بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۵۲ مطلب با موضوع «ازدواج» ثبت شده است


از امام صادق و امام باقر علیهما السلام در دو حدیث جداگانه آمده است:

رسول خدا پس از تسلط بر شهر مکه خویشاوندان خویش را از بنی هاشم و بنی عبد المطلب در کوه صفا جمع کرد و خطاب به آنان فرمود: من پیامبر خدا هستم در میان شما و به شما دلسوزم و از روی دلسوزی می گویم که عمل من برای خودم و عمل شما برای خودتان خواهد بود. چنین تصور (غلط) نکنید که بگویید: محمد از ما است و ما هم با او خواهیم بود. سوگند به خدا من از شما جز پرهیزگاران را نمی گزینم، و چنانچه در فردای قیامت شماها با گناه و دیگران با عمل صالح بیایند، اصلاً شماها را نخواهم شناخت. بدانید که من با این سخنان اتمام حجت نموده و گفتنی ها را گفتم. من در گرو اعمالم هستم و شما نیز در گرو اعمالتان خواهید بود. (23)

در این رابطه حضرت امام سجاد علیه السلام می فرمایند: برای نیکوکاران بنی هاشم دو پاداش و گناهکارانشان نیز دو کیفر و عذاب خواهند نمود.

«لمحسننا کفلان من الاجر و لمسیئنا ضعفان من العذاب»؛ (24)

و در دو حدیث جداگانه از امام صادق و امام رضا علیهما السلام سؤال نمودند: اینکه پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده اند:

«آتش بر فرزندان فاطمه علیها السلام حرام است» چگونه است؟حضرات در جواب فرمودند: مراد از این حدیث فرزندان بلاواسطه فاطمه اند و آنان حسن و حسن و زینب و ام کلثوم علیهم السلام می باشند.

«نعم عنی بذلک الحسن و الحسین و زینب و ام کلثوم. المعتقون من النار هم ولد بطنها...» (25)

در زمان ولایتعهدی حضرت امام رضا علیه السلام، برادرش زید در مدینه بر ضد خلیفه عباسی (مأمون) قیام کرد و عده ای را کشت و خانه هایی را به آتش کشیده و جمعی را به اسارت گرفت و به زیدالنار موسوم شد. مأمون سپاهی را به آن شهر اعزام نموده و سرانجام زید را شکست داده و دستگیر نمودند.

محاکمه زید به امام رضا واگذار شد، حضرت او را شدیداً توبیخ کرده و فرمود: ای زید! حدیث معروف پیامبر خدا که «فرزندان فاطمه علیها السلام در آتش نمی سوزند» تو را فریب ندهد، این حدیث مخصوص حسن و حسین علیهما السلام و فرزندان بلاواسطه فاطمه علیها السلام است. اگر بنا باشد که موسی بن جعفر علیهما السلام با عمل صالح به بهشت رود و تو با گناه، نتیجه اش این است که فضیلت تو از پدر معصومت بیشتر باشد. این را بدان که تو آن وقت از ما اهل بیت هستی که مطیع خدا باشی و چنانچه چنین نباشی از ما نیستی.(26)

چنانچه در این حدیث آمده است، زید به نسبت خود افتخار می کرد و چنین تصور می نمود که او با داشتن خلاف باز هم اهل بهشت است، و امام رضا این توهم غلط را محکوم نموده و صریحاً فرمود: با این ویژگی اهل بهشت نیستی، حتی پیوند ارتباطی زید را به اطاعت خدا و عمل صالح مشروط کرد. بنابراین آن گروه افرادی که خود را به فاطمه علیها السلام نسبت می دهند و در عمل، خلاف آن حرکت می کنند، بدون تردید مثل سایر مردم کیفر و عذاب متناسب خواهند دید.




(23) سفینة  البحار، ج 2، ص 670؛ کافی، ج 8 ، ص 182، ح 205. 
(24) عوالم، ج 11، ص 551 ؛ بحار الانوار، ج 43، ص 230، ح 2. 
(25) عوالم، ج 11، ص 550؛ بحار الانوار، ج 43، ص 231، ح 3 و 4. 
(26) بحار الانوار، ج 49، ص 216 ـ 218 ح 1 و 2 و 3 ؛ ج 43، ص 230؛ عوالم، ج 11، ص 550.


در میان مردم رسم این است که فرزندان را به پدر نسبت می دهند و با فامیل و شهرت او نامگذاری می نمایند، در این صورت چگونه فرزندان فاطمه علیها السلام را به رسول خدا نسبت می دهند، در حالی که آنان از طریق فاطمه به او منسوبند؟!

در حدیثی پیامبر عالی قدر اسلام صلی اللَّه علیه و آله خود به چنین رسوم عرفی اشاره نموده و می فرمایند:

«کل بنی آدم ینتمون الی عصبتهم، الا ولد فاطمه فانی انا ابوهم و عصبتهم» ؛(27)

تمام انسانها به پدر نسبت داده می شوند، جز فرزندان فاطمه علیها السلام که من پدر آنان می باشم.

قطع نظر از این حدیث شریف و نظائر آن، که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خود را پدر فرزندان فاطمه علیها السلام خوانده است و این خود افتخاری بر این عزیزان می باشد، در قرآن مجید نیز، نسب، از طریق دختر برای جد مادری داده شده است. از آن جمله در سوره انعام آیه 83 تا 86 هنگامی که فرزندان ابراهیم را ذکر می کند، از حضرت عیسی علیه السلام نیز ذکری به میان می آورد. «و وهبنا له اسحق و یعقوب... و عیسی...» در حالی که می دانیم ارتباط و نسب عیسی به ابراهیم خلیل تنها از طریق مادر است.

در کتاب احتجاج طبرسی از ابوالجارود روایت شده است که امام باقر علیه السلام خطاب به او فرمود:

مردم درباره امام حسن و امام حسین چه می گویند؟

گفتم: انکار می کنند که حسنین علیهما السلام فرزندان پیامبر خدا باشند.

فرمود: شما چه دلیلی برای آنان می آورید؟

گفتم: به آیه قرآن درباره عیسی بن مریم که می فرماید: «و من ذریته داود» تا آنجا که می فرماید:

«و کل من الصالحین» (28)

زیرا خداوند در این آیه حضرت عیسی را از فرزندان حضرت ابراهیم قرار داده است. نیز به آیه:

«قل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم»؛ (29) بر آنان استدلال می کنیم.

فرمود: آنان چه می گویند. گفتم: می گویند: گاهی می شود که فرزند دختر، فرزند می باشد. ولی از صلب انسان نخواهد بود.

راوی می گوید: حضرت باقر علیه السلام به من فرمود: به خداوند سوگند دلیلی از قرآن می آورم که فرزندان زهرا از صلب پیغمبر خدایند، این دلیل را جز شخص کافر رد نخواهد کرد. گفتم: فدایت شوم از کجای قرآن؟

فرمود: این آیه که می فرماید: «حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم» تا آنجا که می فرماید:

«و حلائل ابناءکم الذین من اصلابکم»؛(30)

ای ابوالجارود! از ایشان جویا شو و بگو: آیا برای پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله حلال بود که با زنان حضرات حسنین ازدواج نماید؟ اگر بگویند: آری، معلوم است که دروغ می گویند، و اگر بگویند: نه، پس ثابت می شود که ایشان فرزندان پیامبرند و به همین جهت زنان ایشان بر رسول خدا حرام بودند. (31)

از مجموع این آیات و حدیث شریف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله استفاده می کنیم که نسب از طرف دختر و پسر هر دو صحیح است و اینکه انسان فقط از طرف پسر ارتباطش محفوظ است یک رسم جاهلی است و اسلام بر آن خط بطلان کشده است. بنابراین فرزندان حضرت زهرا علیها السلام، فرزندان پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله نیز می باشند.



(27) کنز العمال، ج 12، ص 98، ح 34168؛ فرائد، ج 2، ص 69، ح 393؛ بحار الانوار، ج 43، ص 228. 
(28) انعام آیه ?? ـ 84 . 
(29) آل عمران آیه 61. 
(30) نساء آیه 23. 
(31) احتجاج، ج 2، ص 58؛ بحار الانوار، ج 93، ص 240، ح 3. 

عن الحسین بن علی، عن هاورن بن موسی، عن محمد بن اسماعیل الفزاری، عن عبدالله بن اصالح کاتب اللیث، عن رشد بن سعد، عن الحسین بن یوسف الانصاری، عن سهل بن سعد الانصاری، قال:

سالت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله عن الائمة فقالت: کان رسول الله صلی الله علیه و آله یقول لعلی علیه السلام: یا علی، انت الامام و الخلیفة بعدی و انت اولی بالمؤمنین من انفسهم. فاذا مضیت فابنک الحسن اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی الحسن فالحسین اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی الحسین فابنه علی بن الحسین اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی محمد فابنه جعفر اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی جعفر فابنه موسی اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی موسی فابنه علی اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی علی فابنه محمد اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی محمد فابنه علی اولی بالمؤمنین من انفسهم، فاذا مضی علی فابنه الحسن اولی بالمؤمینن من انفسهم، فاذا مضی الحسن فالقائم المهدی اولی بالمؤمنین من انفسهم، یفتح الله به مشارق الارض و مغاربها، فهم ائمة الحق و السنة الصدق، منصور من نصرهم، مخذول من خذلهم؛ (36)

از سهل بن سعد انصاری روایت شده است که از فاطمه دختر رسول خدا درباره ائمه سؤال کردم، حضرت فرمودند: رسول خدا به امیرالمؤمنین می فرمود: یا علی! تو امام و خلیفه بعد من هستی، و تو نسبت به مؤمنین از ایشان شایسته تر هستی. اگر تو دار فانی را وداع گویی فرزندت حسن سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، فرزندت حسین سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، علی فرزند حسین سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، محمد پسر علی سزاوارتر از به ایمان گرویدگان مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، جعفر پسر محمد سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، موسی پسر جعفر سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان. پس از آن، محمد پسر علی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، علی پسر محمد سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، حسن پسر علی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان، پس از آن، قائم مهدی سزاوارتر از مؤمنین است نسبت به ایشان که خداوند شرق تا غرب عالم را به دست او فتح می کند. ایشان پیشوایان حق و زبان صادق هستند، پیروز است هر که آنان را یاری کند و مخذول (خوار شده) است هر که ایشان را خوار بدارد.

عن سعد الساعدی، عن ابیه: سألت فاطمة صلوات الله علیها عن الائمة، فقالت: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: الائمة من بعدی عدد نقباه بنی اسرائیل؛ (37)

سعد ساعدی، از پدرش نقل کرده: از فاطمه علیها السلام درباره امامان سؤال کردم، فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: امامان بعد من به تعداد نقبای بنی اسرائیلند.

حسین بن علی علیهما السلام گوید: مادرم مرا فرمود: آن زمان که به دنیا آمدی رسول خدا بر من وارد شد. من تو را در حالی که در پارچه ای زرد رنگ بسته بودم به حضرتش دادم. حضرت آن پارچه را از تو دور کردند و تو را در پارچه ای سپید رنگ پیچیدند. آنگاه در گوش راست اذان و در گوش چپت اقامه خواندند. سپس فرمودند: ای فاطمه، نوزاد را بگیر. او پدر نه امام است امامانی نیکو که نهمین آنان مهدی است. (38)

عن فاطمة علیها السلام، عن امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«ایما رجل صنع الی رجل من ولدی صنیعة فلم یکافئه علیها، فانا المکافی له علیها»؛ (39)

پیامبر خدا فرمودند: چه کسی است که فردی از فرزندانم را احسان کند و بر احسانش پاداشی نگرفته باشد؟ پس اگر پاداشی نگرفته باشد من به او به سبب آن عملش پاداش خواهم داد.




(36) بحارالانوار، ج 36، ص 351 ؛اثبات الهداه، ج 2، ص 551، ح 564. 
(37) بحارالانوار، ج 36، ص 352 ؛ غایة المرام، ج 15، ص 197 ؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 553، ح 566. 
(38) کفایة الاثر، ص 196 ؛ بحارالانوار، ج 36، ص 352. 
(39) کتاب الامالی (طوسی)، ج 1، ص 365 ؛ بحار الانوار، ج 93، ص 225، ح 23.


حضرت زهرا کنیزی به نام "فضه" داشت که رسول خدا او را بعد از فتوحات جنگ خیبر و بنی قریظه و بنی النضیر و دیگر موفقیت ها و پیروزی های جنگی و رفع فقر از اصحاب صفه و مستمندان مدینه به آن حضرت بخشید، و از برخی نوشته ها استفاده می شود که وی از شاهزاده های هندی بود و علوم غریبه را می دانست.

حافظ رجب برسی در کتاب "مشارق الانوار" نقل می کند: هنگامی که فضه به خانه حضرت زهرا وارد شد در آنجا به جز یک شمشیر و زره و آسیا چیزی نیافت. او که شاهزاده هندی بود و ذخیره ای از اکسیر داشت، تکه مسی را برداشته آن را نرم کرده و به صورت طلا درآورد، هنگامی که حضرت علی علیه السلام از راه رسید آن را به حضور ایشان آورد، حضرت که آن را دید فرمود: احسنت ای فضه! اگر آن را آب می کردی طلای تو ارزشمندتر و گران تر می شد.

عرض کرد: سرور من! آیا شما از این علم آگاهید؟

فرمود: آری، این کودک نیز می داند و به امام حسین علیه السلام اشاره کرد، حضرت جلو آمد و همان فرمایش حضرت علی را تکرار کرد، آنگاه علی علیه السلام فرمود:ما بالاتر از این را می دانیم، بعد با دست مبارک اشاره فرمود: قطعه بزرگی از طلا هم چون گردن بندی در حالی که گنجهای روی زمین حرکت می کردند، نمایان شد، بعد فرمود، آن طلایی که ساخته ای در کنار این طلاهای همانندش بگذار، وی آن را کنار آنها گذاشت، آن هم بمانند دیگر طلاها به حرکت درآمد. (1)

آن بانو کرامات و فضائل فراوانی داشته که مقداری از آنها را در اینجا بازگو می کنیم.

ابوالقاسم قشیری در کتابش می نویسد:

در بیابان از قافله و کاروان دور ماندم. زنی را دیدم به او گفتم: تو کیستی؟

پاسخ داد: "و قل سلام فسوف تعلمون"

بر او سلام کرده پرسیدم: در این بیابان چه میکنی؟

پاسخ داد: "من یهدی الله فلا مضل له" (2)

گفتم: از اجنه و یا از نسل انسان هستی؟

گفت: "یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد" (3)

گفتم: از کجا می آیی؟

گفت: "ینادون من مکان بعید" (4)

گفتم: عازم کجایی؟

گفت: "ولله علی الناس حج البیت" (5)

گفتم: چند روز است در راهی؟

گفت: "و لقد خلقنا السموات و الارض فی ستة ایام" (6)

گفتم: آیا غذا میل داری؟

گفت: "و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام" (7)

غذا به او داده و گفتم: عجله نکن و هروله بنما.

گفت: "لا یکلف الله نفسا الا وسعها" (8)

گفتم: آیا حاضری تو را پشت سر خود سوار کنم؟

گفت: "لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا" (9)

از مرکب پیاده شده و او را سوار کردم، بعد که سوار شد گفت: "سبحان الذی سخر لنا هذا" (10)

وقتی به قافله رسیدیم، گفتم: آیا تو کسی را داری؟

گفت: "یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض" (11) "و ما محمد الا رسول" (12) "یا یحیی خذ الکتاب" (13) "یا موسی إنی أنا الله" (14)

با این اسامی افرادی را صدا زد، دیدم چهار جوان به سوی ما آمدند، گفتم: اینها کیستند و با تو چه نسبتی دارند؟

گفت: "المال و البنون زینة الحیوة الدنیا" (15)

وقتی نزد او آمدند، به آنان گفت: "یا أبت استاجره إن خیر من استاجرت القوی الأمین" (16)

آنان هدایایی به من دادند، او گفت: "والله یضاعف لمن یشاء" (17)

زیادتر کردند، پرسیدم او کیست؟ گفتند: مادرمان فضه کنیز حضرت زهرا علیها السلام است. حدود بیست سال است که غیر از قرآن چیز دیگری نگفته و سخن دیگری بر زبان جاری نساخته است. (18)

برای توضیح بیشتر درباره شأن و مقام جناب فضه به آنچه که در کتاب "اصول کافی" در فصل مربوط به حضرت امام حسین علیه السلام آمده مراجعه کنید که وی در کربلا با شیر صحبت کرد و آنچه که در تفاسیر در ذیل سوره "هل اتی" آمده که او به خاطر بهبودی حسنین علیهماالسلام نذر کرده بود تا روزه بگیرد.



(1) زخرف آیه 86 : بگو سلام به زودی خواهی دانست. 
(2) در قرآن آیه  ‏ای به این عبارت وجود ندارد بلکه در آیه 38 زمر آمده "و من یهدی الله فماله من مضل"؛ هر کس که را که خداوند هدایت کند برایش گمراه ‏ کننده ‏ای وجود ندارد. 
(3) اعراف آیه 29: فرزندان آدم! زینتهای خود را در کنار هر مسجدی به خود گیرید. 
(4) فصلت آیه 44: از جای دور دستی فراخوانده می ‏ شود. 
(5) آل‏ عمران آیه 91: خداوند را بر مردم این حق است که به حج خانه خدا روند. 
(6) ق آیه 37، به زیادتی "و ما بینهما" آسمان و زمین و آنچه را که در آنست در شش روز آفریدم. 
(7) انبیاء آیه 8 : آنان را جسم بی‏  جانی قرار ندادیم که غذا نخورند. 
(8) بقره آیه 289: خداوند به هیچ کس جز به اندازه توان و قدرتش تکلیف ندهد. 
(9) انبیاء آیه 22: اگر در آسمان و زمین خدایانی به جز خدای واحد باشد تباه می  ‏گردند. 
(10) زخرف آیه 12: پاک و منزه است خداوندی که این مرکب را مسخر ما نمود. 
(11) ص آیه 26: ای داود ما تو را در روز زمین خلیفه قرار دادیم. 
(12) آل ‏عمران آیه 138: محمد جز یک پیغمبر نیست. 
(13) مریم آیه 3: ای یحیی! کتاب را با نیرو و قوت بگیر. 
(14) طه آیه 11: ای موسی! همانا من خدایم. 
(15) کهف آیه 44: مال و فرزندان زینت زندگی دنیایند. 
(16) قصص آیه 26: ای پدر! او را اجیر کن که بهترین کسی است که اجیر می ‏ کنی او توانمند و درستکار است. 
(17) بقره آیه 263: خداوند برای هر کس بخواهد دو چندان خواهد کرد. 
(18) بحارالانوار، ج 43، ص 86- 87 .

بنابر نقل مورخین مراسم ازدواج حضرت زهرا علیها السلام مراسمی عمومی و با حضور توده مردم بوده است. در این مراسم علاوه بر توده مردم و حضور آنان و ملاحظه اصل شادمانی و سرور در شب عروسی خواص مدینه از زنان و مردان شرکت داشتند. پیامبر بزرگوار در هنگام حرکت کاروان عروس از خانه پیامبر، فاطمه علیها السلام را سوار بر شهباء نمود و به زنان ضمن دستور به رعایت مسائل اخلاقی و پرهیز از لغوگوئی و معصیت خدا توصیه به خواندن اشعار و سرودهای شادی گروهی در مدح فاطمه زهرا علیها السلام نمودند. به همین دلیل چندین زن در این مراسم سرودهای شادی سرودند که از جمله آنهایند ام سلمه، حفصه، عایشه و معاذه.

به هنگام سرودن این اشعار، زنان نخست هر بیت را تکرار می کردند و تکبیرگویان وارد خانه شدند، بعد رسول خدا به دنبال علی علیه السلام فرستاده او را به مسجد دعوت کرد و سپس فاطمه علیها السلام را فرا خواند، دست او را گرفته در دست علی علیه السلام گذارده فرمود: خداوند در دختر رسول خدا برکت و خیر قرار دهد!

در روایتی دیگر آمده است:

حضرت دست فاطمه علیها السلام را در دست علی علیه السلام گذارده فرمود: ای اباالحسن! این ودیعه خداوند و ودیعه رسول او در نزد توست. خدا را در نظر داشته باش و نیز علاقه مرا در مورد او در نظر داشته باش. (9)

 


(9) فاطمه زهرا علیها السلام شادمانی دل پیامبر، ص 633.

پیامبر صلی اللّه علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار فرمود:

فاطمه علیها السلام را همراهی کنید! شادی کنید! شعر بخوانید، تکبیر زنید، و خداوند را ستایش کنید و مبادا سخنی بگویید که خداوند راضی نباشد، (7)

ناگهان صدای دایره از مجلس بلند شد و پیامبر صلی اللّه علیه و آله آن را شنید، پرسید این صدای چیست؟ ام سلمه گفت: ای رسول خدا! اسماء دایره می زند! با این کارش می خواهد فاطمه علیها السلام را شاد کند تا مبادا احساس بی مادری کند.

پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! همان گونه که اسماء دخترم را خوشحال می کند، در قلب او شادی افروز!

سپس اسماء را صدا زد و فرمود: صدای دف تو چه معنایی دارد؟ گفت: نمی دانم ما فقط می خواهیم شادی بیافرینیم. فرمود: مواظب باش موسیقی آن ناسزا نباشد. (8)

 


(7) مناقب، ج 3، ص 354.

(8) دعائم الاسلام، ج 2، ص 206، ح 752.

مرحوم ابن شهر آشوب میگوید: پیامبر صلی اللّه علیه و آله خود شخصا وارد مجلس زنانه شدند و دستور دادند دف نواخته شود "و دخل حجره النساء و امر بضرب الدف" (مناقب؛ ج 3، ص 351) در اینکه زدن دف در عروسی مانعی ندارد روایات فراوانی است، پیامبر صلی اللّه علیه و آله بارها سفارش کردند و فرمودند : "فرق بین النکاح و السفاح بالدف"؛ فرق ازدواج و زنا، زدن دف است.

لذا بعضی از فقها نواختن دایره، را در عروسی بلا اشکال دانستهاند. رجوع کنید به: شرح لمعه، ج 1، ص 273؛ جواهر، ج 22، ص 49. و در مورد روایات مراجعه کنید به بحارالانوار، ج 103، ص 217، ح 15؛ ص 275، ح 32؛ ج 19، ص 109.

میهمانان به خوبی اطعام شدند و مراسم ولیمه پایان پذیرفت و وقت آن رسید که بانوی بزرگوار اسلام به خانه ی شوهر برود، قبلاً پیغمبر دستور داده بود فاطمه را زینت کرده و معطر کنند، و چون خواستند فاطمه را ببرند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله ظرف آبی خواست و دو سوره آخر قرآن «معوذتین» را بر آن خواند، و سپس قدری از آن را در دهان مبارک گردانید و دوباره در ظرف ریخت و فاطمه را در سمت چپ و علی را در سمت راست خود نشانید و مقداری آب به بدن زهرا و مقداری بر بدن علی پاشید و در حق آنها دعا کرده چنین گفت:

«اللهم انهما منی و انا منهما، اللهم کما اذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» (4) .

سپس دنبال آن فرمود:

«قوما الی بیتکما جمع الله بینکما و بارک فی سیرکما و اصلح بالکما» (5) .

و بر طبق روایات اهل سنت (6) اضافه بر کلمات فوق جملات زیر را نیز که مادر مریم برای او از خدا خواست اضافه کرد و درباره ی فاطمه گفت:

«اللهم انی اعیذ ها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم»؛

خدایا! من او و فرزندانش را از شیطان رانده درگاه در پناه تو قرار میدهم.

نظیر همین دعا را درباره علی علیه السلام کرده سپس درباره هر دوی آنها گفت:

«جمع الله شملهما، و اطاب نسلهما، و جعل نسلهما مفاتیح الرحمة و معادن الحکمة و امن الامة»؛

خدا پراکندگی کارشان را بر طرف کند، و نسلشان را پاک گرداند، و فرزندانشان را کلیدهای رحمت و معدنها ی حکمت و وسیله امان و امنیت امت قرار دهد.

به هر صورت این مراسم هم پایان پذیرفت و رسول خدا دست زهرا را در دست علی علیه السلام نهاده فرمود:

«بارک الله لک فی ابنة رسولالله یا علی نعم الزوجة فاطمة و یا فاطمة نعم البعل علی»؛

علی جان! خداوند دختر رسول او را بر تو مبارک گرداند، فاطمه خوب همسری است، و ای فاطمه! علی هم خوب شوهری است.

و در حدیث دیگری است که هنگام خداحافظی با آنها دم در ایستاد و گفت:

«طهرکما و طهر نسلکما، انا سلم لمن سالمکما و حرب لمن حاربکما، استودعکما الله و استخلفه علیکما»؛

خدا شما و نسل و فرزندانتان را پاک و پاکیزه گرداند، من با هر کس که با شما در صلح و دوستی باشد در صلح و دوستی هستم و با هر کس که با شما دشمن باشد دشمنم، به خدایتان می سپارم و او را سرپرست شما قرار می دهم.

این جمله در حدیث امالی شیخ (ره) آمده که به آن دو فرمود: به سوی منزل خویش بروید ولی کاری نکنید تا من بیایم.

 


(4) خدایا! این دو از منند و من از آن دو هستم، خدایا همان گونه که پلیدی را از من دور کرده و به خوبی پاکیزه ام کردی پلیدی را از این دو نیز دور گردان و به خوبی پاکیزه شان فرما.

(5) برخیزید به سوی خانه تان، خدا میان شما را گرد آورد، و در زندگی شما برکت دهد و مشکلات شما را اصلاح کند.

(6) در متن آن دعایی که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در آن شب درباره فاطمه و علی کرد بیش از چهل حدیث از طریق اهل سنت آمده که بسیاری از آنها جملات فوق ذکر شده و برای اطلاع بیشتر به کتاب احقاق الحق، ج 10، ص 419- 405 مراجعه شود.

در احادیث متعدّدی وارد شده و نیز مورّخین ثبت کرده اند:

چون جشن عروسی حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها برگزار شد و خواستند که آن عروس بی همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل علیهما لسلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشایعت آن عروس شرکت کردند.

پس مرکب حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله را که به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند.

و لِجام آن را جبرئیل علیه السلام در دست گرفت و اسرافیل کنار مرکب مواظب عروس بود و میکائیل نیز مشک و عنبر دود می کرد.

هنگام حرکت عروس از منزل پدر به سوی منزل سعادت یعنی خانه شوهر جبرئیل تکبیر می گفت و دیگر همراهان و مشایعت کنندگان نیز می گفتند: «اللّه اکبر».

و از همان زمان بود که شعار تکبیر و صلوات در مجالس عروسی و جشن های مذهبی مرسوم گردید.

در برخی از روایات گفته شده که در شب عروسی، یک ظرف شیر توسّط حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله برای عروس و داماد فرستاده شد و فرمود که آن را بیاشامند.

و در بعضی دیگر از روایات چنین آمده است که صبح عروسی، خود حضرت رسول برای عروس و داماد شیر آورد و فرمود: بیاشامید.

صبح عروسی، پدر عروس جهت دیدار داماد و عروس به منزل ایشان تشریف آورد و ضمن تبریک و تهنیت و بیان تذکّراتی به هر دو نفر، فرمود: فاطمه جان! تو را به شخصی شوهر دادم، که سرور تمام صالحان و نیکان دنیا و آخرت می باشد.

سپس خطاب به داماد کرد و فرمود: این دخترم بسیار عزیز است، پس هر که او را گرامی دارد، مرا گرامی داشته و هر که به او توهین نماید، مرا توهین کرده است.

و نیز فرمود: خداوند، زمین را مهریّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر که روی زمین راه رود و مخالف وی باشد، همانا غاصب خواهد بود. (3)

 


(3) بحارالا نوار، ج 43، ص 137- 145؛ احقاق الحقّ، ج 19، ص 134- 136.

زنان پیغمبر فاطمه را زینت کردند، عطر و بوی خوش بر او پاشیدند. پیغمبر علی علیه السلام را احضار کرد و در جانب راست خودش نشانید. فاطمه علیها السلام را نیز در طرف چپ نشانید. سپس عروس و داماد را به سینه خودش چسباند. پیشانی هر دو را بوسه داد. دست نوعروس را گرفت و در دست داماد گذاشت. به علی علیه السلام فرمود: فاطمه همسر خوبی است. و به فاطمه علیها السلام فرمود: علی شوهر خوبی است.

سپس به زنان فرمود: عروس و داماد را با شور و شادی به حجله ببرید ولی چیزی نگویید که خدا ناراضی گردد.

زنان پیغمبر با شور و شادی، اللَّه اکبر گویان، فاطمه و علی را تا حجله عروسی مشایعت نمودند. رسول خدا نیز از عقب رسید و وارد حجله شده دستور داد ظرف آبی حاضر کردند، قدری از آبها را بر بدن فاطمه پاشید و دستور داد با بقیه آن وضو بگیرد و دهانش را بشوید. بعداً ظرف آب دیگری طلبید، قدری از آن را بر تن مبارک علی علیه السلام پاشید و دستور داد با بقیه آن دهانش را بشوید و وضو بگیرد. سپس روی عروس و داماد را بوسید. دست به جانب آسمان برداشت و گفت: خدایا! این عروسی را مبارک گردان و نسل پاک و پاکیزه ای از ایشان به وجود آور.

وقی خواست از حجله خارج شود فاطمه علیها السلام دامنش را گرفت و گریه کرد. فرمود: دختر عزیزم! من ترا به بردبارترین و دانشمندترین مردم تزویج کردم.

سپس برخاست و تا درب حجله آمد. چوب در را با دو دست مبارک گرفت و فرمود: خدا شما و نسلتان را پاک و پاکیزه گرداند. با دوستان شما دوست هستم و با دشمنانتان دشمن. اکنون وداع می کنم و شما را به خدا می سپارم.

آن گاه درب حجله را بست و به زنان فرمود: به منزلهای خودتان بروید، و کسی اینجا نماند.

تمام زنها متفرق شدند.

وقتی پیغمبر خواست خارج شود دید یکی از زنها باقی مانده است.

پرسید: کیستی؟ مگر نگفتم باید همه خارج شوید؟

عرض کرد: من اسماء هستم. شما فرمودید خارج شوید، اما من در این جهت معذورم. زیرا هنگام رحلت خدیجه در خدمتش بودم، دیدم گریه می کند. عرض کردم: آیا شما هم گریه می کنید؟ با این که بهترین زنان جهان و همسر رسول خدا هستی و به تو وعده بهشت داده است. فرمود: گریه من از این جهت است که می دانم هر دختری شب زفاف محتاج به زنی است که محرم اسرارش باشد و حوائجش را برطرف سازد. من از دنیا می روم ولی می ترسم فاطمه ام در شب زفاف محرم راز و کمک حالی نداشته باشد. در آن وقت من به خدیجه گفتم. اگر تا شب زفاف فاطمه علیها السلام زنده ماندم قول می دهم که نزدش بمانم و برایش مادری کنم. وقتی پیغمبر نام خدیجه را شنید بی اختیار اشکش جاری شد و فرمود: تو را به خدا برای همین جهت ماندهای!

عرض کرد: آری.

پیغمبر فرمود: پس به وعدهات عمل کن. (2)

 


(2) بنابر بعض روایات، در روز چهارم که پیغمبر به خانه فاطمه تشریف برد اسماء را ملاقات نمود. در هر صورت داستان اسماء را بسیاری از تاریخ نگاران نوشته اند و آن را به اسماء بنت عمیس نسبت داده اند. ولی اگر اصل داستان صحت داشته باشد، درباره اسماء بنت عمیس صحیح نیست. زیرا اسماء بنت عمیس همسر جعفر بن ابیطالب بوده و جعفر یکی از کسانی است که به اتفاق همسرش به حبشه هجرت نمود و بعد از جنگ خیبر مراجعت کرد. بنابراین مسلماً در شب زفاف فاطمه در مدینه نبوده است. پس آن زن یا اسماء بنت یزید بن سکن انصاری بوده یا سلمی بنت عمیس خواهر اسماء و زن حمزة بن عبدالمطلب بوده است. به هر حال، چنان که صاحب کشف الغمة می نویسد در نقل این داستان برای روات اشتباهی رخ داده است.

در امالی شیخ طوسی آمده:

روایت شده است که عروسی علی و فاطمه علیها السلام بعد از بازگشت علی از جنگ بدر و در اوایل ماه شوال، در حالی که 16 روز از وفات رقیه خواهر حضرت فاطمه می گذشت واقع شد. و روایت شده که این امر در روز سه شنبه ششم ذی حجه واقع شده است. (1)

 


(1) امالی طوسی، ج 1، ص 42؛ بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله، ص 267.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم