بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با موضوع «کودکی و نوجوانی» ثبت شده است


هر نامی معمولاً بیانگر چگونگی صاحب آن است، البته اگر نامگذاری بوسیله شخص حکیمی انجام گیرد. از احادیث برمی آید که نامگذاری فاطمه زهرا علیهاالسلام بوسیله حکیم علی الاطلاق یعنی خدای عالم انجام گرفته است. و نام فاطمه گرچه پیشینه ای قدیمی دارد ولی با محتوایی که به آن اشاره می شود بی سابقه است.

آری، تمام شؤون انسانهای الهی حتی نامگذاری آنها هم الهی است، چنانکه در مورد رسولالله صلی اللَّه علیه و آله می فرماید: "و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد" (1) و درباره یحیای شهید سلام الله علیه می فرماید: "یا زکریّا اِنّا نبشرک بغلامٍ اسمه یَحیی لم نجعل له مِنْ قبلُ سمّیاً" (2) و یا درباره حضرت مسیح سلام الله علیه فرمود: "و اذ قالَت الملائکة یا مریم انّ اللّه یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و الآخرة".

از سوی دیگر "فاطمه" از ماده "فطم" (بر وزن حتم) به معنی بازگرفتن کودک از شیر مادر است و به هر گونه بریدن و جدائی نیز اطلاق شده است.

اکنون ببینیم روایات اسلامی در این زمینه چه می گوید؟

الف) در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله آمده است که فرمود:

"انما سماها فاطمة لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار" (3) .

او را فاطمه نام نهاده، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بازداشته است.

از این تعبیر استفاده می شود که نامگذاری بانوی اسلام به این نام، از سوی خداوند صورت گرفته، و مفهومش این است که خداوند وعده داده است او و کسانی که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.

ب) شیخ صدوق در معانی الاخبار و علل الشرایع، به سند خود از ابوهریره نقل می کند:

دختر رسول خدا، فاطمه نامیده شد زیرا خداوند عز و جل او و دوستداران و شیعیانش را بر آتش حرام کرده است. (4) .

ج) در حدیث دیگری از علی علیه السلام می خوانیم که رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

"یا فاطمة! أتدرین لم سمیت فاطمة؟"

ای فاطمه! آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شده ای؟

علی علیه السلام می فرماید: من گفتم: ای رسول خدا! شما بفرمائید چرا نام او فاطمه است؟ فرمود:

"إن اللَّه عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة" (5) .

خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قیامت بازمی دارد.

بدیهی است منظور از فرزندان در اینجا فرزندانی است که در خط این مادر باشند، نه همچون پسر نوح که خطاب شد: "انه لیس من اهلک" (6) "او از اهل تو نیست".

و به همین دلیل در بعضی از احادیث، "ذریه" و "محبان" هر دو با هم ذکر شدهاند، و اینکه گمان کنیم مفهوم روایات فوق این است که اگر آنها مرتکب انواع گناهان شوند و حتی کافر و مشرک باشند از عذاب الهی در قیامت در امانند، اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم که با هیچ یک از معیارهای اسلامی نمی سازد، زیرا خود پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله که اصل این شجره طیبه است صریحاً در قرآن مجید به این خطاب مخاطب شده است:

"لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین" (7) .

اگر (به فرض محال) مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود.

و در جای دیگر می فرماید: "اگر او سخنی دروغ بر ما می بست ما او را با قدرت می گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع می کردیم". (8) .

آیا فرع زائد بر اصل ممکن است؟ آیا فرزندان رسول خدا از او برترند؟!

البته هرگز پیغمبر نه راه شرک پوئید، و نه - العیاذ باللَّه- دروغی بر خدا بست، در حقیقت یک درس بزرگ برای همه امت است، تا بقیه حساب خود را برسند.

شیخ طوسی نیز در کتاب امالی(9)، به سندش از امام علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

دخترم فاطمه نامیده شده زیرا خداوند تعالی او و ذریه اش را از آتش جهنم نجات بخشیده است؛ مشروط بر اینکه در زمان ملاقات پروردگارش به توحید و آنچه از جانب پروردگارشان آمده ایمان داشته باشند.

این روایت تمامی روایات دیگر را که در آنها این مضمون وجود دارد که "دوستداران و شیعیان حضرت فاطمه علیهاالسلام از آتش دوزخ بازداشته میشوند" تخصیص می دهد به کسانی که موحد و مؤمن بوده و در زمان مرگ، توحید و ایمان خود را محفوظ داشته باشند؛ پس در این صورت به نصر و شفاعت حضرت فاطمه علیهاالسلام از آتش دوزخ نجات می یابند و خداوند به حرمت دختر پیامبرش، از لغزشهای آنان چشم پوشی می کند.


(1) صف، 6. 
(2) مریم، 7. 
(3) تاریخ بغداد، ج 2، ص 331. 
(4) معانی الاخبار، ج 1، ص 64 ، ح 14؛ علل الشرایع، ج 1، ص 178، ح 1.
(5) ذخائر العقبی 26. 
(6) سوره‏ هود، آیه‏ 46. 
(7) سوره‏ زمر، آیه‏ 65. 
(8) سوره‏ حاقة، آیه‏ 44 - 46. 
(9) امالی شیخ طوسی، ص 581.


ترجمه اجمالی اسامی و القاب فاطمه زهرا که از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت، ادعیه، زیارات و کلمات علمای اسلام استخراج گردیده است:

ابنة من صلت به الملائکة: دختر آن کس که ملائکه بر او درود فرستادند.

امینة الوحی: نگهدارنده امین وحی الهی.

انّانة: زن دردمند.

الانسیة الحوراء: بشر بهشتی.

انسیة: زنی که خصلتهای خوب انسانی در او متجلی است.

آیة النبوة: نشان نبوت.

باکیة: زن گریهکننده

بتول: زن پاک و دور از هرگونه آلودگی.

بدر تمام: ماه شب چهارده.

برّة: زن نیکوکار.

بضعة الرسول: پاره تن پیامبر.

بضعة المصطفی: پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله.

بقیة المصطفی: بازمانده حضرت رسول.

بقیّة النبوة: بازمانده پیامبری.

بنت الصفوة: دختر برگزیده.

بنت المصطفی: دختر حضرت مصطفی.

تفاحة الجنة: سیب بهشتی.

تقیة: زن پاک و بیگناه.

جلیلة: زن بزرگ.

جمال الآباء: موجب زیبایی پدران.

جمیلة: زن زیبا.

جوهرة العزة و الجلال: گوهر تابناک عزت و بزرگواری.

حاملة البلوی بغیر شکوی: زن بلاکش نستوه بیشِکوِه و شکایت.

حانیة: زن پرعاطفه، مهرورز، شوهردوست.

حبیبة الله: محبوب خداوند.

حبیبة: دوست و رفیق، دوست داشتنی.

حرة: زن آزاده، زنی که اسیر شهوات نیست.

حصان: عفت مند، خویشتن دار.

حکیمة: زن باحکمت و دارای فهم و ادراک حکیمانه.

حلیفة العبادة و التقوی: هم آوای پرستش و پرهیزگاری.

حنانة: زن غمخوار و با محبت.

حوراء: فرشته، زنی که خصلتهای خوب فرشتگان را در خود به وجود می آورد.

حوریة: زن بهشتی، فرشته خصال.

خفی القبر: کسی که قبرش پنهان است.

درّة بحرالشرف والجود: درّ دریای شرف و سخاوت.

درّة بیضاء: گوهر تابناک.

درّة بحرالعلم و الکمال: درّ دریای دانش و کمال.

درة بحر الشرف و الجود: حلقه اتصال دو زنجیره هستی.

دوحة النبی: شاخسار پیامبر.

رئوفة: زن دلسوز و مهربان.

راضیة: زنی که به مقدرات خداوند راضی باشد.

راکعة: زن اهل رکوع و تواضع در برابر خداوند.

رحیمة: زن با محبت و مهربان.

رشیدة: زن فهمیده و صاحب خرد.

رضیض الصدر: سینه شکسته و له شده.

رضیة: زنی که به مقام رضا می رسد.

رکن الهدی: پایه هدایت.

روح أبیه: روان پدر بزرگوارش حضرت رسول.

روح الرسول: جان پیامبر.

ریحانة: گل خوشبوی، لطیف و مهربان، تعبیر لطیفی از موجود زن.

زاهدة: زن پارسا.

زجاجة: شیشه و چراغدان نورانی برای نور الهی.

زکیة: زن پاک و باتقوا، در حال رشد و ترقی.

زهراء: درخشنده و تابان.

زهرة: درخشانی، نورانی.

زوجة الوصی: همسر جانشین پیامبر.

ساجدة: زنی که در پیشگاه خداوند سر بر سجده بساید.

سر العظمة: راز بزرگی و بزرگواری.

سر الله: راز نهان خدایی.

سعیدة: زن خوشبخت.

سلیمة: زن سالم، اهل سازش، بیعیب و نقص.

سیدة النساء: سرور زنان.

سیدة: سرور، خانم.

شرف الابناء: شرافت و بزرگواری و افتخار برای فرزندان.

شریفة: زن شرافتمند.

شفیعة العصاة: شفاعتکننده گناهکاران.

شفیقة: زن دلسوز و مهربان.

شهیدة: زنی که در راه خدا جان را فدا نماید.

صابرة: زن شکیبا و بردبار.

صادقة: زن راستگو و درست کردار.

صدوقة: زن راستگو با کرداری صحیح.

صدیقة: زنی که در راستگویی شهره شود و در عمل نیز درست کردار باشد.

صفوة ربِّها: برگزیده پروردگارش

صفیة: زن برگزیده.

صوامة: زن بسیار روزهگیر.

طاهرة: زن پاکدامن و دور از رذایل.

طیبة: زن پاک و پاکیزه.

عابدة: زن پرستنده.

عارفة: زن با شناخت و درک کامل.

عالمة: زن دانشمند.

عالیة المحل: زن بلند جایگاه.

عالیة: زن بلند همت و دور اندیش.

عدیلة: نظیر و مانند. فاطمه زهرا علیها السلام را «عدیله مریم» می نامند زیرا این هر دو بانو در پاکی و طهارت ضرب المثل هستند.

عذراء: زن پاکدامنی که پرده عفت را کنار نزند.

عزیزة: زن ارجمند و گرانقدر.

عطوفة: زن با عاطفه و محبت.

عفیفة: زن پاکدامن.

عقیلة: زن خردمند.

علیلة: زن بیمار و مریض.

علیمة: زن دانشمند و آگاه.

عین الله: دیده خدایی.

غرة غراء: سپیده نورانی.

فاضلة: زن صاحب فضیلت.

فاطمة: بریده شده از آتش، جهل و هر بدی.

فریدة: زن یگانه، درّ نفیس.

فهیمة: زن با فهم.

قانعة: زن قانع، کمتوقع.

قرار قلب امها المعظمة: آسایش بخش دل مادر بزرگوارش.

قرة عین الرسول: نور چشم رسول خدا.

قرة عین المصطفی: نور چشم حضرت رسول صلی الله علیه و آله.

قرینة المرتضی: همتای امام علی علیه السلام.

قطب رحی المفاخر السنیة: چرخ آسیای افتخارات والا.

قوّامة: زن شب زندهدار.

کریمة: زنی که اهل کرم وجود و سخاوت است.

کعبة الآمال لاهل الحاجة: کعبه آرزوهای نیازمندان.

کوثر: خیر فراوان، نسل فراوان، نهر کوثر.

کوکب: درخشنده و درخشان.

لیلة القدر: شب قدر .

لیلة مبارکة: شب با برکت.

مبارکة: زنی که در او خیر بسیار باشد.

مبشرة: بشارت دهنده.

مجموعة المآثر العلیة: گرد آورده یادگارهای برین.

مجهولة القدر: قدر ناشناخته.

محتشمة: با حشمت و احترام.

محدثة: زن حدیث کننده , کسی که با فرشتگان سخن می گوید.

محرمة: گرامی و مورد احترام.

محزونة: غمگین.

محمودة: پسندیده، زن مورد پسند خداوند.

مرضیة: زن کاملی که خداوند نیز از او راضی است.

مریم الکبری: مریم بزرگتر.

مشکوة نورالله: چرغدان نور الهی

مضطهدة: در فشار قرار داده شده.

مطهرة: زن پاک و عاری از گناه و زشتی.

مظلوم زوجها: کسی که همسرش ستمدیده.

مظلومة: ستمدیده.

معصومة: زنی که هیچ گاه گناه نکرده باشد.

معظمة: احترام گذاشته شده، گرامی.

مغصوبة الحق: کسی که حقش غصب شده است.

مقتول ولدُها: فرزند کشته شده

مقهورة: مغلوب سلطه.

مکرمة: بزرگوار و گرامی.

مکروبة: دل شکسته.

مکسورة الضلع: پهلو شکسته.

مکینة فی عالم السماء: دارنده جایگاه در عالم آسمان.

ملهمة: زنی که خداوند بر دل او الهام می فرستد.

ممتحنة: زنی که امتحان شده و از آزمایش سر افراز بیرون آمده است.

منصورة: زن یاری شده. این نام حضرت در آسمانهاست.

مهجة قلب المصطفی: خون زندگی قلب مصطفی، آخرین قطرات خون که در قلب موجب ادامه حیات است.

مهدیة: زنی که خداوند او را هدایت می کند.

موطن الهدی: جایگاه هدایت.

موفقة: زنی که توفیقات الهی همراهش باشد.

مومنة: زن با ایمان به خداوند و روز قیامت.

میمونة: خوش یمن و با برکت.

ناعمة: زن خوش زندگانی، شاداب.

نقیة: پاک و بیگناه.

نور سماوی: نور آسمانی.

نوریة سماویة: نوری آسمانی.

نوریة: موجودی از حقیقت نوری.

واسطة قلادة الوجود: حلقه اتصال دو زنجیره هستی.

والدة السبطین: مادر دو نواده پیامبر.

والهة: شیفته و عاشق

وحیدة: یگانه، تنها، بیهمتا.

ولیة الله: ولی و دوست خداوند و کسی که خداوند او را ولی قرار داده است.


ام الاخیار

ام ابیها

ام الائمة

ام الازهار

ام الاسماء

ام الحسن

ام الحسین

ام الخیرة

ام السبطین

ام العلوم

ام الفضایل

ام الکتاب

ام المحسن

ام المؤمنین


ام الائمه : مادر امامان

به موجب روایات نقل شده از سوی اهل تسنن و شیعه، نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آن که نسل مرا در صلب علی قرار داد. (1)

آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ای فاطمه! تو را بشارت می دهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهند شد و آخرین آنها مهدی علیه السلام است.

ام ابیها : مادر (و دلسوز) پدرش. (2)

کنیه ای است که پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وی را بدان خواند. چه این که پیامبر در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را به سختی گذراند و تا قبل از ازدواج با بانو خدیجه سلام الله علیها و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود، یا در جنگها به این سو و آن سو می رفت و دشواری تحمل می کرد. با این همه پس از تولد دختر عزیزش فاطمه سلام الله علیها، با این که وی کودکی بیش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نمی شد و در رفع اندوه او آنچه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. اگر آن بزرگوار در جنگی آسیب می دید فاطمه خردسالش بود که بر زخم و رنج پدر مرهم می نهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است. (3)

«ام» به معنی مادر و اصل و ریشه است و در حقیقت آن بانو را باید مادر نبوت دانست.

این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده (4) و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغتبه معنی مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود و فرزندی شناخته می شد که پیامبر می خواست. (5)

ام الحسن، ام الحسین: مادر حسن علیها السلام مادر حسین علیها السلام. (6)

امام مجتبی علیه السلام نخستین فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها است که در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت (در حالی که مادرش دوازده ساله بود) در مدینه به دنیا آمد.

پس از شش ماه و اندی از این تاریخ، وجود مقدس حسین علیه السلام در سوم شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد.

ام المحسن: مادر محسن علیه السلام. (7)

محسن آخرین فرزند آن بانو و اولین شهید اهل بیت پس از پیامبر بود که در ماه آخر حمل، در رحم کشته و سقط شد.

حوراء، حوراء انسیه: انسانی زمینی که از حوریان بهشتی است؛ حوریه ای شبیه آدمی.

در یکی از معراجهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آسمان، آن حضرت از میوه ها و از خرمای تازه و سیب بهشتی تناول کرد و خداوند متعال آن غذاهای بهشتی را در صلب پیامبر قرار داد و هنگامی که ایشان از معراج به زمین بازگشت با حضرت خدیجه سلام الله علیها همبستر شد و بدین ترتیب حضرت فاطمه سلام الله علیها در رحم حضرت خدیجه قرار گرفت. بدین سبب حضرت فاطمه سلام الله علیها «حورای انسیه» نام گرفت.(8)

راضیه: کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود بود. (9)

این صفت از والاترین درجات ایمان است و آن حضرت در تمام مراحل زندگی به آنچه که از سوی خدای عزیز از ترس و آزار در راه دین و ظلم و اندوه و غم، برایش مقدر شده بود، رضایت داشت و هیچ گاه از وضع خود گله نکرد تا آنکه این آیه شریف از آن صفت وی یاد کرد:

«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة»:

ای دارنده روان قدسی مطمئن، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و خدا نیز از تو خشنود است.

زکیه: از دیگر نامهای حضرت است که به معنی پاک و پاکدامن یا وجود پربرکت است.

قرآن هر یک از این معانی را در سه آیه مختلف بیان فرموده است. در جایی از پاکدامنی و مقام عصمت حضرت عیسی علیه السلام چنین یاد می کند:

«قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا»؛ (10)

یعنی جبرئیل به مریم گفت من فرستاده پروردگار توام تا از جانب او پسری پاکیزه به تو بخشم.

در آیه دیگر آمده است:

«فانطلقا حتی اذا لقیا غلاما فقتله قال اقتلت نفسا زکیة بغیر نفس»؛ (11)

چون خضر آن پسر را کشت موسی گفت آیا جوانی پاکیزه و بیگناه را بی آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟

در جایی دیگر می فرماید:

«قد افلح من زکها»؛ (12)

رستگار شد هر که روان خود را پاک ساخت.

در حقیقت زکیه به بانویی گویند که از همه ناپاکیهای اخلاقی دور باشد و هرگز در وجودش صفت بد یافت نشود.

زهراء: زهراء، مؤنث ازهر است، یعنی، النیر، الصافی اللون، المشرق الوجه و القمر.

«زهرا که در تداول بیشتر به جای نام او به کار می رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهایی از این گونه، معنی می دهد و این لقب از هر جهت برازنده این بانوست. او چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه روشن پرهیزکاری و خداپرستی است. این درخشندگی به ساعتی مخصوص و روزی معین اختصاص ندارد. از آن روز که وظیفه خود را تعهد کرد، تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارک تربیت اسلامی می درخشد.» (13)

امام عسکری علیهالسلام فرموده است: این که فاطمه سلام الله علیها را زهرا نامیدند بدان علت بود که هر روز سه بار آن بانوی بزرگوار برای علی علیهالسلام می درخشید. (14)

امام صادق علیه السلام فرموده است: علت آن که ایشان را زهرا نامیدند آن است که به او بارگاهی از یاقوت سرخ در بهشت رحمت خواهد شد که اهل بهشت آن بارگاه را به بلندی و عظمتی که دارد مانند ستاره ای درخشان که در آسمان است خواهند دید و به یکدیگر می گویند این بارگاه درخشنده از آن فاطمه سلام الله علیهاست.

از امام صادق علیه السلام پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه سلام الله علیها چنان بود که چون در محراب می ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند. (15)

سیدة نساء العالمین: بزرگ بانوی جهانیان. (16)

شیخ صدوق در کتاب امالی حدیثی را از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده که فرمود:

«ابنتی فاطمة سیدة نساء العالمین».

یعنی: دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فرمود: ای فاطمه! بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید. (17)

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزدیک بودن وفات خود از طریق وحی با اطلاع شد، دخترش فاطمه را از این موضوع آگاه ساخت و آن بانو گریست. در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود: تو اولین کسی از خانواده ام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت باشی! (18)

صدیقه، صدیقه کبری: «صدیقه» یعنی کسی که در راستگویی کامل است. یا آن که هرگز دروغ نگفته است. یا کسی که سخن خود را با عمل خویش تصدیق می کند. (19)

مرتبه صدیقین در ردیف پیامبران و شهیدان است. این مطلب را آیات بسیاری روشن می کنند که از آن جمله اند:

«و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا». (20)

مریم سلام الله علیها را از این نظر صدیقه می گفتند که آیات الهی را با گفتار و عملش تصدیق می کرد و آنچه که پروردگار درباره فرزندش به وی خبر داد کاملاً پذیرفت. در تأیید این سخن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین رسیده است که به علی علیه السلام فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:

1- تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

2- همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.

3- به تو فرزندانی مانند حسن و حسین عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. ولی با این حال شما از من هستید و من از شما.» (21)

مفضل بن عمر گوید:

از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: چه کسی فاطمه را غسل داد؟

فرمود: امیرالمؤمنین.

این مطلب بر من سنگین آمد.

فرمود: مثل این که این مطلب بر تو گران آمد!

عرض کردم: آری، فدایتشوم.

فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نیاید. زیرا که جده ام فاطمه زهرا صدیقه بود و کسی جز صدیق را نرسد که صدیقه را غسل دهد. آیا نمی دانستی که مریم را جز عیسی هیچ کسی غسل نداد!

اهل تسنن از عایشه روایتی را چنین نقل کرده اند:

«ما رأیت احدا اصدق من فاطمة سلام الله علیها غیر ابیها»

پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. (22)

طاهره: به معنی پاکیزه، بیعیب، پاک و معصوم.

در حقیقت آیه شریفی که در پاکیزه دانستن اهل بیت نازل شده است این نام را برای حضرت زهرا سلام الله علیها ثابت می کند. خدای تعالی در سوره احزاب می فرماید:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

یعنی خداوند چنین می خواهد که پلیدی هر آلایش را از شما خاندان نبوت ببرد و از هر عیب پاکتان گرداند.

«ابیسعید خدری می گوید: وقتی آیه مبارکه «انما یرید الله لیذهب...» نازل شد؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را جمع فرموده عبا را بر آنان پوشانید و فرمود: اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا پلیدی را از آنان ببر و پاکشان گردان. ام سلمه جلوی در بود به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله! آیا من از آنان نیستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی ولی جزء آنان و داخل در آنان نیستی». (23)

در این مطلب مفسران و محدثان شیعه و سنی به گونه ای انبوه روایاتی ذکر کرده اند که به مفاد آنها معنی اهلبیت هر چه باشد صدیقه طاهره را شامل می شود. (24)

آنچه از کتب لغت و تصریح روایات و گفتار مفسران بر می آید این است که نتیجه دور بودن «رجس» از اهل بیت همان دارا بودن مقام عصمت است. در حقیقت نام طاهره با توجه به آیه مورد نظر تأیید عصمت آن بانوست و آن که آن حضرت حتی پس از رحلت، طاهر خواهد بود و پیکر مطهرش نه در زمان حیات و نه پس از مرگ همچون دیگر مردم نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکش غسل ندارد، چنان که در روایتی بدین موضوع تصریح شده است. روایت چنین است: مردی به نام حسن بن عمیر می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا امیرالمؤمنین پس از غسل دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله غسل کرد؟ فرمود: با وجود آن که نبی اکرم صلی الله علیه و آله مطهر بود، امیرالمؤمنین علیه السلام غسل انجام داد تا این امر سنت گردد. (منظور آن که سنت غسل کردن پس از مس میت ترک نشود). (25)

عذرا: یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود.

از فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله که آن بانو را حوریه ای به صورت انسان معرفی کرده است برمی آید که آن حضرت همچون حوریان بهشت پیوسته دوشیزه باقی ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از امام صادق علیه السلام در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی می رود او را دوشیزه می یابد؟ فرمود: چون او از ماده ای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمی یابد و بدنش دچار آفتی نمی گردد...(26)

فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شده اند.

یا به معنی آن که شر و بدی در وجود او راهی ندارد.

و به معنی آن که از طفولیت با علم رشد یافته است.

شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر علیه السلام روایت کرده اند که فرمود: چون فاطمه سلام الله علیها متولد شد خدای عز و جل به یکی از فرشتگان وحی فرمود که به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب رسول خدا صلی الله علیه و آله نام فاطمه سلام الله علیها را برای نوزاد انتخاب فرمود. (27)

«فطم» یعنی طفل از شیر گرفته شده.

در حدیثی از امام باقر علیه السلام چنین رسیده است که خدای متعال پس از تولد فاطمه سلام الله علیها به وی خطاب فرموده که «انی فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث»:

من تو را به وسیله علم از شیر گرفتم و از پلیدیها و ناپاکیها دور داشتم. گویی چنان که طفل را پس از بازداشتن از شیر به غذایی دیگر عادت می دهند، آن حضرت از زمان شیرخوارگی نخستین غذایش پس از شیر، علم بوده و به وسیله علم از شیر گرفته شده است. (28)

حضرت رضا علیه السلام از پدرش و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که فرمود: ای فاطمه، آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شده ای؟

علی علیه السلام پرسید: چرا؟

فرمود: زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشته اند. (29)

و در جای دیگر فرمود: زیرا آتش بر وی و شیعیانش ممنوع گردیده است. (30)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: فاطمه را فاطمه نامیده اند زیرا خدای تبارک و تعالی او و فرزندانش را از آتش برکنار داشته است. البته آن فرزندانی که با ایمان از دنیا بروند و بر آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند. (31)

امام صادق علیه السلام فرمود: او را فاطمه گفتند چون شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار، علی علیه السلام نبود تا قیامت کسی هم شأن ایشان یافت نمی شد. این حدیث را بسیاری از علمای عامه هم نقل کرده اند؛ از جمله ابن شیرویه دیلمی و طبری در دلائل الامامه. (32)

گفتنی است که نام مقدس فاطمه نزد اهل بیت بسیار دوست داشتنی بوده است و آنان این نام و صاحبش را پیوسته گرامی می داشته اند. امام صادق علیه السلام از یکی از یارانش که خدا به وی دختری عنایت فرموده بود، پرسید او را چه نام نهاده ای؟ گفت: فاطمه. حضرت فرمود: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد. پس بدان چون این نام را بر او نهاده ای مواظب باش سیلی بر صورتش نزنی و به او بد نگویی و گرامی اش بداری.

مردی گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که افسرده بودم. حضرت پرسید: چه غمی داری؟ گفتم: دختری برایم به دنیا آمده است. فرمود: او را چه نامیده ای؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه، آه، آه! بدان اگر او را فاطمه نام نهادی لعن و دشنامش مده و او را مزن. (33)

مبارکه: از نامهای دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها و به معنی وجود پربرکت است.

راغب در مفردات گوید: جایی که خیر الهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و اندازهگیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند، گویند در آن برکت است و آن چیز مبارک است.

بر این اساس است که زهرا سلام الله علیها را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آن که بعد از واقعه جانگداز کربلا تمام پسران امام حسین علیه السلام جز یک تن (حضرت سجاد علیه السلام) باقی نماندند و از فرزندان حضرت مجتبی علیه السلام هم بنا به قولی هفت تن شهید شدند و از زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند.

پس از واقعه کربلا نیز جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و فاطمه سلام الله علیها ادامه یافت. در زمان حجاج و بنیعباس کشتن علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه سلام الله علیها برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشأ خیر کثیر گردانید.

شماری از مفسران، کلمه کوثر در سوره «انا اعطیناک الکوثر» را همان وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها دانسته اند. سیوطی در کتاب الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و بخاری و ابن جریر و حاکم نیشابوری از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که کوثر همان خیر کثیری است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید بن جبیر گفتم: برخی از مردم می پندارند که کوثر نهری است در بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.

شیخ طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره کوثر می نویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه سلام الله علیها و اولاد رسول خداست که آن چنان فزونی یافتند که عددشان را نمی توان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت.

علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان ذیل سوره کوثر گوید: کثرت ذریه حضرت، تنها مقصود از کوثری است که خداوند به پیامبر عطا فرموده و یا اینکه از او خیر کثیر مراد است و کثرت ذریه از مصادیق خیر کثیر است و اگر کثرت ذریه را در نظر نگیریم جمله «إن شانئک هو الابتر» بی فایده و بی مناسبت خواهد بود.

هم اکنون آمارها نشان می دهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه سلام الله علیها بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند. (34)

اقیانوس برکت خیز وجود حضرت علیها السلام تبلور خیرات و برکات بسیاری بود:

- برکت تکوینی که وجودش عامل پیدایی آفرینش شد.

- برکت در نسل که یازده امام و یکی از گسترده ترین، پاکترین و پرخروش ترین نسلهای بشر از آن حضرت پدید آمد.

- برکت معنوی در این دنیا بدینگونه که توسل به او، دفاع از او و پیوند به او همه برکت آفرین است.

- برکت فرهنگی و سیاسی

- برکت اخروی که در شفاعت عظیم آن حضرت در روز رستاخیز جلوه می کند.

محدثه: یعنی آن که فرشتگان با او سخن گویند.

در این که آیا فرشتگان با غیر پیامبر هم سخن می گویند و از غیر پیامبر کس دیگری می تواند آنان را ببیند یا صدایشان را بشنود در اخبار و تفاسیر شیعه و سنی مطالبی نقل کرده اند. در آیاتی از قرآن بدین موضوع پرداخته شده است. خدای متعال در قرآن کریم درباره وجود مقدس حضرت مریم می فرماید: او با فرشته الهی دیدار کرد و سخن گفت. در سوره آل عمران آیه 42 آمده است که: فرشتگان با مریم سخن گفتند و به وی خبر دادند که خداوند او را پاک گردانیده و بر همه زنان برتری بخشیده است.

محمد پسر ابوبکر گوید: وقتی آیه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لانبی» نازل شد، من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن می گویند؟

«امام علیه السلام فرمودند: حضرت مریم علیها السلام پیامبر نبود ولی «محدثة» بود، یعنی فرشتگان با او سخن می گفتند. مادر موسی نیز محدثه بود، ولی پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیها السلام، محدثه بود، اما پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه زهرا علیها السلام ملائکه را می دید و از آنها حدیث می شنید، اما پیامبر نبود.» (35)

«محدثه» به کسر دال، یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث می کند. ما از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام روایات زیادی را در دست داریم. فاطمه زهرا علیها السلام به سؤالات زنان مدینه پاسخ می فرمود و آنان را حدیث می کرد. فاطمه زهرا علیها السلام احادیث زیادی را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یا حضرت علی علیه السلام برای ما نقل فرموده اند، لذا او را «محدثه» گویند.

مرضیه: آن که خداوند پیوسته از او و کردارش راضی است. (36)

از آنجا که آن حضرت معصوم است و آیه تطهیر شامل اوست، آنچه می کند همان خواسته الهی است. اگر او از چیزی خرسند باشد نشان خرسندی خداست و در صورتی که نسبت به کسی یا عملی ناخرسند باشد دلیل مبغوض بودن آن چیز یا کس نزد خداست.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: آن که فاطمه را بیازارد مرا آزرده ساخته و کسی که مرا آزار رساند خداوند را ناخرسند و آزرده ساخته است. و این همان فرموده الهی است که:

«ان الذین یؤذون الله و رسوله ....»(37)

کسانی که خدا و پیامبرش را بیازارند پروردگار در دنیا و آخرت آنها را لعنت می کند و از رحمت خود دور می سازد... (38)

نیز فرمود: ای فاطمه! خداوند همانا به غضب تو غضب می کند و به رضایتت خشنود می شود. (39)

مریم کبری: مریم بزرگ. (40)

مقام وی در نزد مسلمانان والاتر از مقامی است که حضرت مریم سلام الله علیها در نزد مسیحیان دارد. در این باره دهها روایت وجود دارد، از جمله آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مریم ارجمندترین بانوی زمان خویش بود و فاطمه ارجمندترین بانوی همه زمانهاست. (41)

منصوره:

در معانی الاخبار، از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند:

در شب معراج، جبرئیل در بهشت سیبی به من داد. چون آن را شکافتم، نوری از آن ساطع شد، که از آن به فزع افتادم.

جبرئیل گفت: چرا این سیب را میل نمی فرمایید؟ پس بخورید و بیمی نداشته باشید، که این نور، منصوره است در آسمان، و در زمین فاطمه است.

پس گفتم: ای حبیب من! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.

عرض کرد: او را در زمین فاطمه نامیدند، از آن جهت که شیعیان خود را از آتش نجات می دهد، و دشمنان خود را از دوستی خود دور دارد و در آسمان منصوره است، برای آن که دوستان خود را اعانت می کند، یا منع از دخول آتش می کند و این است قول خداوند سبحان:

و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله ینصر من یشاء یعنی نصر فاطمة لمحبیها.

ریحانه: ریحانه در لغت، گیاهی خوشبوی است، البته برای موجود لطیفی چون زن نیز استعمال می گردد.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مکرر می فرمودند: «فاطمه علیها السلام ریحانه من است، که هر گاه مشتاق بهشت می شوم او را می بویم.»

پس زهرا علیها السلام گلی خوشبوی بودند که بوی بهشت می دادند.

فاطمه زهرا ریحانه پیامبر اکرم

...أنا زوج البتول، سیّدة نساء العالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیباللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسولاللَّه...؛ (42)

...من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه ای که اهل پاکدامنی است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است...

صابره: یعنی زن صبوری که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند.

(صابره از القاب سیاسی حضرت زهراء علیها السلام می باشد.)

فاطمه زهرا علیها السلام زنی شکیبا بود .

... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک «صابرة»...(43)

ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!

پیرامون وجه تسمیه بتول

الف) خداوند تبارک و تعالی برای همه مخلوقاتش از جماد و نبات و حیوان و انسان یک سری قوانین و قواعدی را مقرر فرموده و همه مخلوقات را در برابر قوانین آن خاضع و مطیع گردانیده است، مثلا طبیعت آتش را سوزاننده قرار داده است و این سوزاندن برای آتش یک قانون و سنت شده، و آتش مطیع این قانون است.

در نتیجه تمام مخلوقات مطیع یک سری قوانین می باشند که تخلف از آن امکان ندارد، ولی خداوند اولیا و انبیا و خلفا و مخلصین (به فتح لام) خود را به واسطه حکمت و مصلحت بالغه خود برتر از این قواعد و قوانین قرار داده است و قانون را مطیع آنها نموده است. اولیا و انبیا که محو و فانی شدگان به ساحت قدس رب هستند به اذن پروردگار قواعد و قوانین را در برابر خود خاضع نموده اند.

طبیعت آتش سوزاندن و خاکستر نمودن است، ولی همین آتش برای ابراهیم علیه السلام خاضع است و گلستان می شود. و یا در تولید مثل تا ازدواج نباشد تولید مثل تحقق پیدا نمی کند و این قانون برای همه می باشد، اول باید آمیزش، طی مراحلی که دارد باشد تا بعد از گذشت 9 ماه به صورت انسان کامل به دنیا بیاید، و در باقی موجودات حیوانی هم این قانون هست.

ولی در رابطه با اولیا و دوستان مخلص خداوند این قاعده فرق می کند و نمونه بارز آن که ریشه قرآنی هم دارد حضرت عیسی علیه السلام پیامبر بزرگوار خداوند می باشد و درباره ایشان قاعده عکس می شود و بلکه قانون مذکور مطیع حضرت مریم علیها السلام می شود و حضرت بدون تماس و آمیزش و بدون انتقال نطفه مردی به رحم پاک وی حضرت عیسی به دنیا می آید.

قرآن کریم به نمونه های زیادی اشاره دارد، از جمله آنها جوشیدن آب از زمین و آسمان در حادثه طوفان نوح می باشد و نمونه دیگر حامله شدن ساره همسر محترم حضرت ابراهیم به حضرت اسحاق می باشد، در حالی که او یائسه بود.

نمونه دیگر که اگر به دست بشر عادی باشد و اگر قرنها تلاش کند و همه انسانهای عادی هم جمع شوند نمی توانند از چوب موجود زنده بسازند، ولی همین عصای چوبی به دست مبارک حضرت موسی تبدیل به مار شد و زنده شدن مردگان به دعای حضرت عیسی و یا شفا یافتن کور مادرزاد و بیماران مبتلا به برص و پیسی به دعای آن حضرت و یا معراج و سیر حضرت ختمی مرتبت به ملکوت بالا که به تعبیر قرآن «قاب قوسین او ادنی» (44) به اندازه فاصله دو طرف کمان به مقام خداوند نزدیک می شود و یا اینکه بازگشت خورشید به امر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و نمونه های دیگر.

پس از ذکر این مقدمه برگردیم به واژه بتول و معنی آن و اینکه نام بانوی دو جهان بتول است یعنی چه؟

عادت ماهانه در هر ماه برای کلیه زنان از زمان نه سالگی تا شصت یا پنجاه سالگی یک قانون طبیعی، قطعی و حتمی است و این خون رحم زن به صورت غذا برای جنین قرار داده شده است، وقتی نطفه منعقد نمی شود این خون بیرون می آید و چه بسا در موقع شیر دادن بدل به شیر می گردد و در سینه مادر جریان پیدا می کند و کودک از آن تغذیه می کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

«یسئلونک عن المحیض قل هو اذی»؛ (45)

در موقع عادت ماهانه، تغییراتی از نظر روحی و جسمی و روحانی برای بانوان ایجاد می شود، اخلاق و روحیات آنان تغییر می کند و یک نوع حالت انفعالی و خجالت و افتادگی را در زنها ایجاد می کند باعث ضعف در جسم و روح آنها می گردد.

و شاید به همین جهت حکم نماز و روزه و احکام شرعی در دوران عادت ماهانه از آنها برداشته می شود و در مسجد و مسجد الحرام و مسجد النبی نمی توانند توقف بکنند و قرائت چهار سوره ای که سجده واجب دارد و... بر آنها حرام می گردد. چیزهایی که بیان شد قوانینی بود که جماعت زنها تابع آن هستند و نمی توانند از آن قوانین تخلف بکنند، ولی خدای تبارک و تعالی فاطمه زهرا سلام الله علیها را از اینکه به عادت حیض و نفاس آغشته و آلوده شود کراهت داشته و به همین جهت بوده که وی را از همه پلیدیها و رجسها پاک و پاکیزه گردانیده و تمام آن قوانین و قواعدی را که دیگر زنها مطیع و خاضع آن هستند، تابع و مطیع و خاضع آن حضرت گردانیده است.

کتب روایی و حدیثی اهل سنت مملو از احادیث در رابطه با کلمه مبارکه بتول می باشد، ولی ذکر احادیث همه مدارک اهل سنت ممکن نیست و به آن مقدار که مقدور است، بسنده می شود:

«انما سمیت فاطمة البتول لانها تبتلت فی الحیض و النفاس»؛(46)

«فاطمه بتول نامیده شده زیرا که خدای تعالی حیض و نفاس را از وی دور فرموده است».

«و سمیت فاطمة بتولا لانها تبتلت تقطعت عما هو معتاد العورات فی کل شهر».

محمد صالح کشفی حنفی در مناقب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می نماید که فرمود:

«فاطمه بتول نامیده شده زیرا که خداوند وی را از عادات ماهانه زنانه دور داشته است». (47)

«ان النبی صلی الله علیه و آله سئل عن بتول و قیل: انا سمعناک یا رسولالله- تقول: مریم بتول و فاطمة بتول فقال: البتول التی لم تر حمرة قط، ای لم تحض، فان الحیض مکروه فی بنات الانبیاء»

در کتاب ارجح المطالب می گوید: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله راجع به کلمه بتول سؤال کردم و عرض کردم یا رسولالله از شما شنیدم که مریم دختر عمران بتول می باشد و فاطمه نیز بتول است، فرمود: بتول کسی است که هرگز خون ندیده، عادت ماهانه در دختران انبیاء ناپسند و مکروه است».

حافظ ابوبکر شافعی در تاریخ بغداد می گوید: «ابنتی حوراء آدمیة لم تحض و لم تطمث...»؛ (48)

«دخترم فاطمه فرشته ای است به صورت آدم که به آلودگی حیض و نفاس گرفتار و مبتلا نشده است».

حافظ سیوطی می گوید:

«و من خصائص فاطمة انها کانت لا تحیض، و کانت اذا ولدت طهرت من نفاسها بعد ساعة حتی لا تفوتها صلاة».

«از امتیازات فاطمه آن است که حائض نگردید و بعد از زایمان از خون نفاس پاک بود، یعنی حتی یک نمازش هم فوت نشده است».

رافعی در التدوین از ام سلمه نقل می کند: «ما رأت فاطمة فی نفاسها دما و لا حیضا»؛(49)

«فاطمه زهرا پس از زایمان و نیز به هنگام عادت ماهانه خون ندید».

و ابراهیم جوینی با ده سند به نقل از ام سلمه می گوید:

«قال رسولالله صلی الله علیه و آله: ألا ان مسجدی حرام علی کل حائض من النساء و علی کل جنب من الرجال الا علی محمد و اهل بیته: علی و فاطمة و الحسن و الحسین»؛(50)

«پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید، همانا مسجد و محراب من بر هر زن حائض و بر هر مرد جنب حرام است و جائز نیست داخل شوند، مگر بر محمد و اهل بیت وی: علی و فاطمه و حسن و حسین».

ب) به روایت ابناثیر از علمای اهل سنت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه را بتول نامیده اند زیرا به واسطه فضل و دانش، ایمان و شرافتش از سایر زنان زمانه جدا گشته است». (51)

التقیة:

این لقب اشرف القاب ام الائمه الاطیاب است و آن مأخوذ و مشتق از وقی یقی است و تقوی و تقاة و تقیة از همین باب است و به معنی وقایه است و اهل لغت گفته اند تقی در اصل وقی بوده است، «واو» بدل به «تا» شده است و وقایه پرهیز کردن است. تقی کسی که از خدا بترسد و خدا را حاضر داند و از گناهان اجتناب و احتراز نماید و معانی و مراتبی برای تقوا ایراد کرده اند از تائبین و صالحین و متقین و صدیقین و تمام مراتب تقوا در این آیه شریفه است که می فرماید:

«و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون»

پس هر فردی که بدین اوصاف شده تقی است و هر زن تقیه است و فاطمه زهرا سلام الله علیها خود کلمه تقواست و از زمره نسوان عالمیان زنی آن خوف و خشیت و اطاعت و امثتال اوامر را بمانند وی نداشته و بعضی از عارفین گفته اند خیرات دنیا و آخرت در یک کلمه جمع شده است و آن کلمه تقواست.



(1) تاریخ بغداد، ج‏1، ص‏316؛ مناقب خوارزمی، ص‏229. 

(2) المناقب، ج‏3، ص‏132؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏16؛ اسد الغابة، ج‏5، ص‏520.

(3) العوالم، ج‏6، ص‏37. 

(4) کشف الغمه، ج‏2، ص‏88؛ الاصابه، ج‏4، ص‏365. 

(5) زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص‏14-15. 

(6) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16؛ المناقب، ج‏3، ص‏132. 

(7) المناقب، ج‏3، ص‏132؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏16.

(8) تفسیر فرات کوفی، ص‏119؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏18. 

(9) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16. 

(10) سوره مریم، آیه‏19. 

(11) سوره کهف، آیه 75. 

(12) سوره شمس، آیه 10. 

(13) زندگانی فاطمه‏ زهرا علیهاالسلام، سید جعفر شهیدی، ص 32.

(14) بحارالانوار، ج 43، ص 16. 

(15) عوالم العلوم ج 11 ص 33 ح 4، بحارالانوار ج 543 ص 12 ح 6. 

(16) امالی، ص‏245، حدیث 12؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏22. 

(17) عوالم العلوم، ج‏6، ص‏46. 

(18) عوالم العلوم، ج‏6، ص‏45. 

(19) لسان العرب و تاج العروس. 

(20) سوره نساء، آیه 68. 

(21) الریاض النضره، ج 2، ص 202.

(22) مستدرک حاکم، ج‏3، ص‏150؛ حلیه الاولیاء، ابونعیم، ج‏2، ص‏41. 

(23) ینابیع الموده، باب 33، ص 108؛ ذخائر العقبی، ص 22. 

(24) مراجعه شود به کتابهای ذیل: تاریخ خطیب بغدادی، ج‏10؛ تفسیر کشاف زمخشری، ج‏1، ص‏193؛ اسدالغابه، ج‏2، ص‏12؛ تذکره الائمه، ص‏244؛ درالمنثور، ج‏5، ص‏198؛ خصائص الکبری، ج‏2، ص‏264. 

(25) وسائل الشیعه، ج‏1. 

(26) فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص‏123. 

(27) بحارالانوار، ج‏43، ص‏13. 

(28) بحارالانوار، ج‏43، ص‏13.

(29) بحارالانوار، ج‏43، ص‏14. 

(30) بحارالانوار، ج‏43، ص‏15. 

(31) بحارالانوار، ج‏43، ص‏18 و19. 

(32) بحارالانوار، ج‏43، ص‏10. 

(33) وسائل الشیعه، ج‏14. 

(34) فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص‏75 - 85. 

(35) بحارالانوار، ج 43، ص 79.. 

(36) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16. 

(37) سوره احزاب، آیه‏57. 

(38) العوالم، ج‏6، ص‏52. 

(39) العوالم، ج‏6، ص‏55؛ کشف الغمه، ج‏1، ص‏458؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏53. 

(40) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16.

(41) العوالم، ج‏6، ص‏44 - 51. 

(42) بحارالانوار، ج 35، ص 45؛ ج 33، ص 283، ح 547.

(43) بحارالانوار، ج 100، ص 194، ح 11.

(44) سوره‏ نجم، آیه 2. 

(45) سوره‏ بقره، آیه 222. 

(46) ینابیع الموده، ص 260. 

(47) ذخائر العقبی، ص 26؛ الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول؛ جامع ترمذی، ج 5. 

(48) تاریخ بغداد، ج 13، ص 331 به نقل از ابن عباس. 

(49) الاصابه، ج 8، حرف الفاء؛ جامع ترمذی، ج 5، فضائل فاطمه و مسند احمد بن حنبل. 

(50) فرائد السمطین، ج 2، ص 29، حدیث 368؛ سنن بیهقی، ج 7، ص 65 . 

(51) نهایه ابن‏اثیر، ج 1، ص 71؛ لسان العرب، ج 11، ص 43.

دوران شیرخوارگی و ایام کودکی زهرا سلام الله علیها در محیط بسیار خطرناک و اوضاع بحرانی و انقلابی صدر اسلام گذشت که بدون شک در روح حساس آن کودک تأثیرات شایانی داشته است. زیرا نزد دانشمندان این مطلب به اثبات رسیده که محیط نشو و نمای کودک و افکار و احساسات پدر و مادر در روحیات و اثبات شخصیت او کاملاً مؤثر می باشند. از این جهت، ناچاریم اوضاع و حوادث صدر اسلام را به طور خلاصه یادآور شویم تا خوانندگان بتوانند وضع فوق العاده و بحرانی دوران نشو و نمای دختر گرامی پیغمبر را پیش خودشان مجسم سازند .

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد. در آغاز دعوت، با مشکلات بزرگ و حوادث سخت و خطرناکی مواجه بود. یک تنه می خواست با جهان کفر و بت پرستی مبارزه کند. تا چند سال مخفیانه تبلیغ می کرد و از ترس دشمنان جرأت نداشت دعوتش را علنی کند. بعداً از جانب خدا دستور رسید که مردم را آشکارا به دین اسلام دعوت کن و از مشرکین باک مدار. (1)

پیغمبر اکرم به دستور خدا دعوتش را علنی کرد. آشکارا و در مجامع عمومی مردم را به سوی آیین مقدس اسلام دعوت می نمود و روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده می شد.

وقتی دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله علنی شد اذیت و آزار دشمنان نیز شدت یافت. رسول خدا را اذیت می کردند، مسلمانان را تحت شکنجه و عذاب قرار می دادند، بعضی را مقابل آفتاب سوزان حجاز روی ریگهای داغ می خوابانیدند و سنگهای سنگین روی سینه شان قرار می دادند و بعضی را می کشتند. مسلمانان به قدری سختی و عذاب کشیدند که به ستوه آمده، جانشان به لب رسید به طوری که ناچار شدند از خانه و زندگی دست بردارند و به کشور دیگری هجرت نمایند. گروهی از مسلمانان از رسول خدا اجازه گرفتند و رهسپار حبشه شدند. (2)

وقتی کفار به وسیله اذیت و آزار نتوانستند از پیشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و دیدند مسلمانان اذیت و آزار را تحمل می کنند ولی دست از عقیده شان بر نمی دارند، انجمنی بر پا ساخته همگی تصمیم گرفتند که محمد صلی الله علیه وآله را به قتل رسانند .

ابوطالب از تصمیم خطرناک آنان آگاه شد و برای حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهی از بنی هاشم به دره ای که «شعب ابوطالب» نامیده می شد منتقل ساخت .

ابوطالب و سایر بنی هاشم در حفظ و حراست رسول خدا کوشش می نمودند. حمزه عموی پیغمبر شبها با شمشیر برهنه اطرافش پاس می داد. دشمنان وقتی از کشتن رسول خدا ناامید شدند، زندانیان شعب ابوطالب را در فشار اقتصادی قرار دادند و خرید و فروش با آنان را ممنوع ساختند. (3)

مسلمانان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتی و گرسنگی بسر بردند و با مختصر غذایی که به طور قاچاق برایشان فرستاده می شد زندگی نمودند .

چه بسیار اوقاتی که فریاد اطفالشان از گرسنگی بلند بود. فاطمه زهرا سلام الله علیها در چنین روزگار بحرانی و در چنین محیط خطرناک و وحشت آوری به دنیا آمد و رشد و نمو کرد. در همانجا از شیر خوردن باز گرفته شد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت. در همان محیط قحطی غذا خور شد. هنگامی که سخن گفتن یاد می گرفت، فریاد و ناله اطفال گرسنه «شعب» را می شنید. نیمه شب که از خواب بیدار می شد، خویشانش را می دید که با شمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس می دادند.

در حدود سه سال طول کشید که فاطمه سلام الله علیها به غیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت .

فاطمه در سن پنج سالگی بود که پیغمبر و بنی هاشم از تنگنای شعب نجات یافته به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند مناظر زندگی جدید و نعمت آزادی و توسعه در خوراک و پوشاک و منزل برای زهرا تازگی داشت و شادمان و مسرور بود .




(1) سوره‏ی حجر آیه‏ی 94. 
(2) سیره ابن‏هشام ج 1 ص 344. الکامل فى التاریخ ج 2 ص 51. 
(3) سیره ابن‏هشام ج 1 ص 344. الکامل فی التاریخ ج 2 ص 51.


شرایط مکه برای پیامبر بزرگوار بسیار سخت و جانکاه بود به شکلی که حضرت تا سه سال دعوت توحیدی خود را مخفیانه به بعضی نفوس مستعد می رسانید و همه رفت و آمدها و گفتگوها مخفیانه و پنهانی بود. پس از سه سال دعوت عمومی و آشکارا گشت و شرائط و دشمنی مشرکین با پیامبرصلی الله علیه و آله سخت تر و جدی تر.

در ازدواج با خدیجه، زنان قریش، حضرت خدیجه را تحقیر و سرزنش می نمودند و گفتگوی با حضرت را تحریم نمودند از طرفی ابوجهل ها و ابولهب ها بر پیامبر شرائط را پیچیده و سخت می نمودند.

در هنگام تولد فاطمه زهرا علیها السلام هیچ زنی از مکه کمک او نبود به شکلی که از جهت ظاهری فاطمه علیها السلام در مکه یعنی کانون بحران، سختی، محرومیت و تحریم متولد شد و این روند هر روز رو به تزاید بود تا اینکه محاصره سه ساله اقتصادی پیش آمد و پیامبر، خدیجه و فرزند ایشان در درّه ای مجبور به سکونت گشتند.

دوران کودکی بانوی اسلام را اگر بخواهیم بررسی کنیم جز محرومیت و مشکلات به چیز دیگری برخورد نمی کنیم. زیرا فاطمه علیها السلام در سال پنجم بعثت به دنیا آمد، یعنی در همان سالهایی که پیغمبر بزرگوار اسلام تازه مأمور به اظهار دعوت خود شده بود و با مخالفت شدید سران سودجوی قریش روبرو گشته بود، و هر روز نقشه تازه ای برای خاموش کردن این نور الهی کشیده و مانع تازه ای سر راه آن حضرت ایجاد می کردند و کمتر روزی بود که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله خدا صدمه و آزار یا اهانت و تمسخری از آنها نبیند و با چهره اندوهبار و گرفته به خانه نیاید.

هنوز بیش از دو بهار از عمر نازنین فاطمه علیهاالسلام نگذشته بود، که فشار و خفقان و آزار و اذیت مشرکین به جایی رسید، که حضرت ابوطالب بزرگترین حامی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نسبت به آن حضرت احساس خطر کرد و به تمام فامیلهایش سفارش نمود: با تمام هوشیاری از جان رسول خدا مواظبت کنند.

کفار قریش می دیدند که آیین جدید اسلام روز به روز گسترش می یابد و پادشاه حبشه را متأثر می سازد و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نیز حاضر نیست تحت هیچ شرایطی از تبلیغ آیین مبین اسلام دست بردارد، و لذا پیمان نامه ای را امضا کردند که:

کسی حق ندارد با مسلمانان خرید و فروش نماید.

ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع است.

ازدواج و زناشویی با مسلمین قدغن می باشد.

در ستیز و حرکتهای سیاسی و اجتماعی باید از مخالفان مسلمانان حمایت کرد.

چون این پیمان شوم امضا شد، حضرت ابوطالب دستور داد: کلیه بنی هاشم، شهر مکه را ترک کرده و در کنار آن به شعب ابوطالب که در میان دو کوه قرار گرفته بود پناه برند....

مدتی که خانواده پیامبر و از جمله حضرت فاطمه علیها السلام با سایر بنی هاشم در محاصره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قریش، در همین دره سکنی گزیدند، در وضع دل خراشی بسر می بردند و از شدت گرسنگی و فشار، ناله های جانسوز فرزندان و نونهالان به گوش سنگدلان مکه می رسید ولی کوچکترین اثری در آنها نداشت.

مورخین می نویسند: مسلمانان در طول این مدت آن چنان در تنگنا قرار گرفتند که رنگ رخسارشان تغییر یافت. ضعف، ناتوانی و بیماری بر آنان مستولی گشت، زیرا در اثر محدودیت شدید نمی توانستند روزانه بیش از یک عدد خرما و یا نصف آن را بخورند. (1)

فاطمه علیها السلام در طول این سنوات با چشمان تیزبین و در عین حال نگران خود می دید که پدر بزرگوارش چگونه در خطر جدی قرار گرفته و خواب و آسایش از او و طرفدارانش سلب شده است و عمویش ابوطالب، چگونه او را از خواب شیرین در دل شب بیدار نموده و رختخوابش را از ترس خطر جابجا می کند. (2)

در این زمینه در کتاب فاطمه زهرا علیها السلام بانوی نمونه اسلام (3) آمده است:

"مدتی از ایام شیرخوارگی زهرا علیها السلام در شعب ابوطالب سپری شد. در همانجا از شیر خوردن باز گرفته شد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت. هنگامی که سخن گفتن یاد می گرفت، فریاد و ناله اطفال گرسنه شعب را می شنید. در همان محیط قحطی، غذاخور می شد. در وسط شب که از خواب بیدار می شد خویشانش را می دید که با شمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس می دادند.

در حدود سه سال طول کشید که فاطمه علیها السلام بغیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت.

فاطمه علیها السلام در سن پنج سالگی بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله و بنی هاشم از تنگنای شعب نجات یافته به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند. مناظر زندگی جدید و نعمت آزادی و توسعه در خوراک و پوشاک و منزل برای زهرا علیها السلام تازگی داشت و شادمان و مسرور بود."

فاطمه علیهاالسلام در این برهه از تاریخ می دید که مسلمانان رنجور و فامیلهای وی از شدت گرسنگی پوست شتر دور افتاده ای را که در زیر خاک و غبار دشت حجاز آلوده گردیده، با آب می شویند و سپس با آتش نرم می کنند و آنگاه از روی اضطرار به وسیله آن رفع گرسنگی می نمایند. (4)

تا سالهای دهم و یازدهم بعثت یعنی سالهای پنجم و ششم عمر فاطمه علیهاالسلام دو شخصیت بزرگ یکی خدیجه و دیگری ابوطالب زنده بودند و پیوسته مراقب حال رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بودند و با تشویق و دفاع بی دریغ خود از آن حضرت موجبات دلگرمی و رفع افسردگی او را تا حدود زیادی فراهم می کردند، خدیجه در داخل خانه به هر وسیله ای بود کدورت و گرفتگی خاطر آن حضرت را برطرف می نمود، و ابوطالب در خارج خانه با نفوذ سیاسی و اجتماعی و بلکه روحانی خود که در مکه داشت پشتیبان بزرگ برای پیغمبر محسوب می شد، و با گفتار و عمل نیز پیوسته آن حضرت را به ادامه کار و برنامه مقدسی که در پیش گرفته بود تشویق نموده و دلگرم می ساخت، و آثار روحی و اجتماعی مخالفتها و آزارهای دشمنان را از چهره و دل پیغمبر بزرگوار اسلامی می زدود.

اما چنانکه در تاریخ زندگانی پیغمبر اسلام شرح داده شده، دست تقدیر در سال دهم این دو شخصیت و پشتیبان بزرگ را از دست آن حضرت گرفت و به فاصله کمی هر دو از دنیا رفتند، خدیجه و ابوطالب در پایه گذاری اسلام سهم بزرگی داشتند و هر کدام از خود فرزندی به یادگار گذاردند که آن دو نیز در پیشرفت اسلام و هدف مقدس رهبر بزرگوار آن، همه گونه فداکاری را انجام داده و سرانجام هم جان خود و فرزندانشان را در این راه فدا کرده و همگی شهید راه اسلام شدند.

یادگار خدیجه، فاطمه علیهاالسلام بود و یادگار ابوطالب، علی علیه السلام. فاطمه علیهاالسلام در هنگام مرگ مادر پنجساله بود و علی علیه السلام در وقت مرگ پدر حدود نوزده سال از عمرش می گذشت، خدیجه و ابوطالب گویا انجام این مسئولیت سنگین یعنی پشتیبانی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را به عهده فرزندان خود گذارده بودند، اما نه فاطمه علیهاالسلام آن نیروی مادی و معنوی خدیجه را در آن سنین از عمر داشت و نه علی علیه السلام آن نفوذ و قدرت سیاسی و اجتماعی را. این هر دو در خانه پیغمبر زندگی می کردند و مونس و همدم آن حضرت بودند، اما نمی توانستند برای دفاع از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و پیشرفت اهداف عالیه اش کار خدیجه و ابوطالب را انجام دهند و به همین خاطر غم و اندوه و رنج و مصیبت بیشتری را می بایست تحمل کنند و هر روز با منظره رقت بار و مصیبت تازه ای روبرو شوند.

با توجه به اینکه با مرگ ابوطالب و خدیجه جرئت دشمنان نسبت به پیغمبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله بیشتر شد و فشار آنها در مورد صدمه و آزار و اهانت به آن حضرت شدیدتر گردید. کثرت اندوه و رنج دختر کوچک پیغمبر با مشاهده آن احوال و با آن علاقه شدیدی که به پدر داشت بخوبی روشن می شود.

ابن هشام در سیره (5) نقل می کند که پس از مرگ ابوطالب روزی یکی از سفیهان جلوی پیغمبر را گرفت و مقداری خاک بر سر آن حضرت ریخت، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همچنان که خاکها روی سرش بود به خانه آمد، در این وقت یکی از دختران (که روی قاعده جز فاطمه علیهاالسلام کسی نبوده چنانکه در نقل دیگری است) برخاست و خاکها را از سر پدر پاک می کرد و می گریست. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله دختر را دلداری داده و فرمود:

"دخترکم گریه مکن که خدا پدرت را محافظت و نگاهبانی خواهد کرد."

و ابن شهر آشوب (ره) در کتاب مناقب (6) از ابن عباس روایت کرده که قریش در "حجر اسماعیل" انجمن کرده و به لات و عزی و منات سوگند یاد کردند که اگر ما محمد را دیدار کردیم همگی با یکدیگر به صورت اجتماع برخاسته و او را به قتل می رسانیم، فاطمه این خبر را شنید و گریان شده به نزد پدر آمد و گفتار آنها را به اطلاع پدر رسانید... تا به آخر حدیث.

این چند حدیث که به عنوان نمونه ذکر شد نشان می دهند که فاطمه علیهاالسلام در آن دو سالی که پس از مرگ مادرش خدیجه در مکه به سر برد با چه مناظر رقتبار و پیش آمدهای ناگواری روبرو بود و در آن محیط وحشتزا و رعب آور در راه دفاع بی دریغ خود از پدر و هدف مقدس او و مذهب اسلام چه رنجها و مصیبتهایی را متحمل شده و از این رو صرفنظر از فضایل شخصی بسیاری که داشت، سهم بزرگی نیز در راه پیشرفت اسلام دارد که بجز خدیجه هیچ یک از زنان و دختران پیغمبر چنین سهمی را ندارند، چنانکه شوهر بزرگوارش علی بن ابیطالب علیه السلام نیز در میان مردان، بزرگترین سهم را از این نظر دارد و هیچ یک از اصحاب پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در این باره به پایه او نمی رسند.

و ضمناً از داستانهای فوق شدت علاقه پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله نسبت به فاطمه علیهاالسلام نیز معلوم می شود که در سخت ترین شرایط و در وقتی که جان آن حضرت به مخاطره افتاده بود از دیدن چشم گریان دخترش متأثر می شد و درصدد دلجویی و دلداری او برمی آمد.



(1) سیره‏ ابن هشام، ج 1، ص 350؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 78؛ فروغ ابدیت، ج 1، ص 283. 
(2) بحارالانوار، ج 35، ص 93. 
(3) حضرت زهرا علیها السلام بانوی نمونه اسلام، ابراهیم امینی، ص 39. 
(4) فروغ ابدیت، ج 1، ص 384. 
(5) سیره ابن هشام، ج 1، ص 416. 
(6) مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 71. 


فاطمه علیهاالسلام در راه رشد و کمال و ظهور توانایی ها و استعدادهای ستایش برانگیز دنیای پراسرار وجودش، در یک محیط تربیتی بسیار مطلوب، شرایط مساعد و در کنار پدر نمونه و مربی بی نظیری با این ویژگی های اساسی و سرنوشت ساز می زیست:

پدرش که آموزگار، مربی، مقتدا، محبوب، عزیزترین و پرشکوه ترین انسان عصرها در نظر او بود، از سویی چشمه سار دانش و بینش و علوم آسمانی را در بوستان وجود او، با بهترین سبک و دلپذیرترین شیوه می جوشاند و به جریان می انداخت و او را از مفاهیم و معارف والا سرشار می ساخت و شایسته ترین و بایسته ترین درس های توحید و تقوا و بشردوستی و زیباترین حقایق و پرجاذبه ترین واقعیتها را که از وحی و رسالت سرچشمه می گرفت، همه را به ریحانه ارجمندش، می آموخت و همه را به کام جان شیفته و عاشق حق او و بوستان زیبا و پرراز و رمز وجودش می باراند و آن جان پاک و آماده اوج را سیراب می ساخت.

از سوی دیگر او را در یک محیط سرشار از عدالت و آزادی، در آغوش مادری خردمند و فضیلت خواه، با بهترین و شایسته ترین و انسانی ترین شیوه های تربیتی، از آن جمله، روش ارائه الگو که از مؤثرترین روشها و وسایل تربیت اخلاقی و روانی و روحی و اجتماعی و سیاسی و انسانی در سازندگی و برازندگی کودکان و نوجوانان و جوانان است می پروراند. چرا که آن مربی والا و آن آموزگار بی همتا، دخت نمونه اش را در راه پذیرش این دانش ها و بینش ها و آراستگی ها و والایی ها و نشانه های اوج، بسیار آماده می دید و در کران تا کران جان پاک و قلب نورانی او روشنی و برازندگی وصف ناپذیری احساس می کرد و آن وجود گرانمایه را در پیمایش پله های صعود و درجات کمال و جمال، در اوج آمادگی می یافت.

در کنار این دو اصل اساسی، با باران مهر و محبت و تشویق و گرامیداشت سنجیده و حساب شده و الهام بخش و حکیمانه، شخصیت او را هر چه بیشتر صیقل و جلا می داد و اراده اش را پولادین تر و اعتماد به نفس وی را پرتوان تر و استوارتر و تزلزل ناپذیرتر می ساخت؛ چرا که سبک و سیره پیامبر در تربیت و مدیریت، در گفتار و عمل این گونه بود که:

"اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم." (7)

"فرزندان خود را گرامی بدارید و به آنان احترام کنید و با آداب و سبکی زیبنده با آنها گفتگو و رفتار نمایید."

و نیز این گونه که:

"احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم ففوا لهم...." (8) .

"کودکانتان را دوست بدارید و با آنان پرمهر و محبت باشید؛ و هنگامی که به آنان وعده ای می دهید، به آن وفا کنید."

و این سان که:

"رحم الله من اعان ولده علی بره...."

"رحمت خدا بر پدر و مادری که فرزندش را به نیکوکاری وادارد و او را در راه رشد و شکوفایی، یاری رساند!

پرسیدند: چگونه؟

"قال: یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرق به." (9) .

فرمود: آنچه را که در توان کودک است و انجام می دهد، از او بپذیرد؛

و آنچه انجام آن برای کودک طاقت فرساست، از او نخواهد؛

او را با گفتار و رفتار نسنجیده، به گناه و سرکشی نکشاند؛

و دیگر این که در برابر او دروغ و ناروا نگوید و به کار ظالمانه و ناپسند دست نیازد و بدآموزی نکند."

و این گونه که:

"رحم الله عبدا اعان ولده علی بره بالاحسان الیه و التألف له و تعلیمه و تادیبه." (10) .

"رحمت خدای بر آن مربی و پدر و مادری که فرزندش را به نیکی وادارد و در این راه، او را یاری کند. به او در راه رشد و کمال احسان نماید و بسان کودکی، رفیق راه دوران کودکی او شود و او را آموزش دهد و ادب آموزد."

سبک و سیره آن مربی آسمانی، نه تنها بارش باران مهر و محبت به ریحانه ارجمند خویش و فرزندان او بود، که به همه کودکان و نوجوانان و جوانان، سخت محبت می فرمود و آنان را فرزندان خویش می نگریست و نگران سرنوشت آنان بود و همه را گرامی می داشت؛ تا آنجایی که آن حضرت را این گونه وصف نمودند که: "مهر و محبت به نسل نوخاسته، از سیره و سنت پیامبر خداست."

"و التلطف بالصبیان من عادة الرسول." (11) .

و از این سه اصل، سرنوشت سازتر این بود که محیط تربیت و پیشرفت و اوج گیری فاطمه، خانه عدالت و آزادی و کانون مهر و منطق و مرکز دانش و فرهنگ و پایگاه راستین آزادی و آزادگی بود، و به جای شیوه های فشار و تهدید و ارعاب، عشق به کمال، و شور به اوج و پیشرفت، و شعور به سوی ترقی، و دلگرمی و امید و نشاط را با بهره وری درست از سرمایه های فطری و انسانی حب به ذات و ترقی خواهی انسانی، در آن کودک بی نظیر و شکوهبار، شعله ور می ساخت.

آن مربی والا و آسمانی، برای رشد و اوج هر چه بیشتر، بهتر، و سریع تر ریحانه ارجمندش، برای او یک محیط مساعد و دلپذیر و بسیار مطلوب و محبوب تربیتی که حال و هوا و فضای آن سرشار از عدالت و آزادی، راستی و آزادمنشی، صداقت و صراحت، و انگیزش همه جانبه به سوی والایی ها بود، پدید آورده و او را در آن شرایط وصف ناپذیر به سوی آسمان فضیلت ها به پرواز در می آورد.



(7) بحارالانوار ج 43، ص 114. 
(8) وسائل، ج 5، ص 126. 
(9) کافی، ج 6، ص 50. 
(10) مستدرک، ج 2، ص 626. 
(11) المحجه البیضا، ج 3، ص 366. 

ام سلمه می گوید: پس از ازدواج پیامبر با من پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دخترشان را به من سپرد و من مسئول تربیت و رسیدگی به امور او بودم، ولی به خدا سوگند او در عمل از من کوشاتر و آشناتر به هر چیز بود. (1)

آری فاطمه تربیت یافته پدر بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. مریم در تکفل زکریا پرورش یافت و فاطمه زهرا علیهاالسلام در تکفل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فاطمه مادری همچون خدیجه داشت که برترین زن زمان خویش بود.



(1) بحارالأنوار، ج 43، ص 9.


خدیجه کبری، ملکه عرب در نجابت و جلالت شهرتی بسزا داشت. در جود و بخشش و کرم افضل بانوان عرب بود. خدیجه بهترین مونس و انیس پیغمبر، قویترین مددکار روزهای سختی او بود. از بذل مال دریغ نکرد و با آن قدرت مالی و شهرت مقامی که داشت از هر لحاظ خود را در اختیار پیامبر و آرمانهای او گذاشت. به این جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار او را دوست می داشت و جبرئیل در اکثر مواقع که نازل می شد به خدیجه سلام می رساند. در سال دهم بعثت زمانی که هنوز بیش از یک سال از رهایی پیغمبر و یارانش از محاصره شعب نگذشته بود خدیجه و ابوطالب به فاصله کمی از یکدیگر از دنیا رفتند. این دو حادثه ناگوار به قدری در روح پیغمبر تأثیر گذاشت که آن سال را سال غم و اندوه نامید (1) زیرا از یک طرف بزرگترین یار و غمخوار و مشاور داخلی و شریک زندگی و مادر فرزندان خویش، خدیجه را از دست داد. از طرف دیگر، بزرگترین پشتیبان و مدافع او حضرت ابوطالب از دنیا رفت. به طوری که اوضاع داخلی و خارجی آن حضرت یک مرتبه دگرگون گشت و به علت از دست رفتن این دو حامی بزرگ، اذیت و آزار دشمنان شروع شد. گاهی سنگش می زدند. گاهی خاک به صورت مبارکش می پاشیدند. گاهی ناسزایش می گفتند. گاهی بدنش را خون آلود می کردند و در اکثر اوقات، هنگامی که با چهره ای غمناک و محزون به خانه می آمد، با صورت پژمرده و چشمهای اشکبار دختر عزیرش که در فراق مادر می گریست، روبرو می شد.

خدیجه از دنیا رفت در حالی که فاطمه علیها السلام پنج ساله بود و در این سن، تحمل درد یتیمی برای فاطمه علیها السلام بسیار سخت بود. چون خدیجه از دنیا رفت، پیامبر خدا به همراهی اصحاب، او را با احترام بسیار تشییع کرده و برای خاکسپاری به قبرستان حجون آوردند. ابوطالب و خدیجه علیها السلام را در قبرستان "حجون" به خاک سپردند و مسلمانان پاک دل بعدها برای تجدید خاطره فداکاریهایشان بر مزار آنان قبه و بارگاهی بنا کردند که هنگام تسلط وهابیها بر حجاز در سال 1343 قمری این بناهای پر افتخار ویران گردید.

پیامبر صلی الله علیه و آله خود به درون قبر رفت و خدیجه علیها السلام را که یادگار سالهای رنج و مجاهدت او بود به خاک سپرد.

در این باره حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: هنگامی که حضرت خدیجه دار فانی را وداع گفت، دخترش فاطمه علیها السلام به سراغ رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آمد و با تمام غم و غصه به دور او می گردید و می پرسید: ای رسول خدا! مادرم کجا رفت؟ در حالی که پیامبر الهی جواب نمی داد، فاطمه علیها السلام مرتب به دور آن حضرت می گردید و سؤال می کرد: مادرم کو؟ رسول خدا متحیر بود، دخترش را چگونه قانع کند؟ و چگونه دختر را از مرگ مادر آگاه سازد؟

در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرضه کرد: یا محمد! خداوند می فرماید: به فاطمه سلام مرا برسان و بر او بگو: مادرت در یک ساختمان زیبا در بهشت که بنای اصلی آن از مروارید و ستونهایش از یاقوت سرخ است، در کنار آسیه و مریم قرار گرفته است.

فاطمه علیها السلام چون این پیغام الهی را بشنید گفت: خداوند خودش سلام است از او سلام و بر او سلام باد. (2)

قابل توجه است که فاطمه علیها السلام حتی در سن پنج سالگی و دوران کودکی آن قدر عظمت دارد که خداوند بر او سلام و درود می فرستد و از جایگاه عظیم مادرش خبر می دهد.




(1) مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 174. 
(2) جلاء العیون شبر، ج 1، ص 136، بحارالانوار، ج 16، ص 1 و ج 43، ص 27. 


برخی از حوادث ناگواری که پس از ارتحال این دو یار بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد به شرح زیر است:

فاطمه علیهاالسلام وقتی از خانه خارج می شد شاهد حوادث تلخی بود. گاهی می دید پدرش را اذیت می کنند و ناسزایش می گویند. یک روز دید دشمنان در مسجد الحرام نشسته اند و برای قتل پدرش نقشه می کشند، با چشم اشکبار به خانه بازگشت و تصمیم دشمنان را برای پدر تعریف نمود. (3) .

روزی یکی از مشرکین، پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله را در کوچه ملاقات کرد، مقداری خاکروبه بر سر و صورت آن جناب پاشید. پیامبر چیزی نگفت و با همین حال وارد خانه شد. فاطمه به استقبال آن حضرت شتافت. آب آورد و با چشم گریان سر و صورت پدر را شست. پیامبر فرمود: دخترم! گریه نکن، مطمئن باش که خدا پدرت را از شر دشمنان محفوظ می دارد و پیروز می گرداند. (4)

یک روز پیامبر در مسجدالحرام مشغول نماز بود. عده ای از مشرکین او را مسخره می کردند و در صدد آزارش بودند. یکی از آنان بچه دان شتری را که تازه ذبح شده بود برداشت و با خون و کثافت، در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سجده بود، آن را بر پشت مبارک آن حضرت افکند. حضرت فاطمه علیها السلام که در مسجد حاضر بود و این منظره را تماشا می کرد بسیار ناراحت شد و با چشم گریان خودش را به پدر رسانید و بچه دان را برداشت و به دور افکند. پیامبر صلی الله علیه و آله از سجده برخاست و بعد از نماز بر آن جمعیت نفرین کرد. (5)

آری زهرای عزیز در همان سنین خردسالی این قبیل حوادث ناگوار را مشاهده می کرد و به یاری پدر می شتافت و برای پدر، مادری می کرد.

با رحلت خدیجه، طبعاً برخی از کارهای خانه بر دوش فاطمه کوچک افتاد. زیرا آن نخستین خانه توحید، کدبانوی بزرگ خود را از دست داده بود و به غیر از فاطمه علیها السلام در خانه یادگاری نداشت.

تاریخ، این موضوع را روشن نکرده که در آن دوران سخت در خانه پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله چه می گذشته و زندگی آنان چگونه اداره می شده است، اما با چشم دل می توان اوضاع رقت بار ساکنین آن خانه را مشاهده نمود.

پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله بعد از خدیجه با زنی به نام "سوده" ازدواج نمود، زنان دیگری را نیز اختیار کرد. آنان هم کم و بیش درباره فاطمه اظهار علاقه می نمودند. لیکن برای هر کودک یتیمی دشوار است جای مادرش را خالی و زن دیگری را در جای او مشاهد کند. نامادری هر چه خوب و مهربان هم باشد مهر و محبت بی شائبه مادر را ندارد. تنها مادر است که به وسیله نوازشهای گرم خویش، دل کودک را آرام می کند و به او نیرو می بخشد.

ولی هر چه محرومیت فاطمه علیها السلام زیادتر می شد، اظهار محبت پیغمبر هم به همان نسبت بیشتر می گشت.


(3) مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 71. 
(4) تاریخ طبری ج 2 ص 344. 
(5) مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 60.



خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم