بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

ابن ابی الحدید عالم معروف اهل تسنّن از کتاب «السّقیفه» جوهری روایت می کند، شعبی نقل کرد که ابوبکر به عمر گفت: «خالد بن ولید» کجاست؟ عمر، خالد را نشان داد. ابوبکر به عمر و خالد گفت: با هم نزد علی علیه السلام و زبیر بروید و آنها را به اینجا بیاورید.

عمر و خالد به درِ خانه زهرا علیها السلام آمدند، خالد کنار در ایستاد، و عمر وارد خانه شد، و به زُبیر گفت: این شمشیر چیست که در دست داری؟ زبیر گفت: این شمشیر را آماده کرده ام تا با علی علیه السلام بیعت کنم.

در خانه جمعی از اصحاب از جمله مقداد و همه بنیهاشم حضور داشتند. عمر شمشیر را از دست زبیر ربود و آن را روی سنگی که در خانه بود کوبید و شکست، سپس دست زبیر را گرفت و بلند کرد و از خانه بیرون آورد، و در بیرون خانه به خالد گفت: مراقب زبیر باش، خالد زبیر را نگه داشت. با توجه به اینکه گروه بسیاری از فرستاد گان ابوبکر به عنوان حفاظت خالد و عمر، کنار در خانه اجتماع کرده بودند. سپس عمر وارد خانه حضرت علی علیه السلام شد و به علی علیه السلام گفت: «برخیز و بیعت کن». (14) .

علی علیه السلام برنخاست و از بیعت امتناع ورزید، عمر دست علی علیه السلام را گرفت و گفت: برخیز. آن حضرت اطاعت نکرد. سرانجام آن حضرت را به اجبار از خانه بیرون آورد و به خالد سپرد و جمعیّت بسیاری همراه خالد بودند. عمر با همراهان، علی علیه السلام و زبیر را با اکراه و اجبار به سوی مسجد بردند. مردم از هر سو آمدند و اجتماع کردند و تماشا می نمودند، به طوری که کوچه های مدینه پر از جمعیّت شد.

فاطمه علیها السلام وقتی که این گونه رفتار عمر را مشاهده کرد، با فریاد و فغان به میان جمعیّت آمد، زنان بنی هاشم و زنهای دیگر، اطراف او را گرفتند، آنگاه فاطمه علیها السلام در کنار در خانه ایستاد و فریاد زد:

«ای ابوبکر! چقدر زود بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله یورش بردید و جسارت کردید، سوگند به خدا من دیگر با عمر، سخن نمی گویم تا خداوند را ملاقات کنم».

روایت کننده می گوید: وقتی که علی علیه السلام و زبیر بیعت کردند، و آن فتنه ها و خروشها آرام گرفت، ابوبکر نزد فاطمه علیها السلام رفت و از عمر شفاعت کرد، و از فاطمه علیها السلام خواست که عمر را ببخشد، فاطمه از عمر راضی شد. (!!) (15) .

ابن ابی الحدید (پس از نقل مطلب فوق اظهار نظر کرده و) می گوید: «به نظر من، صحیح این است که فاطمه علیها السلام وقتی که از دنیا رفت، نسبت به ابوبکر و عمر، ناراحت و (خشمگین) بود، و وصیّت کرد که آنها در نماز بر جنازه او شرکت نکنند، و این پیش آمد، در نزد اصحاب ما از گناهان صغیره بوده و آنها مشمول آمرزش شده اند (!!) و بهتر این بود که ابوبکر و عمر، به فاطمه علیها السلام احترام کنند، و به مقام ارجمند او توجّه نمایند، ولی آنها از تفرقه و اختلاف، بیم داشتند، و کاری را که به نظرشان صلاح تر بود انجام دادند. آنها در دین و قوّت یقین در جایگاه ارجمندی بودند، و مثل چنین اموری اگر ثابت شود، گناه کبیره نیست، بلکه از گناهان کوچکی است که معیار تولّی و تبرّی (دوستی و دشمنی) نخواهند بود!!». (16) .

 


(14) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 48.

(15) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 49.

(16) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 50.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم