بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۵۸ مطلب با موضوع «بهشت ارغوان :: پرسش و پاسخ» ثبت شده است

آیا حضرت صدیقه طاهره و زینب کبری سلام الله علیها از چادر استفاده می کردند؟

چادر به صورتی که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا می رسد - در میان جامعه عرب ها معمول نبوده، ولی چیزی شبیه نیمه چادر رایج بوده که ظاهراً منظور از «جلباب» هم که در آیات قرآن آمده، اشاره به همین است. چیزی نه مثل مقنعه و روسری کوتاه و نه مثل چادر ما خیلی بلند؛ این چادر شاید تا کمر و کمی پایین تر می رسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده می کردند. عرب ها چیزی داشتند به نام «درع» که پیراهن وسیع است و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه.

از روایات استفاده می شود این بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر می کردند و درع هم پیراهن وسیع بوده که تا پشت پا می رسیده و آستین هایش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادری بوده که به خودشان می پیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب کاملی داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده کند.(1)


(1) پاسخ از آیت الله مکارم شیرازی.

از نظر اسلام زن حق حضور اجتماعی با رعایت حفظ حجاب را دارد و می تواند همچون مردان در فعالیت های جامعه اسلامی و رهبری آن مشارکت کند. اگر چنین است، پس چرا حضرت زهرا علیها السلام می فرمایند بهترین چیز برای زن این است که کسی در جامعه او را نشناسد؟
درباره با سؤال و روایت نقل شده از فاطمه زهرا سلام الله علیها نکاتی چند به عرض می رسانیم:
- این روایت در بردارنده یک حکم شرعی قطعی نیست، و در بیان یک حکم کلی استثناء ناپذیر نمی باشد. بسیاری از روایات شبیه روایت فوق وجود دارد که شاید در نگاه اول ظاهری مطلق و کلی دارند ولی با توجه به روایات و مستندات دیگر، حکم تخصیص خورده و یا مقید به قیودی میشود که یک بحث تفصیلی است.
- فرمایش حضرت زهرای مرضیه علیها السلام در روایت ذکر شده، به معنای الزام و وجوب نیست، به عبارت دیگر، در عین حال که خروج زن از منزل و حضور او در صحنه اجتماع با رعایت موازین و حدود شرعی جایز شمرده شده است، اما در مواقع غیر ضروری برای زنان بهتر آن است که از اختلاط با مردان اجتناب کنند و این امر منافاتی با حضور علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زنان (با حفظ شئونات و موازین اسلامی) ندارد. چنان که حضرت زهرا علیها السلام خود به جبهه جنگ میرفتند و در غزوه های متعددی همراه با پیامبر (ص) شرکت داشتند و در دفاع از ولایت حضوری فعال داشتند و حتی سخنرانی نمودند تا جایی که در همین راه به شهادت رسیدند.
- بعضی از قیود و محدودیت هایی که در احکام و روایات در مورد زنان وارد شده است به منظور پاسداشت حریم عفاف و سلامت جامعه و از همه مهمتر حفظ کرامت و شخصیت واقعی زن متناسب با رسالت همسری و مادری میباشد و تجربه جهان غرب در آزادی های نامحدود برای ارتباط زنان و مردان در جامعه (به اعتراف اندیشمندان جامعه غرب) تجربه بسیار تلخی است که زمینه انحطاط خانواده و به دنبال آن سقوط جامعه در منجلاب شهوات را فراهم نمود، که از این رهگذر بیشترین ضرر و زیان نصیب زنان جامعه شد و در نتیجه کرامت و شخصیت زن به پایین ترین حد خود تنزل نمود.

 
با توجه به اینکه بسیاری از روایات، ما را از آرزوی مرگ نهی کرده اند پس چرا از حضرت زهرا عبارت

«اللهم عجل وفاتی سریعا» نقل شده است؟ و آیا آرزوی مرگ داشتن معصیت است؟ اگر معصیت است پس چرا حضرت زهرا مرگ خود را از خداوند طلب کردند؟

اولا طلب مرگ نمودن از خداوند می تواند دلایل گوناگون داشته باشد.

اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگی و ضعف نفس باشد کاری قبیح و ناپسند است. اما اگر منشأ آن، ایمان قوی باشد نه تنها قبیح نیست بلکه ممدوح نیز می باشد.

امیر المومنین علیه السلام می فرمایند:

«هرگز آرزوى مرگ مکن، مگر آنگاه که صد در صد به رضایت الهى مطمئن باشى.»(1)

پس اگر کسی بداند خدا از او راضی است، آرزوی مرگ، مورد نهی نیست. به عبارت دیگر حضرت علی علیه السلام از آرزوی مرگ نهی فرمودند، به این دلیل که مبادا کسی قبض روح شود، در حالی که خدای متعال از او ناراضی باشد پس اگر مرگ مسبب جلب رضایت الهی و یا حتی سبب افزوده نشدن خشم و غضب او شود، آرزوی آن نه تنها مانعی ندارد بلکه مطلوب نیز می باشد.

 

عنه علیه‏السلام :

تَسبیحُ فاطمةَ‏الزهراءِ علیهاالسلام مِنَ الذِکرِ الکثیرِ الذی قالَ اللّه‏ُ عز و جل : «اُذْکُرُوا اللّه‏َ ذِکْراً کثیراً » .

امام صادق علیه‏السلام :

تسبیح فاطمه زهراء علیهاالسلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عز و جل فرموده است : «و خدا را بسیار یاد کنید» .


الکافی : 2 / 500 / 4 منتخب میزان الحکمة : 214

 
 
آیا تنها دلیل بر جواز لعن دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها خشنودی ایشان است یا علت دیگری هم وجود دارد؟

اصل اولیه در انسان این است که دارای شخصیت و کرامت و خلیفه خداوند بر روی زمین است.

«لقد کرمنا بنی آدم»؛ (1)

«انی جاعل فی الارض خلیفة» ؛ (2)

و بر این اصل لعن و تحقیر هیچ کس جایز نیست. لکن هرگاه انسانی با افعال و کردار خود از ساحت انسانیت ساقط شد، حرمت و کرامت خود را نقض نموده، در این صورت لعن او چه بسا سزاوار باشد. به همین علت در قرآن کریم و روایات، گروه هایی مورد لعن خدا و پیامبر و اهل بیت قرار گرفته اند. که به بعضی از آنها اشاره می کنیم؛

با یادآوری این نکته که این آیات و روایات به ما قاعده کلی می دهد. در نتیجه هر فردی مصداق آن قاعده قرار گیرد، چه افراد مورد سؤال و چه افراد دیگر، لعنش جایز خواهد بود.

- کافران، «ان الله لعن الکافرین و اعد لهم سعیرا»؛ (3)

- ظالمین، «الا لعنة الله علی الظالمین» ؛ (4)

- کسانی که آیات خداوند را انکار و با پیامبر مخالفت کنند. (5)

- کسانی که پیمان شکنی می کنند، خصوصاً اگر طرف عهد خدا و رسول باشند.

- «فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة»؛ (6)

«پس چون پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم».

- «ان الذین یؤزون الله و رسوله لعنهم فی الدنیا و الاخرة»؛ (7)

کسانی که خدا و رسولش را آزار و اذیت کنند.

- کسانی که کتمان حقیقت کنند. (8)

- دروغگویان و کسانی که خود را در صف مقابل پیامبر و اهل بیت قرار دهند. (9)

البته گروه های دیگر هم هستند که ما به همین مقدار بسنده می کنیم(10)

حال با یک نگاه اجمالی به تاریخ صدر اسلام به روشنی معلوم می شود که این افراد استحقاق لعن دارند یا نه؟

آیا غصب و تجاوز به حقوق دیگران، خصوصاً اگر شخص معصوم باشد از مصادیق ظلم می باشد یا نه؟ آتش زدن احادیث پیامبر، تبعیض در حقوق، فرق گذاشتن میان مسلمانان عرب و عجم از مصادیق ظلم می باشد یا خیر؟ روشن است که اینها از نمونه های بارز ظلم هستند و تمام این موارد در تاریخ صدر اسلام توسط برخی واقع شده.

نکته دیگر آن که وقتی پیامبر اکرم (ص) اسامه را به فرماندهی لشکر معین فرمودند و افرادی را اسم بردند که در این جنگ شرکت کنند از آن جمله خلیفه اول و دوم، و آنها مخالفت کردند و از عمل به دستور پیامبر سرباز زدند. آیا این عمل مخالفت با دستور پیامبر و خدا نبود؟

لعن به خاطر، سرپیچی از فرمان خدا و رسول خدا است. زیرا تمرد، ایذاء خدا و رسولش می باشد و کسانی که خدا و رسولش را اذیت کنند در دنیا و آخرت مورد لعن هستند.

اما آزار پیامبر (ص) مفهوم وسیعی دارد و هرگونه کاری که او را آزار دهد شامل می شود. اعم از فکر و الحاد و مخالفت دستورات خداوند و نسبت های ناروا و تهمت و ایجاد مزاحمت به پیامبر، حتی از روایاتی که شیعه و سنی قبول دارند و نقل کرده اند، استفاده می شود که آزار خاندان پیامبر مخصوصاً علی و فاطمه نیز آزار خدا و رسولش می باشد. با توجه به موقعیت و شخصیت حقوقی علی علیه السلام در قرآن و نزد پیامبر، غصب حق آن حضرت، آزار خدا و رسولش می باشد.

پیامبر فرموده است:

«فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی»؛ (11)

فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم درآورد مرا به خشم درآورده است.

«ان فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها»؛ (12)

فاطمه پاره تن من است هر که او را آزار دهد مرا آزرده.

آنان فاطمه پیامبر را اذیت کردند و موارد مختلف دیگر که در کتب تاریخ آمده است پیامبر (ص) را نیز اذیت می کردند، چه در حال حیات و چه پس از رحلت.(13)


(1) اسراء، آیه 70.

(2) بقره، آیه 30.

(3) احزاب، آیه 63.

(4) هود، آیه 18؛ قصص، آیه 42؛ اعراف، آیه 44.

(5) هود، آیه 59.

(6) مائده، آیه 13.

(7) احزاب، آیه 57.

(8) بقره، آیه 159 و 89.

(9) آل عمران، آیه 61.

(10) و جهت آگاهی از روایات دیگری در این زمینه ر.ک:

به وسائل الشیعة، ج 4، کتاب الصلاة و بحار الانوار، ج 72، باب 106 و 107 .

(11) صحیح بخاری، جزء 5، ص 26.

(12) صحیح مسلم، ج 4، ص 1903، باب فضائل فاطمه.

(13) برای آگاهی بیشتر ر. ک:

اجتهاد در مقابل نص، علامه سید شرف الدین موسوی ترجمه استاد علی دوانی.

 

 

ابتدا باید دید عصمت را چگونه مى توان شناخت؟ مسلماً ما راهى، از طریق علمى و فلسفى براى شناخت مصادیق عصمت نداریم؛ زیرا فلسفه جزء شناسى نیست و تنها به طور کلى امکان عصمت را ثابت مى کند، و علوم تجربى نیز نمى توانند تمام رفتارها و واکنش هاى جوارحى و جوانحى اشخاص را تحت آزمون درآورده و با واقعیات خارجى مورد مقایسه قرار دهند. بنابراین تنها راه شناخت معصوم، نصوص معتبر دینى است و استدلال بر عصمت هیچ کس غیر از خدا از غیر طریق ادله دینى و نقلى ممکن نیست. بنابراین اگر آیات قرآن و احادیث معتبر وارده از طریق پیامبر اکرم (ص) بر عصمت فردى گواهى داد ما تعبداً مى پذیریم و به آن ایمان مى آوریم. در این باره آیاتى از قرآن و روایات بسیارى از پیامبر (ص) که در کتاب هاى فریقین نقل شده، بر عصمت ائمه اهل بیت علیهم السلام که حضرت زهرا (علیها سلام نیز از آنان می باشد، دلالت دارند که از جمله آنها آیه تطهیر است.(1)

منشأ عصمت، اختیار آدمی است و یک مسأله جبری نیست. اما منشأ این اختیار علم و اراده اهل بیت علیهم السلام است یعنی معصومان از نظر شناخت و علم چنان قوی اند که زشتی و پلیدی هر کار بدی را می بینند و از نظر اراده نیز چنان قدرتی دارند که محکوم جاذبه های شیطانی و خلاف حق واقع، نمی شوند. این علم و اراده موهبتی است الهی یعنی از آن جا که خداوند می دانست عده ای از بندگانش به اختیار خود هر چند با استعدادی در سطح سایر افراد بشر بیش از دیگران و بالاتر از حد ممکن از استعداد خود استفاده می کنند تفضلاً این پاداش و موهبت ویژه را به آنان عطا فرمود و آنان را از علم و اراده ای برخوردار کرد که به واسطه آن به مصونیت کامل و مطلق برسند و در پرتو آن راهنمایی هایی موثق و مطمئن برای همه افراد بشر کردند بنابراین باید توجه داشت که اعطای این موهبت معلول شایستگی های خود آنان است، نه محصول استعداد جبری ایشان، حکمت اعطای چنین موهبتی نیز علاوه بر پاداش خود آنها، فراهم کردن وسایل هدایت برای سایر انسان ها است.

در دعای ندبه آمده است:

«اللهم لک الحمد علی ماجری ... لنفسک و دینک ... بعدان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدینه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثنائ الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک ... »؛

خدایا برای توست حمد... تو با آنها شرط کردی که نسبت به زینت ها منزلت های دنیوی بی اعتنا باشند (و جز به مقام قرب تو نیندیشند) و آنان نیز این شرط را بپذیرفتند و چون می دانستی به این شرط عمل خواهند کرد آنان را پذیرفتی و مقرب خویش ساختی و به جهت همین شایستگی فرشتگان را بر ایشان نازل فرمودی و با وحی خود آنان را گرامی داشتی و از خوان علم بی کران خویش بهره ها دادی. (2)

به همین جهت گفته شده است که هر انسان صاحب اراده، می تواند با ریاضت های شرعی و تهذیب نفس به مقام عصمت دست یابد همچون حضرت مریم سلام الله علیها. (3)

بر این اساس حضرت زهرا سلام الله علیها مانند دیگر انسان ها زن آفریده شده است، اما به واسطه اختیار خویش راه هدایت را انتخاب کرده و با تهذیب نفس به مقام شامخ عصمت نایل گشته است آن حضرت همچون معصومان دیگر، انسان برتر است، نه برتر از انسان، از این رو می تواند به عنوان یک الگو برای دیگر انسان ها مطرح و کردار و گفتارش ره توشه کسانی باشد که می خواهند انسان های متعالی و کاملی گردند. آری خداوند می خواسته الگوهایی برای هدایت آدمی باشند و از آن جمله حضرت زهراسلام الله علیها نیز برای اسوه بودن آفریده شده است. ضرورت وحی، نبوت و امامت نیز در همین راستا است ولی فرق است میان این که خداوند الگوهایی آفریده باشد که بدون اختیار و علم و اراده اسوه گشته اند و الگوهایی که با اختیار و بر اساس علم و اراده، مقام اسوه بودن را احراز کرده اند. ارزش خلق چنین نمونه هایی آن است که آدمی را متحول ساخته، بیدار کرده و به او می فهماند که تو نیز به عنوان یک انسان مختار، با کنار زدن تعلقات غیرخدایی و زدودن گناهان، می توانی به مقام کمال و سعادت راستین دست یابی، اگر ما مدعی شویم که عصمت معصومان امری جبری بوده و اختیار ایشان در این میان هیچ نقشی ندارد، یکی از اساسی ترین ویژگی های ضرورت نبوت و امامت (تعلیم و تربیت و اسوه بودن) را خدشه دار ساخته ایم حال آن که بر اساس آیات قرآن، یکی از اهداف اساسی نبوت و امامت که حضرت زهرا سلام الله علیها پیوند دهنده آن است تزکیه نفوس می باشد.(4)


(1) براى آگاهى بیشتر ر.ک:

آیة التطهیر، سید محمد باقر ابطحى، جلد 1 و 2

آیت تطهیر، نظرى منفرد

(2) در این باب نگاه کنید به: پژوهشی در عصمت معصومان، حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی، تهران پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چاپ اول 1377 ش فصل سوم، صص 72 – 43.

(3) ر.ک تفسیر موضوعی قران کریم آیه الله عبدالله جوادی آملی قم، اسراء چاپ اول 1376 ش، ج9، صص 20 - 22 ؛المیزان علامه طباطبایی موسسه الاعلی بیروت، ج3، ص205، ولایت نامه، علامه طباطبایی ترجمه همایون همتی تهران امیر کبیر، چاپ اول، صص 58 – 48.

(4) بقره ،آیه129و151؛ المیزان ج19، ص265.

طرح شبهه:
مى‌گویند فاطمه را شبانه دفن کرده‌اند، خوب این به خاطر وصیت حضرت فاطمه به اسماء بنت عمیس خانم ابوبکر بود که نمى‌خواست اندازه جسدش را نامحرم ببیند.


نقد و بررسی:
دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خلیفه، قبر پنهان، اسرارى است که در درون خود پیام‌ها دارند. درست است که فاطمه این چنین خواست و این گونه وصیت کرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است که زهرا سلام الله علیها وصیت تاریخی‌اش را با این در خواست‌ها به پایان مى‌برد؟!! مگر نه این است که خشم و ناراحتی‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌کند و در واقع چندین پرسش را در برابر نگاههاى تیز بین مورخان و آیندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پیامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علی علیه السلام بدون اطلاع ابوبکر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…
آیا کسى که جانشین پیامبر بود ( آن گونه که خود ادعا کرده‌اند) شایستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟
آری، فاطمه وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ یک از کسانى را که بر وى ستم کرده‌اند، خبر نکنند، و این بهترین سند براى شیعه است تا ثابت کنند که صدیقه شهیده مظلوم از دنیا رفته و از افرادى که بر وى ستم کرده‌اند، هرگز راضى نشده است.
روایات فراوانى در کتاب‌هاى شیعه و سنى بر این مطلب دلالت دارد که به اختصار چند روایت را ذکر مى‌کنیم:


دفن شبانه، در روایات اهل سنت
محمد بن اسماعیل بخارى مى‌نویسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها.
فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.(1)

ابن قتیبه دینورى در تأویل مختلف الحدیث مى‌نویسد:
وقد طالبت فاطمة رضی الله عنها أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله صلى الله علیه وسلم فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا.
فاطمه از ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، قسم خورد که دیگر با او (ابو بکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود. (2)

عبد الرزاق صنعانى مى‌نویسد:
عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلى الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء.
فاطمه دختر پیامبر شبانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وى نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نیز مى‌گوید:
عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک
از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.(3)
و ابن بطال در شرح صحیح بخارى مى‌نویسد:
أجاز أکثر العلماء الدفن باللیل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة لیلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بکر أن یصلى علیها، کان بینهما شىء.
اکثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علی بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن کرد تا ابوبکر به او نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.(4)
ابن أبی‌الحدید به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نویسد:
وظهرت الشکیة، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلک من فاطمة ( علیها السلام ) أنها أوصت أن لا یصلی علیها أبوبکر.
شکایت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبین) به حدى رسید که وصیت کرد ابوبکر بر وى نماز نخواند.(5)
و در جاى دیگر مى‌نویسد:
وأما إخفاء القبر، وکتمان الموت، وعدم الصلاة، وکل ما ذکره المرتضى فیه، فهو الذی یظهر ویقوی عندی، لأن الروایات به أکثر وأصح من غیرها، وکذلک القول فی موجدتها وغضبها.
مخفى کردن مرگ فاطمه (سلام الله علیها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبکر و عمر و هر آن چه که سید مرتضى گفته است، مورد تأیید و قبول من است؛‌ زیرا روایات بر اثبات این موارد صحیح‌تر و بیشتر است و همچنین ناراحتى و خشم فاطمه بر شیخین نزد من از اقوال دیگر اعتبار بیشترى دارد.(6)


دفن شبانه در روایات شیعه:
هر چند که سبب وصیت صدیقه طاهره در میان شیعیان مشخص و اجماعى است؛ اما در عین حال به یک روایت و سخن اشاره مى‌کنیم.
مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نویسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علی بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند تا ابوبکر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(7)
مرحوم صاحب مدارک رضوان الله تعالى علیه مى‌گوید:
 إنّ سبب خفاء قبرها ( علیها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( علیها السلام ) أوصت إلى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أن یدفنها لیلا لئلا یصلی علیها من آذاها ومنعها میراثها من أبیها ( صلى الله علیه وآله وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله علیها آن گونه که مخالف و موافق نقل کرده‌اند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیه السلام سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده‌ و از ارث پدرش محروم کرده بودند بر وى نماز نخوانند.(8)


نتیجه:
با توجه به مدارک موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دلیل دفن شبانه آن حضرت وصیت آن حضرت بود که نمى‌خواست افرادى که بر او ستم کرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با این کار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

 


1) البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

2) الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 300، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، 1393هـ، 1972م.

3) الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حدیث شماره 6554 و حدیث شماره: 6555، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

4) إبن بطال البکری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 325، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.

5) إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

6) شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.

7) الصدوق، أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرایع، ج‏1، ص185، تحقیق: تقدیم: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .

8) الموسوی العاملی، السید محمد بن علی (متوفای1009هـ)، مدارک الأحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الأولی، 1410هـ.

 

واژه «زهرا» به چه معناست و علت کاربرد آن برای حضرت فاطمه سلام الله علیها چه بوده است؟

زهرا در لغت به معناى درخشنده، تابناک و سپیدروى آمده است.

با آنچه در برخى روایات آمده است علت نام گذارى حضرت به این نام این بوده است که وقتى حضرت زهرا سلام الله علیها در محراب عبادت به نماز مى ایستاد، نور آن حضرت براى اهل آسمان به مانند ستارگان براى ساکنان زمین مى درخشیده است و در برخى روایات علت نام گذارى به این نام، درخشندگى آسمان و زمین به نور آن حضرت هنگام خلقت ایشان در عالم انوار آمده است.

 

آیا تازیانه خوردن حضرت زهرا سلام الله علیها آتش زدن در و... دست بسته بردن حضرت علی علیه السلام با زور برای بیعت صحت دارد؟ پس یاران حضرت علی علیه السلام و بنی هاشم کجا بودند؟


آنچه نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها گستاخى شده، در کتاب هاى معتبر تاریخى ما و اهل سنت (1) آمده است. احمد بن یحیی معروف به بلاذری از دانشمندان اهل سنت در کتاب خود به نام «انساب الاشراف» آورده است:

زمانی که علی علیه السلام از بیعت با ابوبکر خودداری نمود و در خانه گوشه گیری کرده بود، ابوبکر، عمر را به سوی علی فرستاد و به وی دستور داد علی را با زور نزد من حاضر کن. عمر بن خطاب آتش آورد. فاطمه در کنار در به او برخورد. به او گفت: پسر خطاب! آیا می خواهی در خانه ام را به رویم آتش بزنی؟!

گفت: بلی و این بهترین کار برای تقویت دین پدرت می باشد. (2)

همچنین مسعودی در کتاب اثبات الوصیة، تحت عنوان حکایت سقیفه می گوید:

پس روایت شده که پیامبر(ص) از دنیا رحلت فرمود... پس امیرالمؤمنین علیه السلام با عده ای از پیروان و شیعیانش در منزلش جمع شده بودند، چون پیامبر به وی چنین دستوری داده بود.

در این هنگام به خانه اش حمله ور شدند و به آنجا هجوم آوردند و درب خانه اش را به آتش کشیدند و او را به زور از خانه خارج کردند. آنها سید زنان فاطمه را پشت درب فشار سختی دادند به حدی که محسن را سقط کرد. (3)

ابی محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه الدینوری (4)، و همچنین ابی عمر احمد بن محمد بن عبدربه الاندلسی (5)جریان آتش زدن در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را آورده اند.

موارد فوق از روایت اهل سنت بود، اما زدن حضرت زهرا و آتش کشیدن در خانه اش را علما شیعه نیز نقل کردند.

سلیم بن قیس می گوید: عمر بن خطاب نصف اموال همه عُمالش را از آنان گرفت مگر قنفذ عدوی او نیز یکی از کارکنان او بود که چیزی از او نگرفت و آنچه از او گرفته بود، بیست هزار درهم بود که به او باز گرداند. ابان از قول سلیم گفت: با علی علیه السلام ملاقات کردم و از این کار عمر از او پرسیدم: فرمود آیا می دانی چرا از قنقذ دست برداشت و چیزی از وی غرامت نگرفت؟

گفتم: نه!

فرمود: زیرا او بود که وقتی فاطمه آمد تا بین من و آنان قرار گیرد، با تازیانه اش او را زد، چنان که وقتی فاطمه از دنیا رفت، جای تازیانه همچون بازوبند روی بازویش مانده بود.(6)

درباره بستن دستان علی علیه السلام باید به این نکته توجه کرد که مقابله با مهاجمان با زور و شمشیر خواسته برخی از دشمنان اسلام و تا حدودی در خدمت منافع مهاجمان بود، چیزی که امام علی علیه السلام از آن اجتناب می کرد و پیامبر خدا هم او را از آن نهی فرموده بود که با آنان به مقابله نپردازد، عدم پاسخ به دعوت زورگویانه آنها بدان معنی نیست که احتیاطات لازم در دفاع از خود را در صورت بروز هر گونه اذیت و آزار از سوی مهاجمان به کار نگیرند. نخواستن خلافت به زور شمشیر، چیزی است، و دفاع از خویش آنجا که اقداماتی برای ریختن خون در کار است چیزی دیگر.

درباره عدم مقابله امیرالمؤمنین با مهاجمان، علامه سید جعفر مرتضی عاملی می گوید:

اگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقابل مهاجمان اقدام به مقابله می کرد به نفع آنها تمام می شد و می توانستند حقایق را وارونه و اذهان را مشوش کنند به گونه ای که علی علیه السلام را بشکنند و حقیقت را برای مردم وارونه جلوه دهند. چون آنان به مردم می گفتند علی بر ما حسادت ورزید و روی خود حساب کرد و با اعتماد به موضع و قدرت خویش، نزدیکی به رسول خدا، شجاعت خود، همسری دختر رسول خدا ، پدری حسن و حسین با ما به زور مقابله کرد، پس او متجاوز است و... (7)
 
 
سکوت امام علی علیه السلام
 
درباره علل سکوت امام علی علیه السلام نیز دلایلی وجود دارد:

خطیب خوارزمی در مناقب خود از طریق ابن مردویه با ذکر سند از ابوطفیل روایت کرده است که گفت: به هنگام شورا (شورایی که عمر بن خطاب تشکیل داده بود) من در محل شورا بودم که متوجه شدم سر و صدا بلند شد، پس شنیدم علی می گفت: مردم با ابوبکر بیعت نمودند در حالی که به خدا سوگند من اولی تر و سزاوارتر از وی به مقام خلافت بودم. پس من از بیم آن که مردم گرایش به کفر پیدا کنند و با شمشیر گردن یکدیگر را بزنند، اطاعت کردم و... (8)(9)

اما این که چرا على علیه السلام و بنى هاشم اقدامى نکردند؟ باید گفت:

واقعیت این است که تحلیل برخی حوادث تاریخی بسیار مشکل است و هضم برخی رفتارها بسیار سنگین است. اما انگیزه های مختلف، انسان را به جایی می رساند که رفتارهای ناباورانه انجام دهد.

در زمان پیامبر (ص) برخی رگه های مخالفت با سنت نبوی و دشمنی با اهل بیت از سوی برخی یاران پیامبر (ص) دیده می شد؛ مانند اعتراض در صلح حدیبیه، نافرمانی از شرکت در سپاه اسامه، توهین به پیامبر (ص) در هنگام نوشتن وصیت و... اما کسی باور نمی کرد که این تخلفات به جنایت تبدیل شود.

چه بسا علت این که حضرت فاطمه سلام الله علیها پشت در آمد آن بود که آنان به احترام حضرت فاطمه سلام الله علیها از ورود به خانه منصرف شوند، زیرا مسلمانان مدینه احترام زیاد پیامبر (ص) به فاطمه سلام الله علیها را از نزدیک دیده بودند و حدیث «من آذاها فقد آذانی» را به گوش شنیده بودند به همین جهت کسانی که نزدیک در بودند. به عقب جمعیت که فرمان حمله را می دادند اطلاع دادند که فاطمه پشت در است. ولی آنها گفتند: «و ان کانت!!» اگر چه باشد.

چنین حرکتی غیر قابل باور بود و از چند یار خالص امام علی علیه السلام در آن هنگامه کاری ساخته نبود و کسی انتظار چنین حرکت جنایتکارانه را نداشت.

در این باره توجه شما را به حدیثی از امام علی علیه السلام جلب می کنیم:

روزی اشعث بن قیس گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟

علی علیه السلام به او فرمود:

«فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقة من المهاجرین و الانصار الا ناشدتهم الله فی حقی و دعوتهم الی نصرتی فلم یستجب لی من جمیع الناس الا اربعة رهط: سلمان و ابوذر و المقداد و الزبیر و لم یکن من اهل بیتی معی احد اصول به و لا اقوی به. اما حمزة فقتل یوم احد و اما جعفر فقتل یوم موتة و بقیت بین جلفین حافیین حقیرین عاجزین العباس و عقیل و کانا قریب العهد بکفر. فاکرهونی و قهرونی...»؛

همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم، ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم. چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر ذلیل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند.... (10)

روش حضرت على علیه السلام در برخورد با خلفا، مدارا با آنان بوده است. از این رو گاهى در نماز آنان شرکت مى کردند و هم در امور مهم آن حضرت، طرف مشورت آنان قرار مى گرفتند.

به عبارت واضح تر عمل حضرت على علیه السلام با خلفا، همانند عمل پیامبر (ص) با آنان در زمان حیاتشان بوده است.

این قضایا، هیچ تضادى با متفاوت بودن دیدگاه های فکرى و اعتقادى ندارد. البته در این نوع رفتار، درس هاى بسیار مهمى براى مسلمانان در جهت وحدت و همبستگى در اختلاف نظرهاى اساسى وجود دارد.

سکوت معنادار على علیه السلام پس از غصب خلافت و دست نبردن به شمشیر علل بسیارى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود.

. شرایط سیاسى و اجتماعى امت اسلام پس از رحلت پیامبر (ص)

در صدر اسلام، دشمنان خارجىِ حرکت عظیم اسلام همانند روم و ایران آن زمان از یک سو منافقان و عناصر ارتجاعى داخلى از سویى دیگر، منتظر فراهم آمدن شرایطى بودند تا نهال نورسته اسلام را از بیخ برکنند. اگر على علیه السلام براى احقاق حق، دست به شمشیر مى برد، مسلماً جنگ دامنه دارى در می گرفت که پایان آن چیزى جز از بین رفتن زحمات پیامبر (ص) نبود.

. اقدام براى یک حرکت اجتماعى آن هم به صورت نظامى، نیازمند شرایط و آمادگیهاى مختلف است و به دلایل مختلفى این زمینه پس از ارتحال پیامبر (ص) وجود نداشت. على علیه السلام بنا بر نقل تاریخ بارها بزرگان اصحاب را براى ایجاد حرکتى علیه وقایع پیش آمده فراخواند، ولى جز معدودى انگشت شمار به دعوت آن حضرت پاسخ ندادند. از سوى دیگر شرایط محیط و افکار عمومى نیز آمادگى قبولى نبردى داخلى در بین اصحاب پیامبر (ص) را نداشت، زیرا همگان انتظار داشتند که اصحاب بزرگ پیامبر (ص) پس از آن حضرت همانند او عمل نمایند و محور وحدت جامعه باشند نه این که به نزاع و درگیرى در بین خود اقدام نمایند.

خلاصه سخن آن که على علیه السلام براى حفظ اساس اسلام و حراست از نهال نورسته آن، از احقاق حق خلافت خویش خوددارى نمود تا ریشه هاى اسلام در پرتو تعالیم پیامبر و قرآن و اهل بیت استحکام یابد. لذا على علیه السلام تا آن روزى که مردم به خانه آن حضرت هجوم آوردند و خواهان خلافت آن حضرت شدند از خلافت ظاهرى برکنار ماند.

نکته دیگرى که شایان توجه است آن که در امور داخلى امت اسلامى روا نیست که هر کس براى احقاق حق خود دست به شمشیر ببرد و مسلحانه و به زور در صدد احقاق حق خود باشد. از روش على علیه السلام و دیگر ائمه چنین بر مى آید که آنان براى احقاق حق خود در جامعه هرگز ابتدا دست به شمشیر نبرده اند بلکه سعى آنها بر این بوده که با روشنگرى و تبلیغ حقیقت زمینه را براى یک حرکت عمومى در جامعه فراهم نمایند. در برخى از روایات و اسناد تاریخى این مسأله تایید گردیده و سر آن حفظ وحدت و انسجام اجتماعى و جلوگیرى از سوء استفاده کسانى است که وراى اختلاف امام علیه السلام و خلفا اهداف سیاسى شکننده دیگرى را دنبال مى کردند. به همین جهت از زبان امام على علیه السلام مى خوانیم:

«دیدم صبر کردن خردمندى است. پس صبر کردم در حالتى که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود...» (11)

 


(1)شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و الصواعق المحرقة ابن حجر عسقلانى و...

(2) انساب الاشراف، ج 1، احمد بن یحیی المعروف بلاذری، تحقیق دکتر محمد حمدالله، چاپ سوم، انتشارات دار المعارف، ص 587.

(3) اثبات الوصیة، مسعودی، ص 146.

(4) الامامة و السیاسة، جلد 1، ص 19.

(5) العقد الفرید، جزء چهارم، صص 259 و 260.

(6) برای آگاهی بیشتر ر.ک:

کتاب سلیم بن قیس ، ج 2، بحارالانوار، ج 30، ص 302، عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی، ج 11، ص 413.

(7) مأساة الزهراء، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهر، ص 248.

(8) مناقب، خطیب خوارزمی، فصل 19، ص 224، نقل از کتاب علی با حق است، نوشته مهدی فقیه ایمانی.

(9) برای آگاهی ر.ک:

مأساة الزهراء، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهر.

امام علی (ع)، عبدالفتاح عبدالمقصود، ترجمه سید محمدمهدی جعفری و سید محمود طالقانی، ج 1، ص 315 تا 354، ج 4، ص 373 تا 378.

شرحه شرحه (گزارش کوتاه امیرالمؤمنین از زندگی خویش)، محمد محمدیان.

روایت دریا، محمد محمدیان.

حق با علی است، مهدی فقیه ایمانی.

آتش به خانه وحی، سید محمد حسین سجاد.

چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهرا)، مسعود پور سید آقایی.

(10) بحار الانوار، ج 29، ص 465، ح 55، به نقل از کتاب سلیم بن قیس.

(11) نهج البلاغه، خطبه 3.

 

 

چرا حضرت زهرا (س) با وجود امیرمؤمنان (ع) داخل خانه، در را باز کرد؟ و یا اینکه چرا امام علی (ع) با آنهمه شجاعت و دلیری ساکت می نشیند ، تا این گونه به همسرش جسارت شود و در خانه اش به آتش کشیده شود ؟

 پاسخ :

1- رسول خدا(ص) فاطمه را بیش از آن چه که مردم فکر می کردند و بیشتر از آن چه مردان به دختران شان احترام می گذاشتند ، گرامی می داشت ؛ تا آنجا که از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت و نه یک بار بلکه بارها و بارها در مکان ها و موقعیت های گوناگون ، و نه فقط در یک جا ، بلکه در حضور عام و خاص می فرمودند :« فاطمه پاره تن من است و روح من در سینه است ؛ پس هر کس او را اذیت کند ، مرا اذیت کرده است.»(1)

با توجه به این مطالب می توان گفت : حضرت زهرا (س) به این علت پشت در آمدند که با استفاده از مقام و منزلت خود ، بتواند مردمی را که پشت در خانه تجمع کرده اند ، متفرق سازد و آن ها را از انجام آن جنایب زشت و ناپسند باز دارد ، و مؤید این مطلب آن است که عده زیادی از مهاجمان با شنیدن صدای آن حضرت برگشتند ؛ ولی عمر به همراه عده اندک همچنان پشت در خانه ایستاده بودند ! (2)

2- رسول خدا (ص) وقایع بعد از خود را برای امام علی (ع) بیان فرموده و از ایشان عهد و پیمان گرفتند تا ایشان در برابر آن چه که بعد از وی اتفاق خواهد افتاد ، صبر پیشه کنند .

از آن جا که حضرت علی (ع) بنا بر نص صریح ، امام معصوم است و بر پایه فرمان الهی و دستور رسول خدا (ص) انجام وظیفه می کند و در این مورد به صبر امر شده اند ؛ لذا درامتثال امر خداوند سبحان و فرمان رسولش ، در ماجرای هجوم به خانه اش صبر پیشه می کند و اگر مهاجمان جرأت چنین جسارتی را پیدا کردند ؛ به خاطر این بود که فهمیدند حضرت مأمور به صبر هستند. (3)

3- ثالثاً : امیرمؤمنان علی (ع) می خواهند دین اسلام ، قوی و راسخ به حیات خویش ادامه دهد ، پس همه چیز را در جهت حفظ دین ، قربانی می کند تا دستاورد آن همه ماهدت ها و مشقت هایی که رسول خدا (ص) در مدت بیست و سه سال رسالت خویش به جان خریدند ، در طوفان اختلاف ها و درگیری ها از بین نرود و این مکتب متعالی و گران به ابرای نسل های آینده بشر حفظ شود ؛ ای این رو در جریان بیعت گرفتن صبر پیشه می نمایند و بارها در سخنانشان به این مهم اشاره می کنند:

« به خدا سوگند! اگر ترس ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود ، و بیم آن نیم رفت که بار دیگر کفر و بت پرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود ، با آنان به شیوه دیگری رفتار می کردم.» (4)

4- شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مهاجمان قصد داشتند اگر حضرت علی (ع) در را باز می کرد و از بیعت سرپیچی می نمود ، حضرت را با ضرب و شتم به مسجد می بردند و بعداً با استفاده از برای عرض تسلیت و احوال پرسی حضرت فاطمه (س) رفته بودیم حضرت علی (ع) که ابتدا از  خلافت انصراف داده و حال پشیمان شده بود با ما از در خشونت وارد شد و ما هم از خویش دفاع کردیم و بنابر مصلح مسلمانان و حفظ دین اسلام او را وادار به اطاعت کردیم ، آن گاه تاریخ حق را به آنان می داد و ماجرا به بازی قدرت و سلطنت تبدیل می شد و نسل های آینده تحلیل صحیحی از آن پیدا نمی کردند . (5)

اما حضرت زهرا (س) با آمدن به پشت در خانه تمام این نقشه ها را باطل ساخت و فرصتی به تاریخ و نسل های بعدی داد تا بتوانند تصویر روشنی از جنایات غاصبان خلافت داشته باشند.



1) شرح نهج البلاغه : ج 9 ، ص  193

2)انساب الاشراف : بلاذری ،ج1 ،ص 586

3)فرائد السمطین : ج1، ص270

4)شرح نهج البلاغه : ج1، ص 307 و ج11، ص313

5)مظلومترین مادر ، ص 123




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم