بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

از سخنان اهل بیت عصمت و طهارت استفاده می شود که مصحف فاطمه بعد از رحلت رسول خدا که فاطمه زهرا علیها السلام به شدت محزون بود، (در طول هفتاد و پنج روز مدت زندگی آن حضرت بعد از پدرش)، نازل شده است.

در حدیثی از امام جعفر صادق می خوانیم:

«ان اللَّه تعالی لما قبض نبیه صلی اللَّه علیه و آله دخل علی فاطمة علیها السلام من وفاته من الحزن ما لایعلمه الا اللَّه عزوجل فارسل الیه ملکاً یسلی غمها و یحدثها فشکت ذلک الی امیرالمومنین علیه السلام فقال علیه السلام: اذا احسست بذلک و سمعت الصوت قولی لی فاعلمته بذلک فجعل امیرالمومنین یکتب کلما سمع حتی اثبت من ذلک مصحفا...» (20)

خداوند چون رسول خدا را قبض روح کرد، فاطمه زهرا از این جهت به شدت محزون گشت که جز خدا کسی از درد دل او خبر نداشت. لذا ملکی را به سوی او فرستاد، تا وی را تسلیت گفته و با او گفتگو کند.

فاطمه علیها السلام این موضوع را به اطلاع علی علیه السلام رسانید، آن حضرت فرمود: هرگاه چنین احساس کردی مرا با خبر کن. بدین صورت فاطمه علی علیه السلام را از آمدن ملک با خبر می ساخت، و علی علیه السلام گفتگوها را می نوشت. از این طریق مصحف فاطمه به وجود آمد.

از این احادیث استفاده می کنیم که مصحف فاطمه در طول هفتاد و پنج روز زندگی مصیبت بار فاطمه بعد از رحلت پدر بزرگوارش به تدریج نازل شده و امیرالمومنین آن را نوشته و به نام مصحف فاطمه علیها السلام نامگذاری گردیده و آن کتاب جزو ودایع امامت، هم اکنون در محضر امام زمان عجل اللَّه تعالی فرجه می باشد.

 


(20) کافی، ج 1، ص 240، ح 2؛ بحار الانوار، ج 26، ص 44، ح 77 ؛ ج 43، ص 80، ح 68؛ بصائر الدرجات، ص157، ح 18.

مصحف فاطمه علیها السلام شامل اخبار و اطلاعاتی درباره آینده جهان تا روز قیامت، سرنوشت فرزندان و ذراری آن حضرت، ستمگری و انواع جنایات خلفای جور و بیداد پادشاهان و از این قبیل علوم و اخبار می باشد، این کتاب که از نظر حجم سه برابر قرآن است، ولی چیزی درباره قرآن و یا احکام و حلال و حرام ندارد، بلکه آینده تاریخ را تا روز رستاخیز ترسیم کرده است، که اینک چند حدیث در این زمینه نقل می کنیم:

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام در مورد مصحف فاطمه علیها السلام سؤال نمود، آن حضرت در جواب فرمودند:

«مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات واللَّه ما فیه من قرآنکم حرف واحد»؛ (15)

مصحف فاطمه علیها السلام سه برابر این قرآن موجود است، ولکن در یک حرف نیز مشابهت ندارند.

شبیه این حدیث را از امام کاظم علیه السلام داریم که می فرمایند:

«مصحف فاطمه در نزد من است، ولی چیزی از احکام قرآن در آن نیست.» (16)

و از حماد بن عثمان آمده است که روزی امام صادق علیه السلام فرمودند:

در سنه یکصد و بیست و هشت، زنادقه خروج می کنند و این جریان را از مصحف فاطمه علیها السلام نقل می کنم. حماد پرسید: مصحف فاطمه علیها السلام چیست؟

حضرت فرمودند:

«... لیس فیه شی من الحلال و الحرام ولکن فیه علم مایکون» ؛ (17)

در مصحف فاطمه علیها السلام چیزی از حلال و حرام نیست، ولی حوادث و اتفاقات روزگار در آن آمده است.

و در حدیث دیگری همین امام بزرگوار از علوم غیبی و آنچه خداوند در اختیارشان گذاشته خبر می کند و از کتابهای آسمانی که مخصوص ائمه است ذکری به میان می آورد، آنگاه در مورد مصحف فاطمه چنین می گویند:

«و اما مصحف فاطمه علیها السلام ففیه مایکون من حادث و اسماء من یملک الی ان تقوم الساعة». (18)

مصحف فاطمه علیها السلام کتابی است که تمام حوادث و اخبار غیبی و جریاناتی را که پادشاهان تا روز قیامت انجام می دهند آمده است.

و بالاخره ابوعبیده می گوید: برخی از اصحاب شیعه از امام صادق علیه السلام در مورد کتابهای جامعه، جفر و مصحف فاطمه پرسیدند، حضرت فرمودند: مصحف فاطمه علیها السلام این است که ملکی پیوسته در حضور فاطمه علیها السلام بود و او را در عزای پدر تسلی می داد و از آینده جهان و سرنوشت فرزندانش خبر می کرد، این کتاب را مصحف فاطمه گویند. (19)

از مجموع این احادیث نتیجه می گیریم که مصحف فاطمه علیها السلام کتابی است که از جانب خدا به وسیله ملک و پیک وحی به فاطمه علیها السلام القا شده و امیرالمومنین علیه السلام آن را نوشته و محتوایش در مورد اخبار غیبی و سرنوشت فرزندان فاطمه و اتفاقاتی است که پادشاهان و اُمرا در دنیا انجام می دهند و در این کتاب مسائل احکامی و حرام و حلال نیامده و این کتاب چنان پرحجم است که سه برابر قرآن مجید می باشد.

 


(15) اصول کافی، ج 1، ص 239، ح 1؛ بصائر الدرجات، ص 152، ح 3.

(16) بصائر الدرجات، ص 154، ح 8 «عندی مصحف فاطمه لیس فیه شی من القرآن.»

(17) کافی، ج 1، ص 240، ح 2؛ بحارالانوار، ج 26، ص 44، ح 77؛ بصائر الدرجات، ص 157، ح 18.

(18) بحارالانوار، ج 26، ص 18، ح 1.

(19) کافی، ج 1، ص 241، ح 5؛ بصائر الدرجات، ص 154، ح 6 «و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمه.»

ابوبصیر می گوید: از امام محمد باقر علیه السلام در مورد مصحف پرسیدم،

فرمود: مطالبی است که پس از درگذشت پدرش، حضرت رسول بر ایشان نازل شد.

گفتم: آیا از قرآن چیزی در آن هست؟

فرمود: چیزی از قرآن در آن نیست.

عرض کردم: آن را برایم وصف فرمایید!

فرمود: آن دارای دو جلد از جنس زبرجد قرمز است و به اندازه طول و عرض یک برگ می باشد. عرض کردم: ورقه و برگ آن از چیست؟

فرمود: از در سفید که با گفتن کلمه کن به وجود آمده است.

عرض کردم: چه چیزی در آن نوشته شده است؟

فرمود: اخبار آنچه تا به حال بوده است و آنچه که تا روز قیامت خواهد بود و اخبار هر یک از آسمانها و تعداد فرشتگان هر یک از آنها، نام های فرستادگان خدا از انبیای مرسل و غیر مرسل و اقوامی که اینان بر آنها مبعوث شده اند. اسامی مخالفان و گروندگان به آنها، اسامی تمام مؤ منان و کافران از آغاز تا پایان آفرینش، نام های هر شهر و آمار کافران... اسامی همه آفریدگان و مدت عمر آنها، تعداد کسانی که وارد بهشت می شوند، تعداد جهنمیان و نام های هر یک از آن دو گروه و نیز علم قرآن به همان گونه که نازل شده و همچنین علم تورات و انجیل و زبور به همان ترتیب نزول و تعداد درختان و سنگریزه های هر شهر و دیار نیز وجود دارد.

حضرت باقر علیه السلام فرمود: خداوند این مصحف را توسط جبرائیل، میکائیل و اسرافیل نزد آن حضرت فرستاد. این نزول در ثلث دوم شب جمعه در هنگامی که حضرت در محراب خود به نماز ایستاده بود واقع شد. فرشتگان پس از اتمام نماز حضرت به او سلام کردند و گفتند: خداوند به تو سلام می رساند و سپس مصحف را در دامان آن حضرت گذاشتند، حضرت فرمود: سلام مخصوص خداوند و از سوی او و به سوی اوست و بر شما ای فرشتگان خدا سلام و سلامتی باد. آنگاه فرشتگان به آسمان رفتند، حضرت پس از نماز صبح تا سر ظهر مشغول خواندن و مطالعه آن بود تا اینکه به آخرش رسید.

راوی می گوید: عرض کردم: فدایتان شوم، پس از آن حضرت، این مصحف به چه کسی منتقل شد؟ فرمود: آن را به علی علیه السلام داد و پس از شهادت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام و بعد به امام حسین علیه السلام و بعد نزد اهلش باقی می ماند تا اینکه به صاحب این امر واگذار کند. عرض کردم: این علم بسیار زیاد است!!

فرمود: ای ابا محمد! آنچه را که من به تو گفتم، دو برگ اول آن بود و مطالب پس از ورقه دوم را برای تو نگفتم و حتی یک حرف از آن را هم بازگو نکردم. (12)

روایات بسیار دیگری نیز وارد شده که مصحف فاطمه علیها السلام در نزد امامان معصوم علیهم السلام است؛ از جمله در کتاب بصائر الدّرجات نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمود: «فاطمه علیها السلام مصحفی را به یادگار گذاشت، آن مصحف، قرآن نیست، ولی سخنی از سخن خدا است که خدا بر فاطمه علیها السلام نازل کرده، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را املاء نموده و به خطّ علی علیه السلام است»

ابوبصیر می گوید، به حضرت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت گردم، از شما سؤالی دارم، آیا در اینجا کسی (نامحرمی) هست که سخن مرا بشنود؟

امام صادق علیه السلام پرده ای را که در میان آنجا و اتاق دیگر بود، بالا زد و در آنجا سرکشید، سپس فرمود: ای ابامحمّد! هر چه می خواهی بپرس.

عرض کردم قربانت گردم، شیعیان حدیث می کنند که پیغمبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام بابی از علم آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده می شد و عرض کردم به خدا که علم کامل و حقیقی این است.

امام صادق علیه السلام ساعتی تأمّل کرد و سپس فرمود: آن علم است، ولی علم کامل نیست، آنگاه فرمود: ای ابامحمّد! همانا «جامعه» نزد ما است، امّا مردم چه می دانند «جامعه» چیست؟

در پاسخ فرمود: «طوماری است به طول هفتاد ذراع. رسول خدا صلی الله علیه و آله با املاء زبانی آن حضرت و دست خط علی علیه السلام، تمام حلال و حرام و همه نیازهای دینی مردم، حتّی جریمه خراش، در آن موجود است، سپس با دست به بدن من زد و فرمود: ای ابامحمّد! به من اجازه می دهی؟ عرض کردم: من از شما هستم، هر چه خواهی انجام بده. آنگاه با دست مبارک مرا نیشگون گرفت و فرمود: حتی جریمه نیشگون در «جامعه» هست، این را فرمود در حالی که خشمگین به نظر می رسید.

من عرض کردم: به خدا که علم کامل این است.

فرمود: «این علم است ولی باز هم کامل نیست» و پس از ساعتی سکوت فرمود: همانا «جَفْر» در نزد ما است، مردم چه می دانند «جَفْر» چیست؟

پرسیدم: جَفْر چیست؟

فرمود: مخزنی است از چرم که علم پیامبران و اوصیاء و دانشمندان گذشته بنی اسرائیل، در آن وجود دارد.

عرض کردم: همانا علم کامل این است. فرمود: این علم است ولی علم کامل نیست، و باز پس از ساعتی سکوت فرمود:

«وَ اِنَّ عِنْدَنا لَمُصْحَف فاطِمَة علیهاالسَّلام»؛

همانا مصحف فاطمه علیها السلام در نزد ما است. مردم چه می دانند که مصحف فاطمه علیها السلام چیست؟!

پرسیدم: مصحف فاطمه علیها السلام چیست؟

فرمود: مصحفی است سه برابر قرآنی که در دست شما است، به خدا حتّی یک حرف قرآن شما هم در آن نیست. (13)

عرض کردم: علم کامل این است، فرمود: این هم علم است ولی علم کامل نیست، و پس از ساعتی سکوت فرمود: «علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد ماست»

عرض کردم: به خدا علم کامل همین است.

فرمود: این هم علم است ولی علم کامل نیست.

پرسیدم: پس علم کامل چیست؟

فرمود: علمی است که در هر شب و هر روز، راجع به موضوعی پس از موضوع دیگر، و چیزی پس از چیز دیگر، تا روز قیامت پدید می آید. (14)

 


(12) دلائل الامامة، ص 27- 28.

(13) یعنی مطالب ظاهری که از ظاهر قرآن می فهمیم در آن نیست، بلکه از نظر معانی و تأویلات قرآن که ما آن را می فهمیم، شرحی بر قرآن است (شرح بیشتر در کتاب اعیان الشیعه، ج 1، ص 97).

(14) بصائر الدرجات، ص 151؛ کافی، ج 1، ص 239.

یکی از مهمترین نشانه های کمال یک انسان در دنیا، دست یافتن او به منابع غنی و لایزال علم الهی از طریق الهام، حدیث و وحی است.

در فرهنگ قرآن خداوند متعال امدادهای علمی خود را به وسیله وحی با انواع گوناگون آن مختصّ بر بندگان خاص خود؛ انبیاء، اولیاء، صدیقین و مؤمنین حقیقی می داند و تصریح می کند که این گونه بندگان را تحت شعاع وحی تربیت نموده و گروهی از آنان را به عنوان انبیاء به سمت هدایتگری و پیام رسانی به صحنه اجتماع مأمور می سازد.

به عبارت دیگر وحی الهی در قرآن به دو قسم قابل تقسیم است: وحی تشریعی و وحی انبایی.(1)

حضرت آیت الله جوادی آملی در توضیح این دو قسم وحی می گوید:

«وحی دو گونه است: 1- وحی انبایی 2- وحی تشریعی.

پیامبر کسی است که نه تنها فرشتگان را در مسائل جهان بینی و معارف و مانند آن می بیند و سخنان آنها را می شنود و...، بلکه در مسائل تشریعی نیز ره آورد وحی را تلقی می کند. شریعت را بوسیله فرشته ها دریافت می کند و مسئولیت رهبری جامعه را به عهده می گیرد و احکام مولوی (2) را فرا گرفته و به مردم ابلاغ می کند. اینگونه نیست که هر کس وحی دریافت کرد پیغمبر باشد. گرچه پیغمبر کسی است که وحی بر او نازل می شود اما چنین نیست که هر کس به او وحیی رسید، پیامبر باشد، چون وحی گاهی انبایی است و گاهی نبوت تشریعی.»

قرآن کریم مسئله نبوت تشریعی را به صورت رسالت بیان می کند، چون یک کار اجرایی است و حشر با مردم را به همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسائل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را به عهده دارد، این نوع نبوت را در اختیار مردها قرار می دهد و در سوره یوسف و در سوره نحل می فرماید:

«و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی الیهم فاسئلوا اهل الذکر إن کنتم لاتعلمون»؛ (3)

رسالت یک کار اجرایی است و ما قبل از تو ای پیامبر هیچ کس را جز مرد به عنوان رسول نفرستادیم و فقط به مردها وظیفه رسالت دادیم.

پس رسالت یعنی رهبری جامعه، یعنی تشریع و نبوت تشریعی، بیان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح، و مانند آن، یک نبوت و رسالت خاصی است که چون مقام اجرایی است به عهده مردها گذاشته شده است ولی نبوت انبایی بدین مفهوم است که فردی از طریق وحی مطلع می شود که در جهان چه می گذرد و آینده آن چیست؟ آینده خودش را ببیند و از آینده دیگران نیز باخبر شود، و این نوع از نبوت به ولایت بر می گردد، نه نبوت تشریعی و رسالت اجرایی. اگرچه این نوع از نبوت، پشتوانه هرگونه رسالت و نبوت تشریعی است، اما اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند. (4)

از داستان حضرت مریم و مانند آن نیز چنین استفاده می گردد که ظهور کرامات و خوارق عادت برای صالحانی که از پیامبران نمی باشند، ممکن است. (5)

پس از ذکر این مقدمه و نقل شواهد قرآنی با توجه به اسناد تاریخی و روایات متعدد ثابت می شود از جمله اولیاء بزرگ الهی که شایستگی ارتباط علمی و گرفتن فیض الهی را از طریق وحی به واسطه جبرئیل داشته حضرت صدیقه زهرا علیها السلام می باشد.

در این زمینه به نقل دو روایت و سپس به بیانی از حضرت امام خمینی رحمة الله کفایت می کنیم.

محمد بن ابوبکر می گوید: وقتی آیه و ما ارسلنا... نازل شد، من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبر نیز سخن می گویند؟

امام علیه السلام فرمودند: حضرت مریم علیها السلام پیامبر نبود ولی محدَّثه بود؛ یعنی فرشتگان با او سخن می گفتند. مادر موسی نیز محدثه بود؛ ولی پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیه السلام محدثه بود؛ اما پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه زهرا علیها السلام ملائکه را می دید و از آنها حدیث می شنید؛ اما پیامبر نبود. (6)

قال الامام الصادق علیه السلام:

إِنَّما سُمِّیَت فاطِمةُ «علیها السلام» مُحَدَّثَةً لِأَنَّ المَلائِکَةَ کانَتْ تَهبِطُ مِنَ السماء فَتُنادِیها کَما تُنادِی مَرْیَمَ بنتَ عمرانَ فتَقُول: یا فاطمةُ! اللَّهُ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ العالَمِینَ، یا فاطمةُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعینَ، فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَها... (7)

همانا فاطمه علیها السلام محدثه نام نهاده شد زیرا فرشتگان پیوسته از آسمان فرود می آمدند و همان گونه که مریم دختر عمران را ندا می دادند، او را (نیز) ندا می دادند و می گفتند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و بر زنان جهان برتری داد، ای فاطمه! پروردگارت را فرمانبردار باش و به سجده رو و با رکوع کنندگان رکوع نما، پس فاطمه علیها السلام با آنان حدیث و سخن می گفت و آنان با او.

حضرت امام خمینی رحمة الله نیز در این زمینه بیاناتی دارند:

یک روایت در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق علیه السلام می فرماید: فاطمه علیها السلام بعد از پدرش 75 روز زنده و در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت، و جبریل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد.... (8)

ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است، یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است، و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای عظام درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل آتیه ای که واقع می شده را ذکر کرده است؛ و آنچه که به ذریه او می رسیده در آتیه ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است. (9)

مسأله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسأله ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است... این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم و انبیای درجه اول بوده است، مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است، حتی درباره ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد... (10)

فقط برای حضرت زهرا علیها السلام است که دیده ام جبرئیل بطور مکرر در این 75 روز وارد می شده و مسائل آتیه ای که بر ذریه او خواهد گذشت می گفته و حضرت امیر هم ثبت می کرده است و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است در عهد ذریه پاک او حضرت صاحب علیه السلام از جمله مسائل ایران، ما نمی دانیم، ممکن است. (11)

 


(1) نبوّت انبایی، یا تعریفی؛ یا اخباری، یا مقامی؛ یا وحی غیر مصطلح.نبوّت تشریعی که مخصوص رسول خداست با رفتن حضرت محمد صلّی الله علیه و آله تمام شده است. نبوّت انبایی که تا قیامت ادامه دارد وقف خاص کسی نیست، و مکاشفات از این گروه است.

(2) احکام مولوی شارع مقدس، آن دسته از احکامی هستند که مورد اشاره وی قرار گرفته و عمل به آنها یا ترک آنها، حسب مورد واجب تلقی می گردند و طبیعی است که رفتار و عمل بر خلاف آنها مستوجب مجازات دنیوی توسط حکومت اسلامی و البته مجازات اخروی می باشد. لذا مولوی از آمرانه بودن این احکام و عدم امکان تراضی و توافق خصوصی اشخاص بر خلاف آنها نشات می گیرد.

(3) سوره نحل، آیه 43.

(4) زن در آئینه جمال و جلال، ص 144.

(5) کشف المراد، ص 475؛ نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، ص 96.

(6) بحار الانوار، ج 43، ص 79.

(7) بحار الانوار، ج 43، ص 78؛ علل الشرایع، ج 1، ص 182.

(8) صحیفه نور، ج 19، ص 278.

(9) صحیفه نور، ج 19، ص 278.

(10) صحیفه نور، ج 19، ص 278.

(11) صحیفه نور، ج 19، ص 279.

پس از ارتحال رسول صلی الله علیه و آله و کودتای سقیفه، آن گاه که بعضی از کودتاگران به همراه جماعتی از مردم فریب خورده، برای بیعت گرفتن از حضرت علی علیه السلام به خانه او هجوم بردند و او را به آتش زدن خانه اش تهدید کردند، ناگهان حضرت زهرا علیها السلام به طرف آنان رفته، پشت در ایستاد و خطاب به آنان و دیگر مردمانی که تسلیم توطئه ها شده، به نظاره ایستاده بودند، چنین فرمود:

من جماعتی بدتر از شما سراغ ندارم. پیکر پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله را نزد ما رها کرده، پیمان میان خودتان را بریدید. خلافت ما را نخواستید و ما را سزاوار چنین حقی ندانستید. گویا از آن چه پیامبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمود، آگاهی ندارید؟ به خدا سوگند! پیامبر صلی الله علیه و آله در آن روز برای رهبری علی علیه السلام از مردم پیمان گرفت تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع کند، ولی شما پیوند میان پیامبر صلی الله علیه و آله و خود را بریدید (اما بدانید که) خداوند در دنیا و آخرت میان ما و شما داوری خواهد کرد. (1)

 


(1) الاحتجاج، ج 1، ص 202- 203؛ امالی شیخ مفید، ص 50؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، بحارالانوار، ج 28، ص 205.

پس از آن که آبها از آسیاب افتاد، و هر چه خواستند روا داشتند، در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، برای جلب افکار عمومی، ابوبکر و عمر به فکر عیادت و دلجویی از حضرت زهرا علیها السلام افتادند و زبان به عذرخواهی گشودند، و فکر می کردند که حضرت زهرا علیها السلام با آنان دشمنی خصوصی دارد، ولی پاسخ قاطع را دریافت نمودند که فرمود:

سوگند به خدا بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نمی گویم، تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به خدا می برم، و توضیح خواهم داد که شما با خدا (و دین او) و با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید. (29)

 


(29) علل الشرایع، ج 1، ص 187؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 13؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 72.

بخاری در صحیح خود، گفته است: (26)

عروه از عایشه روایت کرده که فاطمه دخت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شخصی را نزد ابوبکر فرستاد و میراث خود از پدرش را که در مدینه و فدک به او داده بود و نیز از خمس خیبر مطالبه کند. پس ابوبکر گفت که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله گفته است: «آنچه را به ارث می گذاریم صدقه است و آل محمد از این مال می خورند...

و همانا آل محمد نیز از این مال می خورند و من به خدا پناه میبرم و یادآور امری نمی شوم که محمد(ص) آن را انجام داده باشد جز اینکه من نیز آن را ان شاء الله انجام دهم.

تا آنجا که بخاری می گوید ابوبکر از اینکه چیزی به فاطمه تحویل دهد، خودداری کرد. پس فاطمه از ابوبکر در این مورد ناراحت شد و تا وقتی که وفات یافت، با او سخنی نگفت و پس از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شش ماه زندگی کرد و هنگامی که وفات یافت، همسرش علی، وی را شبانه به خاک سپرد و خود بر او نماز گزارد و در مورد وی ابوبکر را مطلع نساخت.»

مسلم نیز در صحیح خود، عین واقعه را با تغییر اندکی در الفاظ نقل کرده، می گوید: «فاطمه خشمگین شد»، بجای ناراحت شد. (27)

از این دو روایت و دیگر روایتها، مطالب زیر را نتیجه می گیریم:

این حادثه که میان حضرت فاطمه دخت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و خلیفه اول اتفاق افتاد، حقیقتی است که نه تکذیب آن ممکن است و نه بی توجهی نسبت به آن زیرا که در متن صحیح ترین و مورد اعتماد ترین کتاب ها نزد اهل سنت و جماعت، بلکه در کلیه منابع تاریخ و حدیث، به نحوی که بعد بیان خواهد شد، ثابت گردیده است.

حادثه اختلافی گذرا یا یک سوء تفاهم ساده نبوده بلکه مشکلی بزرگ است و این همان چیزی است که ما از کلمه «پس فاطمه از ابوبکر ناراحت شد» یا به تعبیر مسلم «پس فاطمه خشمگین شد» لمس می کنیم و خشم و ناراحت شدن، معنی اش یکی است و حاصل آن اینکه فاطمه به شدت بر ابوبکر خشمگین شد... علی رغم گفته خلیفه که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت «ما به ارث نمی گذاریم» ولی فاطمه خشمگین شد.

خشم حضرت زهرا همچنان که در شدت آن اندک نبوده، در مدتش نیز کوتاه نبوده است بلکه تا وفات آن حضرت ادامه داشته، و چنانچه بخاری به نقل عایشه می گوید: «پس، از او دوری گزید و تا هنگامی که درگذشت، با وی سخن نگفت» و آن معنی آشکاری است که حالت خشم و اختلاف تا وفات آن حضرت، و بلکه تا پس از آن نیز ادامه یافت تا آنجا که ابوبکر بر او نماز نگزارد و بنا به وصیت آن حضرت شبانه و مخفیانه به خاک سپرده شد، به شرحی که بیان خواهیم کرد.

خشم حضرت زهرا تنها متوجه ابوبکر نبوده بلکه شامل خلیفه دوم نیز گردید، به دلیل آنکه از وی به عنوان یکی از نمازگزاران سخنی به میان نیامده و ضمن بحث آشکار خواهد شد که موضع گیری ابوبکر و عمر یکی بوده یعنی موضع گیری حضرت زهرا نسبت به آن دو و موضع گیریشان.

ابن قتیبه در تاریخ خود می گوید: «ابوبکر و عمر بر حضرت فاطمه وارد شدند و هنگامی که نزد وی نشستند، آن حضرت روی خود را از آنان به سوی دیوار، برگرداند... تا آنجا که می گوید:

آیا اگر با شما حدیثی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بیان کنم آن را می شناسید و به آن عمل می کنید؟

گفتند: آری.

گفت: شما را به خدا سوگند می دهم آیا از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نشنیده اید که فرمود: خرسندی فاطمه از خرسندی من و خشم فاطمه از خشم من است، پس هر کس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده باشد.

گفتند: آری، آن را از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله شنیده ایم،

گفت: پس من خداوند و فرشتگانش را گواه می گیرم که شما مرا به خشم آوردید و مرا خشنود نساختید و اگر با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله روبرو شدم، از شما نزد وی شکایت خواهم برد. سپس فرمود: به خدا که در هر نمازی که بخوانم، شما را نفرین خواهم کرد». (28)

 


(26) صحیح بخاری، جزء پنجم،ص 177 در کتاب مغازی، باب غزوه خیبر.

(27) صحیح مسلم، کتاب جهاد، باب گفتار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به ارث نمی دهیم، ج 3 ص 1380 و نیز بخاری آن را در کتاب وجوب خمس باب وجوب خمس آورده است.

(28) الامامة و السیاسة، «تاریخ الخلفاء»، ص 20.

پس از ماجرای زشت تهاجم به خانه امام علی علیه السلام، و جسارتهای فراوان درون مسجد، و غصب فدک، و بی اثر ماندن گواهی شاهدان، و مباحث استدلالی حضرت زهرا علیها السلام، و تداوم سیاستهای کودتایی سران سقیفه، در مبارزه منفی با آنان خطاب به ابوبکر فرمود:

سوگند به خدا از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا شکایت تو را به خداوند خواهم نمود و در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد. (25)

 


(25) الغدیر، ج 7، ص 230.

حضرت فاطمه علیها السلام، همراه با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندانش حسن و حسین علیهماالسلام، به سوی خانه های مهاجرین و انصار رفت، و آنها را به یاری طلبید و روزی دیگر در جمع مسلمین ابوبکر و عمر را مخاطب قرار داد و فرمود:

آیا باغهای فدک در دست من نبود؟ و وکلا و کارگران من در آن کار نمی کردند؟ و من از میوه ها و سبزیجات آن نمی خوردم؟ آن هم در روزهایی که رسول خدا زنده بودند؟

عمر و ابوبکر گفتند: آری.

حضرت فاطمه علیها السلام ادامه داد:

پس آن چه که در دست من بود، برای گرفتن آن چرا از من سئوال نکردید؟ و از مدرک و سند آن نپرسیدید؟

عمر و ابوبکر گفتند: برای این که فدک جزو اموال مسلمین است.

حضرت زهرا علیها السلام خطاب به آن دو نفر در حالی که جمعیت فراوانی اطرافشان گرد آمده بودند فرمود:

آیا شما اراده کردید آن چه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام داده است، دگرگون سازید؟

و درباره ما اهل بیت حکمی نمایید که درباره دیگران روا نمی دارید؟ ای مردم مدینه! بشنوید، این دو نفر چه می گویند و چه می کنند؟

از شما دو نفر می پرسم:

آیا اگر من اموالی را که در دست مسلمانان است، ادعا نمایم از من دلیل و مدرک می خواهید، یا از دیگران و صاحبان اموال؟

گفتند: از تو که مدعی اموال دیگرانی.

حضرت فاطمه علیها السلام دیگر بار پرسید:

حال اگر مسلمانان اموالی را که در دست من است، ادعا نمایند، از آنها باید دلیل و مدرک بطلبید یا از من؟

عمر در حالی که سخت عصبانی شده بود جواب نداد و همان حرف قبلی را تکرار کرد که: فدک جزو اموال مسلمین است.

حضرت زهرا علیها السلام خطاب به جمعیت حاضر فرمود:

کافی است، شما را به خدا سوگند می دهم،

ای مردم!

آیا از پیامبر خدا شنیدید که می فرمود: همانا دخترم فاطمه سید و بزرگ زنان اهل بهشت است؟

جمعیت همگی گفتند: آری از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدیم.

پس از اعتراف عموم مردم حضرت ادامه داد:

ای مردم آیا سید و بزرگ زنان بهشتی ادعای باطل می کند و اموالی را می گیرد که مال او نیست؟ ای مردم چگونه فکر می کنید؟ اگر چهار نفر علیه من به عمل زشتی شهادت دهند و یا دو نفر شهادت دهند که من دزدی کردم آیا آنها را تصدیق می کنید؟

در اینجا ابوبکر ساکت شد. ولی عمر گفت: آری، حد بر تو جاری می کنیم،

حضرت زهرا علیها السلام فرمود:

دروغ گفتی و دشمنی و پستی خود را ظاهر ساختی، مگر آن که اقرار کنی که بر دین محمد صلی الله علیه و آله نیستی. آن کس که به خود اجازه می دهد تا بر سید زنان بهشتی شهادت دروغ روا دارد یا بر او حدی جایز شمارد، کافر و مورد لعن و نفرین الهی است. زیرا آیات الهی را که بر پیامبر نازل شده است، منکر شده، خدایی که زشتی ها و پلیدی ها را از اهلبیت دور کرده و آنها را از هرگونه گناه و لغزشی پاک نموده، اجازه نمی دهد که کسی شهادت دروغ بر ضدشان مطرح نماید، به علت آن که اهل بیت علیهم السلام از هر بدی معصوم و از هر عمل زشتی پاک و مطهرند.

ای عمر! به من بگو اهل این آیه کیست که اگر کسی بر همه و یا برخی از آنان شهادت دروغ بدهد که مثلاً آنان مشرک و یا کافر شده و یا کار زشتی انجام داده اند، آیا مسلمانها از آنها تبری جسته و بر آنان حد اجراء می کنند؟

گفت: آری، آنان با دیگر مسلمین یکسانند و تفاوتی با یکدیگر ندارند،

حضرت فرمود: دروغ می گویی و کافر شدی، آنان با دیگر مردم در این مسأله یکسان نیستند، زیرا خداوند آنان را از گناه و خطاء نگه داشته و درباره عصمت و طهارتشان آیه نازل کرده، پلیدی را از آن دور ساخته، و هر کس گواهی دیگران را علیه آنان تصدیق کند، خدا و رسولش را تکذیب کرده است..... (24)

 


(24) کتاب سلیم بن قیس، ص 678؛ بحارالانوار، ج 30، ص 305.

پس از آنکه ابوبکر در برابر استدلالهای روشن قرآنی حضرت زهرا علیها السلام جوابی برای غصب فدک نداشت، و برای اثبات حدیث جعلی به شهادت عایشه و عمر متوسل شد، لازم بود در برابر شهادت دروغین آنها از شهادت شاهدان صادق استفاده شود.

از این رو، ام ایمن و اسماء بنت عمیس به نفع حضرت زهرا علیها السلام در اعطای فدک از طرف رسول خدا به دخترش گواهی دادند. اما عمر و ابوبکر تسلیم نمی شدند.

حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

آیا مگر از پدرم رسول الله صلی الله علیه و آله نشنیده اید که فرمود: اسماء و ام ایمن از اهل بهشتند؟

ابوبکر و عمر گفتند: آری شنیدیم.

حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:

پس چرا با گواهی آن دو نفر فدک را تحویل من نمی دهید؟ آیا دو زن بهشتی به باطل شهادت داده اند؟ و چون پاسخ مثبتی از آن دو نفر نشنید در حالی که درد آلود، رسول خدا را می خواند، فرمود:

پیامبر خدا مرا خبر داده است، من اول کسی هستم که به آن حضرت ملحق می گردم. پس سوگند به خدا که از ابوبکر و عمر در حضور پیامبر شکایت می کنم. (23)

 


(23) کتاب عوالم، ج 11، ص 436؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 186.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم