بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۱۳۲ مطلب با موضوع «سخنان» ثبت شده است

حضرت زهرا علیها السلام در رثای پدر چنین سرود:

قد کان بعدک انباء و هنبثة

لو کنت شاهدها لم یکبر الخطب

انا فقدناک فقد الارض وابلها

و اختل قومک فاشهدهم فقد نکبوا

و کل اهل له قربی و منزلة

عند الاله علی الادنین مقترب

ابدت رجال لنا نجوی صدورهم

لما مضیت و حالت دونک الترب

تجهمتنا رجال و استخف بنا

لما فقدت و کل الارض مغتصب

و کنت بدرا و نورا یستضاء به

علیک تنزل من ذی العزة الکتب

و کان جبریل بالایات یؤنسنا

فقد فقدت فکل الخیر محتجب

فلیت قبلک کان الموت صادفنا

لما مضیت و حالت دونک الحجب

انا رزئنا بما لم یرز ذو شجن

من البریة لا عجم و لا عرب

سیعلم المتولی الظلم حامتنا

یوم القیامة انی سوف ینقلب

فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت

منا العیون بتهمال لها سکب

و قد زرئنا به محضا خلیفته

صافی الضرآئب و الاعراق و النسب

فانت خیر عباد الله کلهم

و اصدق الناس حیث الصدق و الکذب

و کان جبریل روح القدس زائرنا

فغاب عنا فکل الخیر محتجب

ضاقت علی بلاد بعد ما رحبت

و سیم سبطاک خسفا فیه لی نصب

بعد از تو خبرها و مسائل مختلف و بلاهای در هم پیچیده ای پیش آمد که اگر تو می بودی آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد.

ما تو را از دست دادیم، مانند سرزمینی که از باران محروم شود، و قوم تو مختل ماند بیا ببین آنها را که (چگونه) از راه منحرف شدند.

هر خاندانی که برای او نزد خدا قرب و منزلتی بود، نزد بیگانگان هم محترم بود (غیر از ما که حرمت ما را در هم شکستند).

مردانی چند از امت تو همین که رفتی و پرده خاک میان ما و تو فاصله انداخت اسرار سینه ها را آشکار کردند.

همین که تو رفتی، مردانی دیگر به ما روترش کردند و ما را کوچک شمردند و زمین های ما غصب شد.

پدر! تو ماه شب چهارده ما و چراغ روشن زندگانی (ما) بودی و از جانب پروردگار بر تو فرامینی نازل می شد.

جبرئیل با آیات قرآنی، مونس ما بود، ولی وقتی تو رفتی، همه خیرها پوشیده گردید.

ای کاش که پیش از تو مرده بودیم. آنگاه که از میان ما رفتی و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد (و پرده و حجابها بین ما فاصله انداخت).

به راستی ما بلادیدگان به مصیبتی گرفتار شدیم که هیچ بلا دیده ای نه در عجم و نه در عرب آن چنان مبتلا نگشته است.

آن کس که به ستم کردن بر قبیله ما دست زده باشد روز قیامت خواهد دانست که به کجا خواهد رفت!

تا زنده ایم و چشم داریم، بر تو اشک می ریزیم و مثل ابر بهار بر تو می گرییم.

ما به رفتن کسی مصیبت زده ایم که خلقت او بیآلایش، اخلاق او بیغل و غش، ریشه و تبار او، والا و نسب او سرآمد انساب است.

پس تو (ای پدر!) بهترین بندگان و در هنگام سخن گفتن راستگوترین مردم بودی.

جبرئیل امین، تا زنده بودی زیارت ما را ترک نمی کرد و چون رفتی سایه از ما برگرفت و هر خیری از ما رو پوشانده است.

بعد از تو دنیا بر من تنگ شد، پس از آن که گشاده بود و به دو نوهات ستمی روا داشته شد که برای من درد و رنج فراوان دارد. (11)

با یاد پیامبر (ص)

اذا مات یوما میت قل ذکره

و ذکر ابی مذ مات و الله ازید

تامل اذا الاحزان فیک تکاثرت

اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟

هر کس که بمیرد یادش کم می گردد، بجز پدرم رسول الله که هر روز یاد او فزونی می گیرد.

بیندیش، هنگامی که غم و اندوه در جانت فراوان می گردد آیا رسول خدا زنده است یا خاک قبر، او را از یادها برده است. (12) .

 


(11) احقاق الحق، ج 10، ص 433؛ بحارالانوار، ج 43، ص 196؛ الغدیر، ج 7، ص 192 و 79.

(12) ریاحین الشریعه، ج 1، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، باب 41.

فراقک اعظم الاشیاء عندی

و فقدک فاطم ادهی النکول

سابکی حسرة و انوح شجوا

علی خل مضی اسناسبیلی

الا یا عین جودی و اسعدینی

فحزنی دائم ابکی خلیلی

جداییات پیش من سنگین ترین چیزهاست و از دست دادنت، سنگین ترین بند است.

از روی حسرت و اندوه، گریه و نوحه خواهم کرد، بر آن محبوبی که رفت و راهم را روشن ساخت.

الا! ای دیده! یاریم کن (تا بگریم) چرا که اندوهم پیوسته است و بر دوستم می گریم. (13) .

 


(13) عوالم، ج 1، ص 491.

بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت زهراء در رثاء آن حضرت این اشعار را سرود:

یا ابتاه اجاب ربا دعاه

یا ابتاه، من جنة الفردوس ماواه

یا ابتاه الی جبرئیل ننعاه

آه ای پدری که دعوت پروردگار را لبیک گفتی!

آه ای پدری که فردوس برین جایگاه توست

پدر (پس از تو) با جبرئیل (باید) درد دل نماییم. (8)

شکوه از فراق

از جمله اشعاری که به حضرت زهرا در مرثیه پدر بزرگوارش نسبت داده شده این شعر است:

نفسی علی زفراتها محبوسة

یا لیتها خرجت مع الزفرات

لا خیر بعدک فی الحیاة و انما

ابکی مخافة ان تطول حیاتی (9)

جان من بر ناله هایش زندانی است ای کاش به همراه آه و ناله ها بیرون می رفت.

بعد از تو خیری در زندگی نیست و از ترس طولانی شدن زندگانیم می ترسم.

و نیز فرموده است:

اذا اشتد شوقی زرت قبرک باکیا

انوح و اشکو لا اراک مجاوبی

فیا ساکن الغبراء علمتنی البکاء

و ذکرک انسانی جمیع المصائب

فان کنت عنی فی التراب مغیبا

فما کنت عن قلبی الحزین بغائب (10)

در آن هنگام که شوقم به دیدار تو شدت می گیرد قبر تو را با گریه زیارت می کنم، نوحه سرایی کرده و از اینکه تو را پاسخ گوی خود نمی بینم شکوه می کنم.

ای ساکن خاک! تو گریه را به من آموختی و یاد تو تمام مصیبت ها را از یادم برده است.

اگر چه تو در زیر خاک از من پنهانی، ولی از قلب محزون من پوشیده نیستی.

 


(8) صحیح بخاری، ج 5، ص 15.

(9) احقاق الحق (قاضی نور الله شوشتری)، ج10، ص 435، این دو بیت از قول حضرت علی علیهالسلام بعد از شهادت حضرت زهرا نیز نقل شده است.

(10) بیت الاحزان، ص140 .

اذا مات یوماً میت قل ذکره

و ذکر ابی مذمات والله ازید

تذکرت لما فرق الموت بیننا

فعزیت نفسی بالنبی محمد

فقلت له: ان الممات سبیلنا

و من لم یمت فی یومه مات فی غد (4)

زمانی که کسی می میرد، یاد او در خاطره ها کم رنگ می شود. به خدا سوگند! یاد پدرم از هنگامی که درگذشت، افزون تر گشته است.

به یاد آوردم زمانی که مرگ میان ما جدایی افکند، پس نفس خود را به پیامبر خدا تسلیت دادم.

و به او گفتم: مردن راه ماست و اگر کسی امروز نمیرد، در دیگر روز به یقین جان خواهد داد.

قل للمغیب تحت اطباق الثری

ان کنت تسمع صرختی و ندائیا

صبت علی مصائب لو انها

صبت علی الایام صرن لیالیا

قد کنت ذات حمی بظل محمد

لا اخشی من ضمیم و کان جمالیا

فالیوم اخشع للذلیل واتقی

ضمیمی وادفع ظالمی بردائیا

فاذا بکت قمریة فی لیلها

شجنا علی غصن بکیت صباحیا

فلاجعلن الحزن بعدک مونسی

و لاجعلن الدمع فیک وشاحیا

ماذا علی من شم تربة احمد

ان لا یشم مدی الزمان غوالیا (5)

به غایبی که در زیر طبقات خاک پنهان است بگو: آیا صدای ناله و فریاد مرا می شنوی؟

مصیبت هایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها می بارید، روزها چون شب تار میشد.

من در سایه حمایت محمد صلی الله علیه و آله به سر میبردم و از هیچ دشمنی و کینه ای واهمه نداشتم و او جمال و جلوه من بود.

اما امروز در مقابل فرومایگان خاضعم و بیم آن دارم که به من تعدی شود که در این صورت ظالم را با ردای خود خواهم راند.

اگر قمری بر شاخه ای شب هنگام بگرید، من صبحگاهان می گریم.

بعد از تو حزن و اندوه را همدم خود و اشک را اسلحه خود قرار خواهم داد.

چه پروا آن را که خاک مزار احمد صلی الله علیه و آله را بوییده، در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید.

اغبر آفاق السماء و کورت

شمس النهار و اظلم العصران

والارض من بعد النبی کئیبة

اسفا علیه کثیرة الرجفان

فلیبکه شرق البلاد و غربها

ولیبکه مضر و کل یمان

ولیبکه الطور المعظم جوه

والبیت ذوالاستار و الارکان

یا خاتم الرسل المبارک ضوءه

صلی علیک منزل القرآن

افق های دور دست آسمان ها غبارآلود شد و خورشید گرفت و صبح و عصرمان هر دو تاریک گشت.

و زمین پس از پیامبر اندوهناک است و به نشانه تأسف بر او، سخت بر خود می لرزد.

شرق و غرب عالم باید در غم فقدان پیامبر بگریند و قبیله مضر و تمامی اهل یمن سزاوار است بر او بگریند.

سزاوار است که آسمان، کوه سر به فلک کشیده طور و خانه خدا که دارای پرده ها و رکن هاست بر رسول خدا بگریند.

ای خاتم پیامبران! که روشنایی تو مبارک است، درود خدای فرستنده قرآن، بر تو باد!

«ثم اخذت قبضة من تراب القبر فجعلتها علی عینیها و وجهها ثم انشات تقول»:

ماذا علی من شم تربة احمد

ان لا یشم مدی الزمان غوالیا

صبت علی مصائب لو انها

صبت علی الایام صرن لیالیا (6)

آن گاه حضرت دست برد، مقداری از خاک قبر را برداشته، بر چشم و روی خود نهاد و این چنین سرود:

چه پروا آن را که خاک مزار احمد صلی الله علیه و آله را بوییده که در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید.

مصیبت هایی بر من باریدن گرفت که اگر بر روزها می بارید، روزها چون شب تار می شد.

قل صبری و بان عنی عزائی

بعد فقدی لخاتم الانبیاء

عین یا عین اسکبی الدمع سحا

ویک لا تبخلی بفیض الدماء

یا رسولالاله یا خیرة الله

و کهف الایتام والضعفاء

قد بکتک الجبال والوحش جمعا

والطیر والارض بعد بکی السماء

و بکاک الحجون والرکن والمشعر

یا سیدی مع البطحاء

و بکاک محراب والدرس

للقرآن فی الصبح معلنا والمساء

و بکاک الاسلام اذ صار فی

الناس غریبا من سائر الغرباء

لو تری المنبر الذی کنت تعلوه

علاه الظلام بعد الضیاء

یا الهی عجل وفاتی سریعا

فلقد تنغصت الحیاة یا مولائی (7)

بعد از آن که خاتم پیامبران را از دست دادم، بردباری از کف دادم و خاطرم تسلا نمی یابد.

چشم، ای چشم! سرشک از دیدگان ببار. وای بر تو اگر از خون گریستن بخل ورزی.

ای رسول خدا! ای بهترین برگزیده حق! ای پناهگاه یتیمان و ضعیفان!

کوه ها و حیوانات، پرندگان و زمین در پس گریستن آسمان ها بر تو گریستند.

ای سرور من! حجون و رکن و مشعر و سرزمین بطحاء بر تو گریستند.

محراب و محل درس قرآن، صبحگاه و شامگاه آشکارا بر تو گریستند.

و اسلام آنجا که در میان مردم، غریب هم چون دیگر غریبان شد، بر تو گریست.

اگر منبری را که از آن بالا می رفتی نظاره کنی، خواهی دید که پس از روشنایی، تاریکی بر آن مستولی گردیده است.

بارالها! سرورا! مرگم را زود برسان. همانا زندگی دنیا تیره و ناگوار شده است.

 


(4) بحارالانوار، ج 22، ص 523.

(5) مناقب ابنشهر آشوب، ج 1، ص 242؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 166؛ العوالم، ج 11، ص 254.

(6) امالی، ص 213 ح 11 ؛ عوالم، ج 11، ص 588 ؛ بحار الانوار، ج 35، ص 238ـ 240.

(7) بحارالانوار، ج 43، ص 177، اهل البیت، ص 162 (به غیر از بیت آخر).

روزی گرسنه ای درب منزل امام علی علیه السلام را کوبید و تقاضای کمک کرد. امام علی علیه السلام در قالب شعری زیبا، نیازمندی آن گرسنه بینوا را به حضرت زهرا علیها السلام بازگو فرمود، اگر امکان دارد، کمک مناسبی شود، حضرت زهرا علیها السلام با شعر، چنین پاسخ داد:

امرک سمع یابن عم و طاعة

ما بی من لوم و لا وضاعة

اطعمه و لا ابالی الساعة

ارجو اذا اشبعت من مجاعة

فرمان تو را ای پسر عمو بی درنگ اطاعت خواهم کرد، از طرف من تو را این پیشنهاد نه سرزنش و نه ملامتی خواهد بود.

هم اکنون این گرسنه را طعام می دهم و به یاد آینده خویش نخواهم افتاد و آرزو دارم با شکم گرسنه در راه خدا ایثار کنم.

پس از آن که امام بار دیگر تأکید در اطعام گرسنه فرمود، پاسخ داد:

فسوف اعطیه و لا ابالی

و اؤثر الله علی عیالی

امسوا جیاعا و هم اشبالی

اصغرهم یقتل فی القتال

بکربلاء یقتل باغتیال

لقاتلیه الویل مع وبال

یهوی به النار الی سفال

کبوله زادت علی الاکبال

به زودی به این گرسنه طعام خواهم بخشید و از گرسنگی خودم باکی ندارم. برای خدا او را بر فرزندان (گرسنه ام) مقدم می دارم.

فرزندانم دیشب را گرسنه به روز آوردند، فرزندانی که کوچکترین آنان «حسین» در میدان جنگ کشته خواهد شد.

در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید می کنند وای بر قاتلان او که عذاب دردناک و پستی و خواری بر آنان باد.

آنها که با این جنایت به درجات پست آتش جهنم راه می یابند، هر لحظه بر سقوط و خواری آنها افزوده می شود.

امام در برابر ایثارگری حضرت زهرا علیها السلام او را ستود و تشکر کرد، پاسخ شنید:

لم یبق مما کان غیر صاع

قد دبرت کفی مع الذراع

شبلای و الله هما جیاع

یا رب لا تترکهما ضیاع

ابوهما للخیر ذواصطناع

عبل الذراعین طویل الباع

و ما علی راسی من قناع

الا عبا نسجتها بصاع

از آنچه در خانه ذخیره کرده بودم، جز به مقدار یک پیمانه باقی نمانده است. در حالی که دست من «با آرد کردن گندم و گرداندن آسیاب دستی» مجروح گردیده است.

به خدا سوگند، فرزندانم هم اکنون گرسنه اند. خدایا! آنها را به حال خود وانگذار، که از دست بروند.

پدرشان علی علیه السلام در سخاوت و خوبی ها بی نظیر است، و آن چه دارد و به دست می آورد با دستان بخشنده اش به دیگران می بخشد.

همه غذای موجود خانه را در حالی به گرسنه می دهم که مقنعه و چادر مناسبی بر سر ندارم مگر عبای (کهنهای) که خودم بافته ام و (از فراوانی وصله)اکنون در حال از بین رفتن است (3) .

 


(3) اهل البیت (توفیق ابوعلم)، ص 164- 165؛ السیرة النبویة (زینی دحلان)، ج 3، ص 364.

حضرت زهرا علیها السلام در لحظههای آغازین زندگی، لب به ستایش شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:

اضحی الفخار لنا و عز شامخ

و لقد سمونا فی بنی عدنان

نلت العلا و علوت فی کل الوری

و تقاصرت عن مجدک الثقلان

اعنی علیا خیر من وطا الثری

ذا المجد و الإفضال و الإحسان

فله المکارم و المعالی و الحبا

ما ناحت الاطیار فی الاغصان

افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در میان فرزندان «عدنان» سربلند شدیم.

تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه آفریده ها والاتر شدی و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.

منظورم «علی» است، بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است، بزرگوار و دارای احسان و نیکی.

والایی های اخلاقی و بزرگی ها از آن اوست، تا آنگاه که مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند. (2)

 


(2) نهج الحیاة، محمد دشتی، حدیث 101.

از حضرت زهرا علیها السلام حکایت شده که کودکش حسن علیه السلام را به هوا بلند می کرد و به هنگام بازی با او می گفت:

اشبه اباک یا حسن

و اخلع عن الحق الرسن

و اعبد الها ذامنن

و لا توالی ذا الاحن

به پدرت شباهت داشته باش ای حسن و ریسمان از حق باز کن.

و خداوند دارای نعمت ها را پرستش کن و کینهتوز را به دوستی مگیر.

و به حسین علیه السلام می گفت:

انت شبیه بأبی

لست شبیها بعلی (1)

تو به پدرم شباهت داری و شبیه به علی نیستی.

 


(1) اهل البیت(توفیق ابوعلم)، ص 276.

حضرت زهراء علیها السلام در لحظه های واپسین زندگی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصیت کرد:

«یا اباالحسن لم یبق لی الا رمق من الحیاة و حان زمان الرحیل و الوداع فاستمع کلامی فانک لا تسمع بعد ذلک صوت فاطمة ابداً. اوصیک یا اباالحسن ان لا تنسانی و تزورنی بعد مماتی.»(7)

ای اباالحسن! بیشتر از لحظه ای از زندگانی ام نمانده است و زمان کوچ و خداحافظی فرا رسیده است.

سخنان مرا بشنو، زیرا پس از این صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید، تو را وصیت می کنم،

ای اباالحسن! که مرا فراموش نکنی و پس از وفاتم، همواره مرا زیارت نمایی.

 


(7) کوکب الدری، ج 1، ص 253.

و در کلمات ارزشمند دیگری به امام علی علیه السلام وصیت کرد:

«اذا انامت فتول انت غسلی و جهزنی و صل علی و انزلنی قبری و الحدنی و سو التراب علی و اجلس عند راسی قبالة وجهی فاکثر من تلاوة القرآن و الدعاء فانها ساعة یحتاج المیت فیها الی انس الاحیاء و انا استودعک الله تعالی و اوصیک فی ولدی خیراً»(8)

وقتی من وفات کردم، تو غسل و کفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر قرار ده، دفنم کن و سنگ قبر را بر روی قبرم گذار و خاک بر آن ریز و آن را هماهنگ نما.

آنگاه بالای سرم روبروی من بنشین، و زیاد قرآن بخوان و دعا کن، زیرا در چنین لحظه هایی، میت به انس گرفتن با زندگان محتاج است. من تو را به خدا می سپارم و درباره فرزندانم سفارش به نیکوکاری دارم.

 


(8) بحارالانوار، ج 79، ص 27.

مرضت فاطمة علیها السلام مرضا شدیدا و مکثت أربعین لیلة فی مرضها الی أن توفیت علیها السلام. فلما نعیت الیها نفسها دعت أم أیمن و أسماء بنت عمیس و وجهت خلف علی و أحضرته فقالت: یا بن عم انه نعیت الی نفسی و اننی لا أری مابی الا أننی لا حق بأبی ساعة بعد ساعة و أنا أوصیک باشیاء فی قلبی.

قال لها علی علیه السلام أوصنی بما أحببت یا بنت رسول الله فجلس عند رأسها و أخرج من کان فی البیت ثم قالت: یا بن عم ما عهدتنی کاذبة و لا خائنة و لا خالفتک منذ عاشرتنی فقال علیهالسلام معاذا الله أنت أعلم بالله و أبر و أتقی و أکرم و أشد خوفا من الله (من) أن أوبخک بمخالفتی قد عز علی مفارقتک و تفقدک الا أنه أمر لا بد منه و الله جددت علی مصیبة رسول الله صلی الله علیه و آله و قد عظمت وفاتک و فقدک فانا لله و انا الیه راجعون من مصیبة ما أفجعها و آلمها و أمضها و أحزنها هذه و الله مصیبة لا عزاء لها و رزیة لا خلف لها.

ثم بکیا جمیعا ساعة و أخذ علی رأسها و ضمها الی صدره ثم قال: أوصینی بما شئت فانک تجدنی فیها أمضی کما أمرتنی به و اختار أمرک علی أمری.

ثم قالت: جزاک الله عنی خیر الجزاء یا بن عم رسول الله أُوصیکَ اَوّلاً أنْ تَتَزَوَّجَ بَعْدی بِإبْنَةِ اُخْتی أمامَةَ، فَإنَّها تَکُونُ لِوُلْدی مِثْلی، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ ....

ثم قالت: أوصیک یا بن عم أن تتخذلی نعشا فقد رأیت الملائکة صوروا صورته.

فقال لها: صفیه لی فوصفته فاتخذه لها فأول نعش عمل علی وجه الأرض ذاک و ما رأی أحد قبله و لا عمل أحد.

ثم قالت: أوصیک أن لا یشهد أحد جنازتی من هولاء الذین ظلمونی و أخذوا حقی فانهم عدوی و عدو رسول الله صلی الله علیه و آله و لا تترک أن یصلی علی أحد منهم و لا من أتباعهم و ادفنی بالیل اذا هدأت العیون و نامت الأبصار ثم صلوات الله علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها. (6)

حضرت زهرا علیها السلام شدیداً بیمار شدند و چهل شب بیماری ادامه داشت تا آن که حضرت وفات کردند. آن زمانی که از مرگ خویش باخبر شدند، ام ایمن و أسماء بنت عمیس را فراخواندند و به دنبال حضرت علی علیه السلام فرستادند و ایشان را نیز حاضر کردند.

آنگاه حضرت گفتند: ای پسرعمو! از مرگم باخبر شده ام و چیزی نیست جز آن که هم اکنون یا پس از ساعتی به پدرم ملحق می شوم و تو را به چند سفارش که در دل دارم وصیت می کنم. علی علیه السلام فرمود: ای دختر رسول خدا! هر چه دوست داری وصیت کن. حضرت علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و حاضران را از مجلس بیرون کرد. آنگاه حضرت زهراء گفت: ای پسرعمو! تو هرگز مرا دروغگو و خیانتکار نیافتی و از آن زمان که با شما معاشرت داشته ام با شما مخالفتی نکرده ام. حضرت فرمود: به خدا پناه می برم تو با خدا آشناتر، نیکوکارتر با تقوا تر، بزرگوارتر و از خدا خائف تر از آنی که من بخواهم تو را برای مخالفت با خود سرزنش کنم. سخت است جدایی تو بر من و از دست دادن تو برای من. ولی چه کنم چاره ای نیست. به خدا سوگند مصیبت پیامبر خدا را بر من زنده کردی و وفات و رفتن تو بر من بسیار گران است.

«انا لله و انا الیه راجعون» «ما برای خداییم و بسوی او باز می گردیم» چقدر این مصیبت فاجعه است و چقدر دردناک و چه سوزناک و چه حزن آور است. به خدا سوگند این مصیبتی است که تسلیتی بر او نیست و بلایی است که جبران ناپذیر است.

آنگاه هر دو، ساعتی گریستند و حضرت، سر فاطمه علیها السلام را گرفت و به سینه چسباند و فرمود: هر وصیتی که داری بگو آنگونه که تو دستور می دهی عمل خواهم کرد و نظر شما را بر نظر خویش مقدم می دارم. سپس حضرت زهرا علیها السلام گفت: ای پسر عمو! پیامبر خدا بهترین پاداش را به تو دهد، اولین وصیت من این است که: پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی چرا که او همچون خودم برای فرزندانم می باشد و چرا که مردان نیازمند داشتن همسر هستند....

آنگاه حضرت فاطمه علیها السلام گفت: ای پسرعمو! برای من تابوتی سرپوشیده فراهم کن چرا که فرشتگان شکل آن را نشانم داده اند. حضرت علی فرمود: خصوصیات آن را برایم بازگو. حضرت شرح داد و علی علیه السلام چنین تابوتی برایش فراهم ساخت...

آنگاه حضرت زهرا علیها السلام گفت: تو را سفارش می کنم که احدی از آنان که به من ظلم کردند و حقم را بردند بر جنازه من حاضر نشوند چرا که آنان دشمن من و رسول خدایند و مگذار احدی از آنان و احدی از پیروانشان بر من نماز بگزارد و مرا شبانه به خاک بسپار آن هنگام که چشم ها آرام می گیرند و به خواب می رود. پس از آن، حضرت وفات کرد. سلام خدا بر او و بر پدرش و بر شوهرش و بر فرزندانش باد.

 


(6) بحارالانوار، ج 43، ص 191، ح 20.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم