤنث که ابراهیم تا آخر عمر دست بوس تو بود که پسرش را آزاد نمودی با پسر دومت که ذبح عظیم است.
تو مادر امامانی و اسوه ی آنان و حجت ایشان از جانب خدا، امام موعود از تو الگو می گیرد به راستی مگر تو بعد پدر چقدر ماندی و در این مدت کوتاه چه کردی که الگوی منجی بی تکرار آخر زمان شده ای در این ایام کوتاه.
تو آن شب آمدی و لبخند را هدیه کردی به پدر ای کوثر عطا شده از جانب خدا. آمدی تا مادری کنی بر پیامبر کریم ما.
 آمدی تا همه گان ببینند پدر شدن چقدر به پیامبر (ص) می آید.
 آمدی تا تاریخ دو سرور جوانان بهشت را به چشم خود ببیند،
 آمدی تا دنیا بداند آنکه در دامانت پرورش یابد عقیله می شود و جبل الصبر.
چرا راه دور برویم تو آمدی تا جهان به چشم مشاهده کند خادمه ی یک خانه ی کوچک می تواند عالمه ای شود که بیست سال تنها به زبان قرآن سخن بگوید چرا که آن خانه محل نزول وحی و رفت و آمد فرشتگان بود.
فاطمه! تو فاطمه ای چون هر که تو را دوست بدارد و بر راهت قدم بگذارد بریده می شود از آتش جهنم. زهرا! ای نورانی. چگونه می توان مثل تو بود. نه! این عقل بشری را هرگز به آن ساحت قدسی راه نیست. اما می توان زهرایی زیست. می توان چون تو راه رفت، چون تو سخن گفت، چون تو خورد و خوابید، چون تو پوشید...
می توان در حد توان رنگ تو را گرفت. تا آن جا که می توان مثل تو دختری کرد، مثل تو همسری کرد و مثل تو مادری نمود. آری حضرت مادر. لقب تو ام المؤمنین است. تو مادر نسل پاک پیغمبری و مادر مؤمنان و صالحان. خوش آمدی مادر...

بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن‏تر شد، تا نشانه‏ای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهره‏ها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر سنت‏های جاهلانه میان دختر و پسر، خطی نکشد به نشانه سعد و نحس. «عاص بن وائل سهمی» بداند که سهمی از میراث حقیقت و ماندگاری نخواهد برد. هرچه بهره‏ای از نور نداشته باشد، تا صبح بیشتر نخواهد پایید. پنجه‏های عداوت و گمراهی، به زودی بریده و دریچه‏های هدایت، یکی پس از دیگری گشوده خواهد شد.

 



خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم