بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۳۱ مطلب با موضوع «احادیث» ثبت شده است


قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث»؛ (5)

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: «به درستی که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچ گاه خون حیض نمی بیند و هیچ آلودگی در او راه ندارد.»

حافظ ابوبکر احمد بن علی شافعی از ابن عباس روایت کرده که گفت:

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله: «ابنتی فاطمة حوراء آدمیّة لم تحض و لم تطمث و انّما سمّاها فاطمة لانّ اللّه فطمها و محبّیها عن النّار»؛ (6)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دختر من فاطمه حوریه ای به صورت آدم است، خون حیض و نفاس ندیده و نمی بیند و او را فاطمه نام گذارده برای اینکه خدا او و دوستانش را از آتش باز می دارد.

این روایت را دیگر علمای اهل سنت نیز نقل کرده اند.

قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیّة»؛ (7)

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته ای» در قالب انسان است.»

جمع کثیری در کتب خود در حدیث سرّ گفتن پیغمبر با فاطمه در مرض موت آن حضرت به طرق کثیره از عایشه روایت کرده اند که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله در آن حال به فاطمه فرموده:

«یا فاطمة اما ترضین ان تکونی سیّدة نساءِ العالمین او سیّدة نساءِ هذه الامّة»؛

ای فاطمه! آیا راضی نیستی که سیّده زنان جهانیان یا سیّده زنان این امت باشی.

از جُمله راویان این حدیث افراد ذیل را می توان نام برد:

ـ حافظ ابوداود طیالسی در کتاب مسند.(8)

ـ مورّخ شهیر ابن سعد در الطبقات الکبری.(9)

ـ علّامه نسائی در خصائص.(10)

ـ حاکم ابوعبدالله نیشابوری در مستدرک.(11)

ـ علّامه نبهانی بیروتی در جواهر البحار.(12)

ـ علّامه ابن عبدالبر اندلسی در استیعاب.(13)

ـ حافظ ابونعیم در حلیة الاولیاء .(14)

ـ علّامه ابوالمؤید موفق بن احمد در مقتل الحسین.(15)

ـ علامه بغوی متوفای سال 510 یا 516 در مصابیح السنة.(16)

ـ علامه ابن اثیر جزری در اسدالغابه.(17)

ـ علامه ذهبی در تاریخ الاسلام.(18)

ـ امام الحفاظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی در الاصابه.(19)

ـ علامه سیوطی در خصائص.(20)

ـ علامه مولی علی متقی هندی در کنزالعمّال و نیز در کنزالعمال که در حاشیه مسند احمد بن حنبل.(21)

ـ علامه عارف شیخ داود بن سلیمان نقشبندی خالدی در صلح الاخوان.(22)

ـ علامه شهیر به قلندر هندی حنفی در الروض الازهر.(23)

ـ علامه زبیدی حنفی در اتحاف السادة المتقین .(24)

علامه حافظ ابونعیم اصفهانی آورده است که پیغمبر اکرم در ضمن حدیثی فرمود:

«یا بنیّة اما ترضین ان تکونی سیّدة نساء العالمین قالت یا ابة فاین مریم ابنة عمران قال تلک سیّدة نساءِ عالمها و انت سیدة نساءِ عالمک و اللّه زوجتک سیّداً فی الدنیا والاخرة»؛ (25)

ای دخترک من! آیا راضی نیستی که سیّده زنان جهانیان باشی؟ فاطمه گفت: ای پدر! پس جایگاه مریم دختر عمران کجاست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عالم خود است و تو سیّده زنان عالم خودت می باشی و خدا تو را با سیّدی در دنیا و آخرت تزویج کرد.

ابن عساکر از ابن مسعود روایت کرده که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«خیر رجالکم علی و خیر شبابکم الحسن والحسین و خیر نساءکم فاطمة»؛

بهترین مردهای شما علی است و بهترین جوانهای شما حسن و حسین هستند و بهترین زنان شما فاطمه است.

بخاری و مسلم و غیر آن دو از فاطمه علیها السلام روایت نموده اند که رسول خدا فرمود: ای فاطمه! آیا راضی نمی گردی که سرور زنان مومنه باشی؟ (26)

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

«وَلَیْلَةً عُرِجَ بی إلی السَّماءِ رَأیْتُ عَلی بابِ الْجَنَّةِ مَکْتُوبا لا اِلهَ اِلاّ الله، مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله عِلیٌّ حَبیبُ الله وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ صَفْوَةُ الله، فاطِمَةُ خِیَرَةُ الله، عَلی باغِضِهِمْ لَعْنَةُ الله»؛(27)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

در شب معراج که به آسمان (و عالم بالا) رفتم، بر درب بهشت چنین نوشته دیدم که: خدائی نیست جز خدای یکتا، و محمّد فرستاده خداست، علی دوست او، حسن و حسین برگزیده خالص خدایند، فاطمه بهترین انتخاب اوست، نفرین خدا بر کسی باد که دشمنی و بغض آنان را در قلب خود داشته باشد

و رسول مکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:

«أنا وَ عَلیٌ وَ فاطِمَةُ وَالْحَسَنُ وَالحُسَیْنُ کُنّا فی سُرادِقِ الْعَرشِ: نُسَبِّحُ الله فَسَبَّحَتِ المَلائِکَةُ بِتَسْبیحِنا قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آدم بِألْفَی عام، فَلَمّا خَلَقَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آدم امر المَلائِکَةَ انْ یَسْجُدُوا لَهُ وَلَمْ یُؤْمَرُوا بِالسُّجُودِ الاّ لأجْلِنا»؛(28)

من و علی و فاطمه و حسن و حسین در زیر خیمه عرش خدا جای داشتیم، به تسبیح پروردگار مشغول بودیم، پس ملائکه به تسبیح ما تسبیح گفتند، دو هزار سال قبل از آنکه خداوند عزوجل آدم را خلق کند و هنگامی که آدم آفریده شد به ملائکه دستور داده شد که برای آدم سجده نمایند، و این سجده در واقع به خاطر ما بود.

و در روایت دیگری چنین فرموده است:

«لمّا خلق الله إبراهیم کشف عن بصره، فنظر فی جانب العرش نورا فقال: إلهی و سیّدی ما هذا النّور؟ قال یا ابراهیم هذا نور محمّد صفوتی، قال إلهی و سیّدی و أری نور إلی جانبه؟ قال یا إبراهیم هذا نور علی ناصر دینی، قال: إلهی و سیّدی و أری نورا ثالثا یلی النّورین؟ قال: یا إبراهیم هذا نور فاطمة تلی أباها و بعلها»؛(29)

وقتی خداوند، ابراهیم را آفرید، پرده از دیدگان او برطرف شد، پس به جانب عرش الهی نظری افکند و عرض کرد: خداوندا! این چه نوری است.

فرمود: این نور محمّد، برگزیده خالص من است.

عرض کرد: مولای من! نوری را در کنار آن مشاهده می کنم؟

فرمود: این نور علی یاری کننده دین من است.

عرض کرد: نور سومی را نزد آن دو نور می بینم؟

فرمود: ای ابراهیم! این نور فاطمه است که در کنار پدر و شوهرش قرار دارد.

 


(5) فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج 1، ص 158 به نقل از ذخائر العقبی، ص 26.

(6) کتاب تاریخ بغداد جزء 13 صفحه 331.

(7) فاطمه زهراء بهجة قلب المصطفی، ج 1، ص 182 به نقل از الصواعق، ص 96؛ اسعاف الراغبین، ص 172 نقلاً عن النسائی.

(8) حافظ ابوداود طیالسی، مسند ص 196 چاپ حیدرآباد دکن به سند خود.

(9) مورّخ شهیر ابن سعد ، الطبقات الکبری جزء هشتم ص 26 چاپ دارالصادر بیروت.

(10) علّامه نسائی، خصائص ص 34 چاپ التقدم در مصر.

(11) حاکم ابوعبدالله نیشابوری ، مستدرک جزء سوّم ص156 چاپ حیدرآباد دکن.

(12) علّامه نبهانی بیروتی ، جواهر البحار جزء اول ص 360 چاپ قاهره.

(13) علّامه ابن عبد البر اندلسی، استیعاب جزء دوم ص 750 چاپ حیدرآباد.

(14) حافظ ابونعیم، حلیة الاولیاء جزء دوم ص39 چاپ السعاده در مصر.

(15) علّامه ابوالمؤید موفق بن احمد ، مقتل الحسین ص 54 چاپ نجف (الغری)

(16) علامه بغوی متوفای سال 510 یا 516 ، مصابیح السنة ص 204 چاپ الخیریه در مصر.

(17) علامه ابن اثیر جزری، اسدالغابه جزء پنجم ص 22 چاپ مصر.

(18) علامه ذهبی، تاریخ الاسلام جزء دوم ص 94 چاپ دارالمعارف مصر.

(19) امام الحفاظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی در الاصابه جزء چهارم ص 367 چاپ دارالکتب مصریه.

(20) علامه سیوطی، خصائص جزء دوم ص 265 چاپ حیدرآباد دکن.

(21) علامه مولی علی متقی هندی، کنزالعمّال جزء 13 ص95 چاپ حیدرآباد دکن- کنزالعمال که در حاشیه مسند احمد بن حنبل در جزء پنجم ص 97 چاپ مصر.

(22) علامه عارف شیخ داود بن سلیمان نقشبندی خالدی، صلح الاخوان ص 116 چاپ بمبئی.

(23) علامه شهیر به قلندر هندی حنفی، الروض الازهر ص 103 چاپ حیدرآباد.

(24) علامه زبیدی حنفی، اتحاف السادة المتقین جزء هفتم ص 184 چاپ میمنیّه در مصر- و در جزء ششم همان کتاب ص 244 همان چاپ.

(25) علامه حافظ ابونعیم اصفهانی، متوفای سال 430، در کتاب حلیة الاولیاء، جزء دوم، صفحه 42.

(26) فتح الباری، ج 7، ص?? ؛ صحیح مسلم، ج2، ص126؛ المستدرک، ج3، ص 158.

(27) تاریخ بغداد، ج1، ص259.

(28) تأویل الآیات، ج2، ص509.

(29) کتاب الاربعون ابن ابی فوارس به نقل از عوالم، صفحه17 ـ 18.


مسلم در صحیح (35) از ابن مسعود نقل می کند که گفت:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در برابر خانه خدا به نماز مشغول بود و ابوجهل و یارانش در کناری نشسته بودند، و این در حالی بود که روز قبل شتری نحر شده بود. ابوجهل گفت: چه کسی از شما حاضر است بچه دان شتر را برداشته، تا آنگاه که محمد به سجده رفت آن را روی کتف هایش قرار دهد؟ شقی ترین آن جماعت برخاست و بچه دان را برداشته، هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به سجده رفت، در میان کتف هایش گذارد. آن جماعت شروع کردند به خندیدن و به یکدیگر می نگریستند و من ایستاده و شاهد بودم. اگر قدرت داشتم آن را از پشت رسول خدا بر می داشتم.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همچنان در سجده ماند تا آنکه کسی فاطمه را از جریان آگاه کرد. فاطمه در حالی که دختری خردسال بود آمد و بچه دان را به کناری انداخت. آنگاه روی سوی آن جماعت کرد و آنان را شماتت نمود.

چون رسول اکرم نماز را به پایان برد، صدایش را به نفرین بر ایشان بلند کرد- عادت آن حضرت بر این بود که اگر دعا می کرد یا مسئلت می نمود، سه بار تکرار می کرد- و گفت: «خدایا! بر تو باد مجازات قریش.» و سه بار تکرار نمود.

آن جماعت چون صدای رسول خدا را شنیدند، خنده از دهانشان برفت و خوف بر دل هایشان چیره گشت. سپس حضرتش گفت: خداوندا! بر تو باد کیفر ابی جهل بن هشام و عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و ولید بن عتبه و امیّة بن خلف و عقبة بن ابی معیط، و نام دیگری هم فرمود که فراموش کرده ام.

ابن مسعود در ادامه می گوید: سوگند به آنکه محمد صلی اللَّه علیه و آله را به رسالت برانگیخت، دیدم که همه آنان که نامشان را برده بود، روز بدر کشته و در چاه افکنده شدند.

بخاری نیز در صحیح (36) خود این حدیث را نقل کرده است.

در صحیح مسلم (37) از ابی حازم نقل شده که شنیدم از سهل بن سعد در مورد جراحت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله در روز اُحد، سؤال شد و سهل در جواب گفت:

صورت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله زخمی شد، دندان رباعیه آن حضرت شکست و کلاهخود بر سرش خرد شد، (در این میان) فاطمه علیهاالسلام دخت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله خون را (از چهره آن حضرت) می شست و علی علیه السلام با سپر آب می ریخت. چون فاطمه دید آب نه تنها خون را قطع نکرد بلکه بر شدت جریان خون افزود، قطعه حصیری برگرفت و سوزانید تا خاکستر شود، سپس خاکستر را روی زخم ریخت تا آنکه خونریزی قطع شد.

مسلم این خبر را به طریق دیگری نیز از ابی حازم نقل می کند که ابی حازم گفت: شنیدم از سهل بن سعد در مورد جراحت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله می پرسند و او گفت:

هان! سوگند به خداوند، آنکه زخم رسول خدا را شست و آنکه آب می ریخت و آنچه با آن مداوا شد، همه را می شناسم، سپس مانند حدیث سابق را نقل می کند.

بخاری (38) نیز این خبر را نقل کرده است.

ابی نعیم در حلیة الاولیاء (39) از ابی ثعلبه خشنی نقل می کند که:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از یکی از جنگ ها بازگشتند و داخل مسجد شده دو رکعت نماز خواندند- حضرتش را بسیار خوش آیند بود که هنگام مراجعت به مسجد درآیند و دو رکعت نماز به پا دارند- سپس از مسجد خارج شده، پیش از ملاقات همسرانش به دیدار فاطمه آمد. فاطمه نیز به استقبال (پدر) آمد و شروع کرد به بوسه زدن بر چهره و چشمان رسول خدا، و در حالی که می گریست، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: چه چیز اشک را بر دیدگانت جاری ساخت؟

گفت: شما را رنگ پریده دیدم.

فرمود: ای فاطمه! خداوند- عزّوجل- پدرت را بر امری (بس عظیم) مبعوث کرد- امری (آنقدر عظیم) که خداوند به واسطه آن در هر کلبه و خیمه ای یا عزت داخل کند و یا ذلت. گستره این امر بسان گستره شب است.

در کنزالعمال (40) پس از نقل این حدیث آمده است: طبرانی در کبیر روایت را نقل کرده است. هیتمی نیز در مجمع(41) روایت را چنین آورده است:

... پس رسول خدا فرمود: چه چیز اشکت را جاری ساخت؟

فاطمه گفت: شما را پریشان و خسته دیدم، با لباسی کهنه و مندرس.

فرمود: گریه مکن چرا که خداوند عزوجل...

محب طبری در ذخائرالعقبی (42) از علی علیه السلام نقل می کند که:

با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در گودال های خندق بودیم که فاطمه علیهاالسلام با قطعه نانی نزد رسول خدا آمد و آن را به حضرتش تقدیم کرد. رسول گرامی فرمود: فاطمه! این چیست؟

گفت: از گرده نانی که برای فرزندانم پخته ام تکه ای برای شما آوردم.

فرمود: دخترکم این اولین طعامی است که پس از سه روز به کام پدرت می رود.

محمد بن سعد در طبقات (43) خود از ابن عباس نقل می کند که:

آنگاه که رقیه، دخت رسول خدا از دنیا رفت، رسول خدا گفت: به گذشتگانمان، عثمان بن مظعون، ملحق شو. پس زنان بر رقیه گریستند (تا آنجا که می گوید) فاطمه علیهاالسلام بر لبه قبر نشست و شروع کرد به گریستن، و رسول خدا با گوشه لباس خود اشک های او را پاک می نمود.

حاکم در مستدرک الصحیحین (44) از ابن عمر نقل کرده که:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله هنگام خروج برای جنگ، قبل از همه به ملاقات فاطمه علیهاالسلام می رفت.

حاکم (45) به نقل از ابن عمر می نویسد:

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله آخرین دیدارش هنگام سفر و اولین ملاقاتش هنگام بازگشت، با فاطمه بود.

قال: «احب اهلی الی فاطمة» (46)

و فی روایة: «أحبّ الناس الی فاطمة» (47)

و کانت فاطمة اصغر بنات رسول الله واحبهنّ الیه.

محبوبترین شخص در نزد پیامبر فاطمه بود، و می فرمود: بیشتر از همه کس فاطمه را دوست دارم. فاطمه کوچکترین دختران حضرت و محبوبترین آنها بود.

ذهبی می گوید: بنابر روایات وارد شده کنیه فاطمه «أم ابیها» می باشد. (48)

ابن مردویه از انس بن مالک و بریده اسلمی روایت نموده است که: نبی مکرم صلی الله علیه و آله آیه «فی بیوت اذن الله...» را تلاوت فرمود که می فرماید: در خانه هایی که خداوند اجازه فرمود که بلند مرتبه و رفیع گردند، و در آنها اسم خداوند برده شود.

شخصی بپا خاست و پرسید: ای پیامبر خدا! این خانه ها چگونه خانه هایی بود و از آن چه کسانی می باشند؟

حضرت فرمود: این خانه ها از آن انبیا می باشند.

سپس ابوبکر برخاست و از آن حضرت پرسید: آیا این خانه نیز از جمله آن خانه ها می باشد؟ اشاره به خانه علی بن ابیطالب و فاطمه نمود.

حضرت فرمود: آری این خانه از برترین آن خانه ها می باشند. (49)

حاکم نیشابوری در مستدرک روایت کرده است که: عایشه می گفت: من هیچ کس را ندیدم که مانند پیامبر خدا صحبت نماید غیر از دخترش فاطمه، هر وقت بر او وارد می گردید، پیش پای او قیام می فرمود و او را می بوسید و خوش آمد می گفت، و سپس دست او را گرفته و در جای خودش می نشانید. (50)

و در روایت طبری آمده است که: زمانی که فاطمه بر پیامبر وارد می گردید حضرت قیام می فرمود و خوش آمد می گفت دستش را می بوسید و در جای خود او را می نشاند. (51)

روزی پیامبر به فاطمه فرمود:

«یا بنیة، إنه لیس من نساء المسلمین امرأة اعظم رزیة منک» (52)

دخترم! در میان زنان مسلمان کسی بیشتر از تو به مصیبت گرفتار نمی گردد.

عائشه روایت می کند که:

«ما رایت افضل من فاطمة غیر ابیها» (53) ؛

من برتر و بالاتر از فاطمه را ندیدم جز پدر او رسول خدا.

ترمذی از جمیع بن عمیر روایت می کند که گفت:

«دخلت مع عمّتی (علی) عائشة فسالت: ای الناس کان احب الی رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قالت: فاطمة. فقیل: من الرجال؟ قالت: زوجها، إنّه کان ما علمت صوّاماً قوّاماً»؛ (54)

با عمه ام وارد بر عایشه شدیم، عمه ام از او پرسید: محبوبترین افراد در نزد رسول خدا چه کسی بود؟

عایشه گفت: فاطمه.

پرسید: از مردان چه کسی؟

گفت: محبوبترین مردان در نزد رسول خدا علی بن ابیطالب شوهر فاطمه بود، همانا می دانم که علی بن ابیطالب در روز روزه دار و شبانه در حال عبادت بود.

این روایت را حاکم نیشابوری نیز در مستدرک روایت و آن را تصحیح نموده است.

و اخرج الحاکم فی «المستدرک» و صحّحه من حدیث بُریده، قال:

کان احب الناس الی رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة، و من الرجال علی؛ (55)

بریده روایت نمود که: از میان زنان محبوبترین شخص به رسول خدا فاطمه و از مردان علی بن ابیطالب بود.

بخاری از علی علیه السلام نقل می کند:

فاطمه علیهاالسلام از جراحات ناشی از آسیا کردن شکایت کرد، (پس چون دانست) اسیری نزد رسول خدا آورده اند، سوی رسول خدا روانه شد و چون او را نیافت، عایشه را دید و جریان را به او گفت: چون رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله آمد. عایشه خبر آمدن فاطمه علیهاالسلام را داد. پس رسول خدا نزد ما آمد در حالی که ما در بستر بودیم. خواستم برخیزم که فرمود: در جای خود باشید. پس میان ما نشست- و من سردی قدم هایش را بر روی سینه خود احساس کردم- و فرمود: نمی خواهید چیزی بهتر از آنچه خواسته بودید، یادتان دهم؟ گاه خوابیدن 34 بار تکبیر و 33 بار تسبیح و 33 بار حمد خدا را گوئید و این برای شما از خادم بهتر است. (56)

بخاری در جای دیگری (57) نیز این حدیث را نقل می کند و همچنین مسلم (58) و ابوداود (59) نیز آن را نقل کرده اند.

ابی داود از ابی الورد بن ثمامة نقل می کند که علی علیه السلام به ابن اعبد فرمود:

آیا برایت از خودم و فاطمه سخن نگویم؟ (پس فرمود:) فاطمه نزد رسول خدا محبوبترین فرد خانواده بود. او نزد من بود که کثرت آسیا کردن بر دستهایش نشانه گذارده بود و از بس با مشک آب حمل کرد، جای آن بر بدنش ماند، آنقدر خانه را جاروب کرد که لباسش غبار اندود شده بود و آنقدر آتش اجاق را روشن کرد که لباسش سیاه شده بود، از کار کردن در خانه به او آسیب رسیده بود. (روزی) شنیدم غلامی نزد رسول خدا آورده اند. به او گفتم: خوب است نزد پدرت روی و از او غلامی بخواهی که تو را (در کارهای خانه) کفایت کند. فاطمه نزد پدرش رفت، پدر را در حال سخن گفتن دید، پس حیا کرد و (بدون آنکه درخواست خود را بیان کند) بازگشت. فردای آن روز رسول اکرم نزدمان آمد، فرمود: دیروز درخواستت از محمد چه بود؟ فاطمه سکوت کرد.

دوباره فرمود، و جواب، باز هم سکوت بود.

گفتم: به خدا سوگند به شما خواهم گفت، ای رسول خدا! او از بس در خانه من آسیا کرد، اثرش بر دستانش ماند، از بس با مشک آب حمل کرد، اثرش بر بدنش ماند، آنقدر خانه را جاروب کرده که لباسش غبار اندود شده است و آنقدر آتش اجاق را روشن ساخته که لباس هایش سیاه شده است، با خبر شدیم که غلام یا خادمی نزد شما آورده اند، به او گفتم: از پدرت خادمی بخواه. (60)

ابوداود می نویسد: رسول خدا در جواب همان مضمونی را که حکم نقل کرده، بیان کردند.

مراد ابی داود از نقل حکم همان حدیثی است که کمی قبل، از بخاری و مسلم نقل کردیم که رسول خدا فرمود: «نمی خواهید چیزی بهتر از آنچه خواسته بودید یادتان دهم؟...»

این حدیث را از ابونعیم نیز در حلیة الاولیاء (61) با اختصار آورده است.

ابی نعیم به نقل از زهری می نویسد:

فاطمه دخت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آنقدر آسیا کرد که دستش تاول زد و ورم کرد و جای دسته آسیا بر آن ماند. (62)

احمد بن حنبل از انس بن مالک نقل می کند:

روزی بلال برای نماز صبح دیر آمد، رسول اکرم از علت تأخیر سؤال کرد. او گفت: از کنار فاطمه گذشتم، دیدم در حال آسیا کردن است و فرزندش می گرید، به او گفتم: اگر اجازه بدهید من آسیا کنم تا شما بچه را آرام کنید یا شما آسیا کنید و من بچه را آرام کنم. او گفت: من به فرزندم مهربان ترم. این بود علت تأخیرم.

فرمود: بر دخترم دلسوزی و احسان کردی، خدا تو را رحمت کند. (63)

 


(35) صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب: مالقی النبی صلی اللَّه علیه و آله من اذی المشرکین.

(36) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: ما لقی النبی و اصحابه من المشرکین.

(37) صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب: غزوة أُحد.

(38) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: حدثنا قتیبة.

(39) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 300.

(40) کنزالعمال، ج 1، ص 77.

(41) مجمع الزوائد، ج 6، ص 262.

(42) ذخائرالعقبی، ص 47.

(43) طبقات ابن سعد، ج 8 ، ص 24.

(44) مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 489.

(45) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156.

(46) المستدرک، ج3، ص155؛ مسند احمد، ج4، ص27?.

(47) المستدرک، ج3، ص155؛ مسند احمد، ج4، ص27?.

(48) تاریخ الاسلام، ص 43.

(49) الدرّ المنثور، ج6، ص203. روح المعانی، ج18، ص174، سوره نور، آیه 36.

(50) المستدرک، ج3، ص160.

(51) المعجم الاوسط، ج5، ص58، رقم 4101.

(52) المعجم الکبیر، ج 22، ص 22،رقم 1031؛ المستدرک، ج3، ص 156.

(53) المعجم الاوسط، ج3، ص 349،رقم 2742. مجمع الزوائد، ج 9، ص201.

(54) التحفه، ج10، ص 375.

(55) المستدرک، ج3، ص 155.

(56) صحیح بخاری، کتاب بدءالخلق، باب: مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام

(57) صحیح بخاری، کتاب الخمس، باب: الدلیل علی ان الخمس لنوائب رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله.

(58) صحیح مسلم، کتاب الذکر والدعاء، باب: التسبیح اول النهار و عندالنوم.

(59) صحیح ابی داود، ج 33، باب: التسبیح عندالنوم.

(60) صحیح ابی داود، ج 33، باب: التسبیح عندالنوم.

(61) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41.

(62) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 41.

(63) مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 150.

علّامه ابن عبدالبر در کتاب استیعاب از عایشه روایت کرده که گفت:

«ما رأیت احداً کان اصدق لهجة من فاطمة الّا ان یکون الذی ولدها صلی الله علیه و آله»؛

کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر پدر او صلی الله علیه و آله.

این حدیث را جمع کثیری از علماء عامه روایت کرده به اندک اختلافی در لفظ در بعضی از آنها به این تعبیر است:

«ما رایت احدا قطّ اصدق من فاطمة غیر ابیها».(34)

 


(34) حاکم نیشابوری در مستدرک، حافظ ابونعیم در کتاب حلیة الاولیاء، علّامه خوارزمی در کتاب مقتل الحسین، علّامه محب الدین طبری در کتاب ذخائر العقبی، علامه شیخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام و در کتاب اسماء الرجال و در کتاب تلخیص المستدرک، علامه جمال الدین محمد بن یوسف زرندی حنفی در کتاب نظم دررالسمطین، علامه هیتمی در کتاب مجمع الزوائد، علامه خطیب تبریزی در کتاب اکمال الرجال، علامه مجدالدین بن اثیر جزری در کتاب المختار فی مناقب الاخیار و علامه باکثیر الحضرمی در کتاب وسیلة المآل این روایت را نقل نموده اند.


مهمترین مناظره فاطمه زهرا علیها السلام مناظره ای سیاسی بود که جنبه اقتصادی نیز داشت. این بحث بین آن حضرت و خلیفه اول و دوم بود. در ظاهر این مناظرات به مسائل مالی بر می گردد ولی در واقع مسائل خلافت و رهبری مسلمین مد نظر بود چرا که جز علاقه و انس با خدا در دلش نبود و مسائل دنیوی هیچگاه برای آن حضرت نگرانی ایجاد نکرد.

فاطمه علیها السلام به دنبال ارث پدر آمد، ولی خلیفه اول جواب داد: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: ما پیامبران ارث باقی نمی گذاریم آنچه از ما باقی بماند صدقه است، یا در اختیار حاکم همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خلیفه اول غضب کرد و تا آخر عمر با او صحبت نکرد و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شش ماه زنده بود. (67)

جوابهایی که از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خلیفه اول به دست می آید چنین به نظر می رسد: اول: در بحث فضایل آن حضرت گذشت که غضب فاطمه به معنی غضب رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این احادیث مقید به صورت خاصی نشده است. بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله غضبناک شد!!

دوم: به موجب احادیث وارده مقصود از اهل بیت و شأن نزول آیه تطهیر، حضرت زهرا علیها السلام معصوم از گناه بود، پس چگونه چیزی را خواست که مستحق آن نبود؟!

و سوم اینکه: بعد از این تقاضای حضرت زهرا علیها السلام خلیفه دوم اموال پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه را در اختیار علی علیه السلام و عباس قرار داد، ولی خیبر و فدک را نه. (68) اگر اموال پیامبران صدقه است و این حکم غیر قابل تغییر است او چگونه این عمل را انجام داد؟

علماء شیعه جوابهای مفصل از این حدیث داده اند از جمله شیخ مفید کتاب مستقلی در این مورد به نام «رسالة حول الحدیث نحن معاشر الانبیاء لانورث» تألیف نموده است.

جهت مطالعه تفصیلی بحث به قسمت فدک مراجعه نمایید.

 


(67) صحیح مسلم، ج 5، ص153؛ مسند احمد، ج 1، ص6 ؛ صحیح ابی داود، ج 2، ص23.

(68) مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص6.


ثعلبی (64) و زمخشری (65) و سیوطی (66) به نقل از ابی یعلی از جابر روایتی نقل کرده اند که مضمون این روایت به نقل ثعلبی چنین است: جابر می گوید:

رسول خدا چند روز را بدون آنکه غذایی خورده باشد، گذراند تا آنکه فشار گرسنگی بر ایشان سخت شد، پس (به دنبال غذا) به خانه های همسران خویش سرکشی کرد ولی چیزی نیافت، آنگاه سوی فاطمه آمد و فرمود: دخترکم! چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه ام.

او گفت: به خدا سوگند، نه، پدر و مادرم فدایت.

پس از رفتن رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همسایه فاطمه دو قرص نان و تکه ای گوشت برایش فرستاد. او نیز آنها را گرفت و در کاسه ای نهاد و رویش را پوشاند و گفت: «رسول خدا را بر خود و اطرافیانم ترجیح می دهم.»

این در حالی بود که همگی آنان محتاج یک وعده غذا بودند. حسن و حسین را سوی جدشان صلی اللَّه علیه و آله فرستاد و او بازگشت... فاطمه گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، خداوند چیزی به ما داد که برای شما کنار گذاشتم.

فرمود: آن را بیاور.

آن را آوردند و فاطمه پارچه را از روی کاسه برداشت. ناگهان دید ظرف پر از نان و گوشت است، با دیدن آن مبهوت گشت و دانست از برکت خدا است، پس حمد خدا نمود و درود بر پیامبر خدا فرستاد.

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دخترکم! این طعام از کجاست؟

گفت: از طرف خداوند است. او هر که را بخواهد بی حساب، روزی دهد.

رسول اکرم، حمد خدا نمود و فرمود: حمد و ستایش از آن خدایی است که تو را بسان بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد، به او نیز- هنگامی خداوند رزق نیکویش عطا می کرد- می گفتند: از کجا آمده است؟ و او می گفت: از ناحیه خداوند است، او هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.

آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سوی علی علیه السلام فرستاد. او آمد. رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و تمامی همسران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله از آن طعام خوردند تا سیر شدند و ظرف، چون اول، باقی مانده بود.

فاطمه گفت: از آن طعام به همه همسایگانم دادم و خداوند در آن خیر و برکت زیادی قرار داد. اصل آن دو قرص نان و تکه ای گوشت بود و باقی برکت خدا.

 


(64) قصص الانبیاء، ص 513.

(65) الکشاف، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.

(66) الدرالمنثور، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.


به همان مقدار که بودن در کنار پدر برای صدیقه کبری روح بخش بود، فراقش طاقت فرسا می نمود. دیدار پدر، نسیم بهاری بود که جسم و جان فاطمه را شادی می بخشید و فراقش باد سموم خزان.

هنگامی که بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختی در جریان بود، فاطمه علیها السلام با دلی رنجور در کنار بستر نشسته و با چشمانی اشک آلود چهره پدر را می نگریست. پیامبر در آن حال به فاطمه فرمود:

دخترم! ناراحتی من همین امروز است و بعد از این، راحت می شوم. چند لحظه بعد صدای مهربانش خاموش شد و کبوتر روحش به آشیانه ای که قدسیان برای او تزیین کرده بودند پر کشید. فاطمه علیها السلام که لبهای ساکت پدر را دید، با یک دنیا غم و اندوه به وسیله این جملات در فراق پدر نوحه سرایی کرد:

«ای پدر! دعوت حق را اجابت کردی و در بهشت برین جای گرفتی ما ارتحال تو را به جبرئیل تسلیت می گوییم.»

پس از آنکه بدن مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاک سپردند فاطمه زهرا رو به اَنس کرده و فرمود:

ای انس! چگونه راضی شدید خاک بر بدن مطهر رسول خدا بریزید. (69)

جهت مطالعه بیشتر در این زمینه به بخش اشعار حضرت زهرا سلام الله علیها مراجعه نمایید.

 


(69) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله ؛ صحیح نسائی، ج 1، ص 261 باب گریستن بر میت؛ سنن ابن ماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پیامبر صلی الله علیه و آله.


بخاری به نقل از عایشه می نویسد:

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در بیماری که به وفاتشان انجامید، فاطمه را نزد خود خواند و آهسته به او چیزی گفت که فاطمه گریست. دوباره او را خواند و آهسته به او چیزی گفت که فاطمه خندید. در این باره از فاطمه سؤال کردم.

گفت: آهسته به من فرمود: «در همین بیماری از دنیا خواهم رفت» و من گریستم و سپس فرمود که: من پیش از دیگر افراد خانواده اش به او محلق می شوم که من خندیدم. (70)

بخاری با سند دیگری نیز این روایت را با کمی اختلاف نقل می کند. (71) مسلم نیز آن را در کتاب خود آورده (72) است.

ترمذی به نقل از عایشه، ام المؤمنین، آورده است:

کسی را ندیدم که در زیّ و رفتار و منش نشست و برخاست به اندازه فاطمه، شبیه رسول خدا باشد. هرگاه نزد رسول خدا می آمد، حضرتش از جای برخاسته سوی او می رفت، می بوسیدش و در جای خود می نشاندش و هرگاه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر او وارد می شد، فاطمه از جا برخاسته، بر او بوسه می زد و در جای خود قرارش می داد. چون پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیمار شد، فاطمه به خدمتش رسید و رویش افتاد و او را بوسید، آنگاه سر برداشت و گریست و دوباره رویش افتاد، پس سر برداشت و خندید.

گفتم: اگر تا به حال گمان می کردم فاطمه عاقلترین زنان ماست، اکنون دانستم او همچون دیگران است. وقتی رسول خدا رحلت کرد به او گفتم: چه باعث شد بار اول که خود را روی حضرتش قرار دادی و سر برداشتی، گریه کنی و بار دوم بخندی؟

گفت: (بار اول) مرا خبر داد که این بیماری منجر به وفاتش می شود پس گریستم، سپس خبرم داد که زودتر از سایر افراد خانواده اش به او می پیوندم. هنگام شنیدن این خبر بود که خندیدم. (73)

حاکم (74) نیز این حدیث را نقل کرده و می گوید واجد شرائطی است که مسلم و بخاری برای حدیث صحیح قائلند. بخاری (75) نیز، این روایت را با کمی اختلاف نقل می کند.

ابو نعیم به نقل از ابن عباس می نویسد: رسول خدا به فاطمه فرمود:

تو پیش از همه افراد خانواده ام به من محلق می شوی. (76)

بخاری و مسلم از فاطمه علیها السلام نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«ان جبریل کان یعارضنی القرآن کلّ سنة مرة و انه عارضنی العام مرّتین، ولا اراه الا حضر اجلی، فانک اول اهل بیتی لحاقا بی فاتقی الله واصبری، فانه نعم السلف انا لک» (77)

جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می نمود، و امسال دو مرتبه عرضه نمود، و این از آن جهت می باشد که اجل من نزدیک گردیده، و تو از اهل بیت من اولین کسی می باشی که بر من ملحق خواهی گشت، پس ای دخترم به خداوند توسل نما و صبر پیشه کن، همانا خداوند بهترین پناه تو می باشد.

محب طبری به نقل از مادر امام باقر علیه السلام روایت می کند که: فاطمه علیهاالسلام به اسماء دختر عمیس گفت:

من از اینکه (فقط) پارچه ای روی جسد زن می اندازند تا او را بپوشانند، بدم می آید.

اسماء گفت: ای دختر رسول خدا! اجازه دهید آنچه را در سرزمین حبشه دیده ام نشانت دهم.

آنگاه چند چوب نرم آورد و آن را خم کرد و پارچه ای رویش انداخت. فاطمه علیهاالسلام فرمود:

چقدر خوب و زیباست. با آن، جنازه زن از مرد تشخیص داده نمی شود. پس هرگاه از دنیا رفتم، تو و علی علیه السلام غسلم دهید و کس دیگری نباشد.

وقتی از دنیا رفت، عایشه آمد و خواست وارد شود. اسماء گفت: داخل مشو. عایشه نزد ابی بکر گلایه کرد و گفت این خثعمیه (یعنی اسماء) نمیگذارد من در غسل دادن فاطمه شرکت کنم و هودجی چون هودج عروس برای دختر رسول خدا درست کرده است!

پس ابوبکر آمد و کنار در ایستاد و گفت:

اسماء، چرا از شرکت همسران رسول خدا در غسل دادن دختر رسول خدا مانع می شوی و چرا چیزی مانند هودج عروس برای او ساخته ای؟

اسماء گفت: فاطمه خود از من خواست که نگذارم کسی بر او وارد شود. چیزی را هم که ساخته ام، نمونه اش را برایش ساخته بودم و او خواست چنین چیزی برایش بسازم.

ابوبکر گفت: همان که فاطمه دستور داده، بکن.

آنگاه ابوبکر بازگشت، و علی و اسماء فاطمه را غسل دادند. (78)

محب طبری نوشته است که این روایت را ابوعمر نقل کرده، دولابی نیز با اختصار آن را آورده و نوشته است:

فاطمه چون تابوت را دید تبسم کرد، او (پس از فوت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله) جز در آن روز، تبسم نکرده بود.

بیهقی (79) نیز این روایت را نقل می کند.

احمد بن حنبل (80) از ام سلمی نقل می کند که:

فاطمه بیمار بود، همان بیماری که به مرگش انجامید، و من از او مراقبت می کردم. روزی که حال او بهتر بود و علی علیه السلام بخاطر کارهایی که داشت از خانه بیرون رفته بود، به من گفت: برایم آب بیاور.

آب را آوردم و او به بهترین وجه خود را شست.

آنگاه گفت: لباس تازه ام را بیاور.

لباس را آوردم و او پوشید و گفت: زیرانداز مرا وسط اتاق پهن کن.

آنچه را گفت، انجام دادم و او رو به قبله، دستهایش را زیر گونه اش قرار داد و به پهلو خوابید و گفت:

اجل من رسیده است و من خود را پاکیزه کرده ام، پس نباید مرا کسی برهنه کند.

(این را گفت) و از دنیا رفت. بدنبال آن علی علیه السلام آمد و من جریان را به او گفتم.

محب طبری (81) نیز این حدیث را به نقل از احمد در المناقب و دولابی از ام سلمه روایت می کند. ابن اثیر (82) نیز آن را از ام سلمی نقل می کند.

در صحاح از رحلت فاطمه زهرا علیها السلام و کیفیت آن، سخنی به میان نیامده است و فقط به ذکر این مطلب بسنده کرده اند که آن حضرت شش ماه بیشتر بعد از پدر در قید حیات نبود.

مطلبی که در این مورد شایان ذکر است، سخن احمد بن حنبل است که از اطلاع فاطمه علیها السلام از زمان رحلت خویش خبر می دهد.

ام سلمه می گوید: در آخرین بیماری فاطمه علیها السلام که در پی آن، دار فانی را وداع گفت، من پرستاری آن حضرت را بر عهده داشتم. در یکی از روزها که علی علیه السلام خارج از منزل بود و فاطمه علیها السلام نیز مثل روزهای قبل در بستر بیماری بود به من فرمود: آب حاضر کن. آنگاه غسل کرد، چنان غسلی که مانند آن را ندیده بودم.

سپس به کنیز خود فرمود: لباسهای نو مرا بیاور. جامه ها را پوشید. و بعد دستور داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن کنید. رختخواب که مهیا شد به پهلو و رو به قبله خوابید و دست مبارکش را زیر گونه مبارکش نهاد و فرمود:

اینک لحظه وداع رسیده و من به ملاقات پروردگار می روم. بدنم پاکیزه است و غسل کردم و نیازی به غسل ندارم بنابراین بدن مرا برای غسل عریان نکنید. این جملات را بر زبان آورد و در همین لحظه جان را تسلیم معبود کرد. (83)

 


(70) صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب: علامات النبوة فی الاسلام.

(71) صحیح بخاری، باب: مرض النبی صلی اللَّه علیه و آله.

(72) صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه علیهاالسلام.

(73) صحیح الترمذی، ج 2، ص 319.

(74) مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 272.

(75) الادب المفرد، باب: قیام الرجل لاخیه.

(76) حلیة الاولیاء، ج 2، ص 40.

(77) کنز العمال، ج 13، ص677 - 678.

(78) ذخائرالعقبی، ص 53.

(79) سنن بیهقی، ج 4، ص 34.

(80) مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 461.

(81) ذخائرالعقبی، ص 53.

(82) اسدالغابة، ج 5، ص 590.

(83) مسند احمد بن حنبل، ج6، ص 461 ؛ ذخائر العقبی، ص53 ؛ اسد الغابه، ج 5، ص 590.


حاکم از ابی هریره نقل می کند که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:

انبیاء روز قیامت سوار بر مرکب مبعوث می شوند تا با مؤمنین قوم خود در محشر ملاقات کنند. صالح سوار بر ناقه اش- مبعوث می شود و من نیز سوار بر براق مبعوث می شوم، که با هر قدم تا نهایت دیدش را طی می کند و فاطمه پیشاپیش من خواهد بود. (84)

حاکم می نویسد: سند این حدیث طبق نظر مسلم، صحیح است.

متقی هندی به نقل از طبرانی و ابوالشیخ و ابن عساکر، از ابوهریره روایت می کند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:

انبیاء روز قیامت سوار بر مرکب مبعوث می شوند و صالح سوار بر ناقه خود مبعوث می شود تا با مؤمنین اصحابش در محشر ملاقات کند. فاطمه و حسن و حسین سوار بر دو شتر از شترهای بهشت و علی بن ابی طالب سوار بر شتر من و من سوار بر «براق» مبعوث می شویم. بلال (نیز) سوار بر شتر خود مبعوث می شود و اذان می گوید. (85)

حاکم از علی علیه السلام- با سندی که نزد مسلم و بخاری صحیح است- نقل می کند: شنیدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله می فرمود:

روز قیامت منادی از پشت پرده ندا می کند: ای اهل محشر! چشمان خود را از فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله بپوشانید تا عبور کند. (86)

این حدیث را با سند دیگری نیز نقل می کند که در آن اضافه شده:

پس فاطمه عبور می کند در حالی که دو ملافه سبز بر تن دارد. (87)

او سند این حدیث را صحیح می داند. این روایت را ابن اثیر، هیثمی به نقل از طبرانی و همچنین محب طبری نقل کرده اند. (88)

خطیب بغدادی با دو سند از عایشه نقل می کند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:

روز قیامت منادی ندا می کند: ای مردم! سرهای خود را به زیر اندازید تا فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله عبور کند. (89)

محمد طبری (90) نیز به نقل از ابن بشران این حدیث را آورده است.

متقی هندی به نقل از ابوبکر در کتاب الغیلانیات، از ابی ایوب روایت می کند: رسول خدا فرمود:

روز قیامت منادی از درون عرش ندا می دهد: ای اهل محشر! سرهای خود را پائین افکنید و چشمهایتان را بپوشانید تا فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله بر صراط عبور کند. پس فاطمه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین چون برق عبور می کند. (91)

متقی با دو سند دیگر نیز این روایت را با کمی اختلاف از ابی بکر نقل کرده، ابن حجر (92) نیز از ابوبکر و محب طبری (93) از ابن سعد محمد بن علی بن عمر نقاش این روایت را نقل کرده اند.

حاکم در مستدرک روایت نموده که پیامبر فرمود: وقتی که روز قیامت برپا گردد منادی از پس پرده غیب صدا می زند، که اهل محشر چشم های خود را روی هم بگذارید زیرا فاطمه دختر پیامبر در حال عبور می باشد. (94)

در تعدادی از روایات صحاح، فاطمه زهرا علیها السلام در سلسله اسناد واقع شده و روایتی را از پدر بزرگوارش نقل می کند اما تعداد این روایات زیاد نیست در این جا به ذکر دو روایت اشاره می کنیم:

فاطمه زهرا علیها السلام می فرماید: روش پیامبر بر این بود که وقتی داخل مسجد می شد می فرمود:

«بسم الله و السلام علی رسول الله اللهم اغفرلی ذنوبی وافتح لی ابواب رحمتک».

و هر گاه خارج می شد می فرمود:

«بسم الله و السلام علی رسول الله اللهم اغفرلی ذنوبی وافتح لی ابواب فضلک». (95)

فاطمه زهرا علیها السلام می فرماید: پدرم به من تعلیم داد و فرمود: صبح که از خواب بلند می شوی بگو:

«سبحان الله و بحمده لا قوة الا بالله ما شاء الله کان و ما لم یشا لم یکن».

کسی که این دعا را بخواند تا شب در امان است و کسی که شب بخواند تا صبح در امان است. (96)


(84) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 152.

(85) کنزالعمال، ج 6، ص 193.

(86) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 153.

(87) مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 161.

(88) اسدالغابة، ج 5، ص 523؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 212؛ ذخائرالعقبی، ص 48.

(89) تاریخ بغداد، ج 8 ، ص 141.

(90) ذخائرالعقبی، ص 48.

(91) کنزالعمال، ج 6، ص 218.

(92) الصواعق المحرقة، ص 113.

(93) ذخائرالعقبی، ص 48.

(94) المستدرک، ج3، ص153.

(95) سنن ابن ماجه، کتاب 5، مساجد و جماعات، ح 1؛ مسند احمد، ح 25212 ؛ صحیح ترمذی، ح289.

(96) صحیح ابن داود، ح4413.

احمد بن محمد بن حنبل شیبانی در مسند خود و طبرانی و دیگران از انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود: «خیر نساء العالمین اربع؛ مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله».

ترمذی در صحیح خود میگوید که حضرت أمیرالمؤمنین فرمود: «خیر نسائها مریم و خیر نسائها خدیجة».

حاکم نیشابوری در مستدرک و طبرانی در معجم و احمد حنبل در مسند و ابن عبدالبر در جلد دوم استیعاب و دیگران از رسول خدا حدیث کرده اند که فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت

خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم».

و نیز حاکم روایت کند از عایشه که رسول خدا فرمود: «سیدات اهل الجنة اربع مریم و فاطمة و آسیة و خدیجة».

و نیز حاکم روایت کند از حذیفه یمانی که رسول خدا فرمود: «خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان بالله و بمحمد صلی الله علیه و آله».

بخاری در صحیح خود از عایشه روایت کند که خواهر خدیجه اذن خواست بر حضرت رسول وارد شود. رسول خدا چون نام خدیجه بشنید خرسند شد. من گفتم: چقدر او را یاد می کنی و حال آنکه

پیرزنی از زنهای حمراء الصدقین بوده که وفات کرده. خداوند بهتر از خدیجه به تو داده. پس آن بزرگوار برآشفت و فرمود: و الله بهتر از خدیجه روزی من نشده است. ایمان آورد به من آن وقتی که

مردم مرا تکذیب می کردند و مالش را انفاق کرد در وقتی که مردم خودداری می ورزیدند «و کانت من احسن النساء جمالا و اکملهن عقلا و اتمهن رأیا و اکثرهن عفة و دینا و حیاء و مروة و مالا».


احمد بن محمد بن حنبل شیبانی در مسند خود و طبرانی و دیگران از انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود: «خیر نساء العالمین اربع؛ مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله».

ترمذی در صحیح خود میگوید که حضرت أمیرالمؤمنین فرمود: «خیر نسائها مریم و خیر نسائها خدیجة».

حاکم نیشابوری در مستدرک و طبرانی در معجم و احمد حنبل در مسند و ابن عبدالبر در جلد دوم استیعاب و دیگران از رسول خدا حدیث کرده اند که فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت

خویلد و فاطمة بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم».

و نیز حاکم روایت کند از عایشه که رسول خدا فرمود: «سیدات اهل الجنة اربع مریم و فاطمة و آسیة و خدیجة».

و نیز حاکم روایت کند از حذیفه یمانی که رسول خدا فرمود: «خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان بالله و بمحمد صلی الله علیه و آله».

بخاری در صحیح خود از عایشه روایت کند که خواهر خدیجه اذن خواست بر حضرت رسول وارد شود. رسول خدا چون نام خدیجه بشنید خرسند شد. من گفتم: چقدر او را یاد می کنی و حال آنکه

پیرزنی از زنهای حمراء الصدقین بوده که وفات کرده. خداوند بهتر از خدیجه به تو داده. پس آن بزرگوار برآشفت و فرمود: و الله بهتر از خدیجه روزی من نشده است. ایمان آورد به من آن وقتی که

مردم مرا تکذیب می کردند و مالش را انفاق کرد در وقتی که مردم خودداری می ورزیدند «و کانت من احسن النساء جمالا و اکملهن عقلا و اتمهن رأیا و اکثرهن عفة و دینا و حیاء و مروة و مالا».




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم